در مفهوم گذار

اسفندیار طبری-

در حال حاضر بحث های زیادی در باره روند گذار به دمکراسی جاری است و اختلافات هم بسیار است. استفاده از نظریه های کلاسیک در این رابطه کمک چندانی نیست و می‌ تواند به بیراهگی بکشاند. یکی‌ از این نظریات کلاسیک نظریه سه موج هانتیگتون است، که در جامعه علمی‌ بنا به تعریفی که او از دمکراسی  می‌  کند، فاقد اعتبار است و در نوشته جداگانه ای به آن خواهم پرداخت. اما بحث اصلی‌ در این نوشته کوتاه توضیح مفاهیمی است،  که در ارتباط با گذار عنوان می‌ شود، زیرا دلیل اصلی‌ این اختلافات از نظر من، حداقل در میان بخش بزرگی از اپوزیسیون و نخبگان سیاسی، در هم آمیختگی مفاهیم و عدم توجه دقیق به سخن یکدیگر است.پیامد آن یک چهارچوب پیش داورانه و حتی استنتاج ها و اتهامات بدون دلیل نسبت به یکدیگر است. ما بیش از هر زمان به تفاهم و گفتگوی فارغ از اتهام و پیش داوری احتیاج داریم.  به طور مثال یکی‌ از این پیش داوری ها این است، که مثلاً اگر کسی‌ بگوید ما در دوران گذار هستیم و باید خود را مدبرانه برای تحولات ممکن  آماده کنیم،  یا اینکه دوران فروپاشی حکومت فرا رسیده است، فورا چنین استنتاج می‌ شود، که همین  فردا چنین فروپاشی به طور  کامل به تحقق می‌ پیوندد و باید به آرایش قدرت سیاسی و حکومت داری فکر کرد. و در ادامه نیز چنین گفته می‌ شود که چنین کسی‌ به هر قیمت حاضر به براندازی  است، چه از راه دخالت خارجی، چه از راه جنگ و یا چه از راه تحریم های اقتصادی. در حالیکه چنین نیست. باید به استدلال ها بیشتر توجه کرد و در یک روند گفتگو مفاهیم را به طور دقیق مورد بررسی قرار داد. قبل از هر چیز لازم است این مفاهیم را روشن کنیم:

قدرت سیاسی و سلطه سیاسی و مفهوم زوال: اگر به تعریف هانا ارنت تکیه کنیم، یک حکومت صاحب قدرت سیاسی است. او برای اجرا مقاصد سیاسی و شهروندی خود بر اساس و چهارچوب  قانون اساسی‌ حاکم  بر جامعه قدرت سیاسی اعمال می‌ کند.  اگر چنین سیستمی‌ اما از این چهارچوب قوانین حاکم، بر مبنای یک شرایط استثنایی‌ به قهر و خشونت متوسل شود، آن حکومت از قدرت سیاسی خود به عنوان سلطه استفاده می‌ کند و در چنین تعریفی گذار از قدرت سیاسی به سلطه سیاسی است. قدرت سیاسی که به سلطه انجامیده باشد رو به زوال است. در جمهوری اسلامی ازچنین  شرایط استثنایی‌ به نام شرایط انقلابی‌ یاد می‌ شود. امام رهبر انقلاب است و قانون و دیگر نهاد های قدرت اجازه باز خواست او را ندارند. او با سلطه خود حکومت می‌ کند.هر سال نیمی از بودجه دولت بدون هیچ توضیح و بازخواستی از آن دستگاه سلطه خود می‌ داند. دستگاه سلطه ولایت فقیه امروز به یک دستگاه بوروکراتیک به اندازه چند وزارت خانه شده است. زوال قدرت سیاسی یعنی‌ شکوفایی این سلطه سیستم ولایی.

 

فروپاشی: مرحله بعدی زوال فروپاشی است که در مفهوم سیاسی آنگاه آغاز می‌ شود، که بخش هایی از حکومت علیه یکدیگر اعمال سلطه کنند. امروز بیش از همه شاهد چنین ستیز هایی‌ در عرصه سیاسی هستیم. آنان که به دنبال دستورات رهبری نباشند، به بدترین شکلی‌ مجازات می‌ شوند. چه در تصمیم های داخلی‌ و چه در عرصه بین المملی امروز شاهد آن هستیم که دولت به طور کامل در خدمت دستگاه ولایت است و از اینرو به هیچگونه قادر نیست به طور مستقل تصمیم بگیرید و آن را عملی‌ سازد، در غیر اینصورت به سرنوشت دولت های قبلی‌ دچار می‌ شود. دولت روحانی یک نقش پوشنده در سلطه سیاسی حاکمیت دارد. نه تنها مردم ایران بلکه دولت های خارجی نیز به این امر کاملا واقفند. فروپاشی نیز تمامی عرصه ها ی دیگر اقتصادی، فرهنگی‌، اجتماعی و اخلاقی‌ و همچنین محیط زیست  نیز قابل مشاهده است. فروپاشی اقتصادی  پیش از یک مشکل خانگی و ناشی‌ از فروپاشی سیاسی و بی برنامه گی است، که رشوه خواری و دزدی اموال مردم را به طور سیستماتیک رواج داده است. کاپیتالیسم حکومتی و نظامی برای پیشبرد مقاصد خود به طور قهر آمیز به ویرانی محیط زیست و منابع طبیعی انجامیده. بحران آب در ایران یک بحران خانگی است که ناشی‌ از همین سیاست های ماجراجویانه رژیم است. حکومت اسلامی ایران به فروپاشی دین و اخلاق در میان مردم نیز انجامیده است . آنجا که دین از آن حکومت باشد و پاسداران آن با دشمنی و خشونت به تربیت دینی و اخلاقی‌ مردم بپردازند، اخلاق دینی،  که باید در خدمت مردم و  شهروندان باشد، به عنوان یک ابزار حکومتی به  شمار می‌ رود و ازحوزه  شهروندی به حوزه سلطه حکومتی کشانده می‌ شود و مردم از دین و  دینداری که مولفه اخلاقی‌ و پایداری جامعه به شمار می‌ رود بیزار می‌ شوند. نشان دیگر فروپاشی زوال لجیتیماسیون است. شک و تردید در لجیتیماسیون به  مفهوم شک و تردید در به رسمیت شناختن حاکمیت است،  به این مفهوم که اصول  و قواعد، رسمیت خود را از دست می دهند. در این رابطه این پرسش عنوان می شود که چه  اصول و ضوابطی زیر سوال می روند.  می توان این اصول را به سه  دسته تقسیم کرد: اول  اصولی که در خدمت حفاظت حاکمیت هستند،  دوم اصولی  که تائید آن شرطی برای آن می شود که افراد در  زیر چتر حاکمیت بمانند یا تحت نفوذ آن باشند. سوم  اصولی که اجرای آن درخدمت ابعاد اخلاقی‌ و اجتماعی قانون در چهارچوب سیاسی موجود است.

اما پیش رسیدن به یک تحلیل سیاسی از شرایط کنونی جامعه ایران و پاسخ به پرسش فروپاشی باید متد سیاسی خود را متمایز سازیم.

متد سیاسی : به طور کلی می توان از یک دیدگاه روش شناسانه در نظریه های سیاسی دو روش را از یکدیگر متمایز ساخت: هنجاری یا نورماتیو و توصیفی یا دسکریپتیو.

در روش هنجاری مجموعه ای از اصول یا تعاریفی پذیرفته می شوند و فاکت ها ی سیاسی بر اساس آن اصول مورد تحلیل و ارزیابی قرار می گیرند. در روش توصیفی فاکتهای سیاسی مورد بررسی قرار می گیرند و از درون آن ها اصولی مورد پذیرش استنتاج می شوند. هر دو روش مزایا و مخاطراتی دارند که به طور کلی نمی توان گفت کدام روش پسندیده تر است. تنها به طور مشخص می توان از برامد این دو روش به برتری یکی نسبت به دیگری رسید.

روش مورد ترجیح در این مدل توصیفی است، زیرا به نظر من اصول یا مفاهیم موجود به اندازه کافی نمی توانند تمامی ابعاد واقعیت های موجود در دنیای پست مدرن دیجیتالی را بازتاب دهند. اگر بتوان به اصول و مفاهیم مناسبی رسید آنگاه روش هنجاری می تواند کارکرد تحلیلی دقیقی داشته باشد. به طور مثال قدرت سیاسی همواره در اتمولوژی های نظریه سیاسی مفهوم مقاومت سیاسی را در بطن خود دارد، در حالیکه به دنبال تکامل دیجیتالی ما با یک مفهوم قدرت سیاسی بدون مقاومت یا حتی «ایمرسیو» یعنی پذیرش داوطلبانه آن نیز در تجزیه تحلیلی توصیفی  مفهوم قدرت برخورد می کنیم که در هیچ نظریه قدرتی ، نه فوکو و نه ارنت و نه بنیامین و غیره ، نمی بینیم. مثال دیگر مفهوم گذار سیاسی است، که با تکیه بر نظریه های سیاسی موجود نمی توان به عمق پیچیدگی آن در شرایط ایران رسید. نظریه های معتبر سیاسی همواره بر پایه جدایی بین ترانزیسیون و ترانسفورماسیون، که  تا اندازه ای ریشه در اندیشه چپ و ماتریالیسم تاریخی دارند، به تحلیل شرایط سیاسی می پردازند، در حالیکه امروز این جدایی تنها یک سرشت متافری می تواند داشته باشد.

 

 

گذار و فروپاشی قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی: با توجه به آنچه که گفته شد قدرت سیاسی در ایران در مفهوم کلاسیک آن رو به زوال و فروپاشی  است. نشانه این زوال و فروپاشی قدرت سیاسی به طور خلاصه این دو فاکت است:

– توسل به زور و سلطه مطلقه رو به افزایش است، امری که نشانه تضعیف قدرت سیاسی در مفهوم کلاسیک آن  است. در نتیجه کد این سلطه سیاسی به دوست-دشمن کاهش می یابد.

– این کد دامنگیر تمامی عرصه های اجتماعی، مدنی و حتی زیستبومی و اقتصادی شده است. هر کس که مخالف سلطه باشد، دشمن است و مجازات می‌ شود، صرفنظر از اینکه یک فعال مدنی، فعال محیط زیست یا حتی یک کارگر، کارمند یا معلمی   باشد، که صرفا برای حقوق ماهیانه خود علیه سلطه حاکم صدای خود را بلند کند. بحران اقتصادی که در وهله نخست یک بحران خانگی ناشی از بی تدبیری و رانت خواری است رو به افزایش است.

 

آستانه و گذر:

آستانه آن شرایطی است که فروپاشی به طور کامل به وقوع پیوسته است و در آن سقوط و گذر از حاکمیت ممکن  می‌ شود. واقعیت این است که نخبگان سیاسی هیچگاه در چنین شرایط آمادگی لازم برای هدایت و به وقوع پیوستن گذر را از خود نشان نداده ا‌ند. ما در ایران حداقل دوبار، در جنبش سبز و در جنبش دی ماه به شرایط آستانه ای نزدیک بودیم ولی در هر دو مورد رژیم توانست با خشونت  بیشتری سلطه سیاسی خود را تحکیم سازد.

ضعف مدیریت و رهبری در میان الیته در ایران و خارج از ایران را می توان یکی از مهمترین دلایل ان به شمار آورد.

از سوی دیگر قشر متوسط هنوز نتوانسته در تصمیم خود علیه رژیم مصمم باشد. دلیل زیرین را می توان بر شمرد:

– قشر متوسط بر خلاف قشر پایین به بافت  رهبری ساختمندی احتیاج دارد که بتواند به آن متکی شود. چنین بافتی در ایران هنوز موجود نیست، که یکی‌ از دلایل آن اختلاف دردرون  اپوزیسیون  است.

– رژیم توانسته با گسترش ایمرسیو یا همه جانبه  ساختار سلطه  خود از طریق ترویج اقتصاد پولی در میان قشر متوسط  جدایی بیاندازد و بخشی از آنان را به خود وابسته و بدینوسیله از نظر سیاسی منفعل کند. به طور مثال شرکت دکتر بیتز [1] در ایران که توسط اقوام روحانی و وابستگان رژیم هدایت می شود، توانسته است در طول ده سال اخیر حدود هزاران  جوان ایرانی تحصیل‌کرده را در یک شبکه بازاری به خود جذب کند. چنین شرکتی با استفاده از رفتارهای سمبلیک و فرقه ای و هیرارشیک این جوانان را داوطلبانه در یک ساختار قدرت و هویتی محصور  ساخته است و هر گونه خلاقیت و ابتکار را با احساس رضایت و حفظ وضع موجود  از آنان ربوده است. گسترش چنین شبکه های دیجیتالی  بازاری رو به افزایش است، امری که به شکاف قشر متوسط می انجامد.

به دلایل ذکر شده، وظیفه نخبگان سیاسی،  مدیریت یک جنبش همه گیر است، که تنها با اتحاد سیاسی در داخل و خارج و پیوند ارگانیک با جنبش مدنی در ایران میسر است. در این راستا باید  خود را برای آستانه آماده ساخت. در آستانه مقدمات گذر از جمهوری اسلامی با شرکت تمامی قشرها و نمایندگان آنان فراهم می شود.

به طور خلاصه مفهوم گذار در دو بافت زوال و فروپاشی قابل تصور است که با راهکار زیرین قابل درک است:

اول این که گذار  باید با تکیه بر جامعه مدنی و باید حمایت جنبش های اجتماعی و علاوه بر تا حد ممکن حمایت و جذب تمامی نیروهای سیاسی و الیته باشد. در ایران جامعه مدنی با تمامی مشکلاتی که دارد رو به رشد است و روز به روز با مقاومت و نافرمانی مدنی یک محتوا و شکل سیاسی پیدا می کند. امروز شاهد آن هستیم که کارگران، معلمان و وکیلان و کنش گران محیط زیست با چنین مقاومت هایی به چهره های سیاسی مبدل می شوند و از الیته سیاسی در داخل یا خارج سبقت می گیرند، هم از نظر فکری و هم عملی. اما الیته سیاسی می تواند نقش مثبت خود را در سازمان دهی این جنبش ایفا کند.

دوم این که گذار نباید به ایده هایی‌ نظیر “انتخابات آزاد” در چارچوب قدرت حاکم باشد چشم دوزد.  شعارهایی‌ مثل  انتخابات آزاد در چهارچوب قدرت سیاسی حاکم تنها در خدمت اهرم های چنین قدرتی است. این نوع بینشهای  مینیمالیستی یا حداقل گرایی اصلاح طلبی در ایران تاکنون این جریانات را به پذیرش حداقلترین حداقل ها رسانده است که به اینجا انجامیده که به دنبال نجات فروپاشی قدرت سیاسی در ایران در همین چهارچوب کنونی باشند و حتی در این راستا در مقابل حرکت های اعتراضی و مدنی قرار گیرند.

سوم این که گذار باید با جذب برخی‌ از اهرم های سیاسی قدرت، که مهمترین آن نیرو های نظامی در سطوح بالا هستند، صورت  گیرد. در نهایت رسیدن به آستانه در ایران بدون جذب نیرو های نظامی در سطوح بالا و حتی به صورت یک توافق مرحله ای احتمالا ممکن نیست، چون این نیرو ها در این کشور های استبدادی کلید قدرت اقتصادی و سیاسی را در دست دارند و گذار با کمترین هزینه تنها چنین قابل تصور است.

آستانه بن بست واقعی قدرت و  سلطه سیاسی  است و اگر با مدیریت لازم صورت نپذیرد، امکان هرج و مرج و سلطه و سرکوب وجود دارد. در این مرحله باید این نخبگان  درایت سیاسی خود در مسئولیت پذیری در عرصه قدرت سیاسی را نشان دهد و امکانات «گذر» از جمهوری اسلامی را با تدوین قوانین انتخابات، احزاب و غیره با سازماندهی یک مجلس موسسان با نمایندگان همه مردم فراهم آورد.

[1] برای آشنایی با این شرکت به مصاحبه مدیرعامل آن در این لینک رجوع کنید:

https://bit.ly/2m80zwi

مقالات مندرج در سایت نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»