کشتار آبان ۹۸، از هم پاشیدگی و تفرقه جامعه ایرانی در خارج از ایران- چگونه صدای مردم ایران باشیم؟

شیوا پارسایی-

چندی پیش ، اواخر ماه نوامبر، در شهری که زندگی می‌کنم فراخوانی به دستم رسید برای جلسه ایی گرد حوادث اخیر در ایران  و آنچه میتوانیم انجام دهیم تا صدای مردم ایران باشیم و یا حداقل به این کشتار اعتراض کنیم. بخصوص که پارلمان اروپا در این شهر است و امکان انعکاس خواسته های مردم ایران  میتوانست به گونه ایی به این ارگان ابلاغ شود.

مانند همیشه در این شهر که تعداد قابل توجهی ایرانی در آن اقامت دارند، جلسه کوچک و سوت و کور بود.

از من خواسته شد که از بحث ها یادداشت بردارم و سپس  خلاصه تصمیمات را برای همگی بفرستم.

از همان آغاز جلسه، فردی گفت که دوستانی دارد که میل آمدن داشته اند اما چون میدانند که آقای x طرفدار رضا پهلوی است و «برانداز» است  از آمدن امتناع کرده‌اند و سپس چند نفر پشت سر هم اعلام کردند که طرفدار رضا پهلوی هستند.

عجیب بود جلسه با تفرقه آغاز شد.

این گروه ناموزون که وجه مشترک زیادی با هم نداشت تنها نقطه مشترکی که پیدا کرد محکوم کردن کشتار و بازتاب شعارهایی که در تمام ویدیوها شنیده می‌شد یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی بود.

در اواخر جلسه ناگهان صدایی برخاست و این نقطه اشتراک را تفتیش عقاید خواند چرا که بخشی از ایرانیان این شهرکه غایب بودند طرفدار نظام هستند اما طرفدار کشتار نیستند : اصلاح طلبان و دانشجویانی که  شاید وحشت از شناسایی شدن دارند.

او اذعان داشت که کاری که ما می‌کنیم سیاسی نیست پس از شعار سرنگونی باید چشم پوشید و فقط کشتار را محکوم کرد. من در مقابل او ایستادم.

باز همان وضعیت همیشگی! همین که گروه کوچک ایرانی دور هم جمع می‌شوند و کار کوچکی میخواهند انجام دهند این صداها میایند تفرقه میاندازند، ناامید می‌کنند ، کارهای گذشته را پوچ می پندارند و میروند…

آیا واقعا در این پیچ تاریخی که ملتی دیگر این نظام را نمیخواهد می‌شود با آنان که هنوز طرفداری از این نظام می‌کنند در یک صف قرار داشت ؟ وجدان انسانی و سیاسی این اجازه را بما می‌دهد که بعد از کشتار خونین ۹۸ انعکاس صدای مردم سرکوب شده نباشیم و آنهم به بهانه مشارکت با آنان که سکوت طولانی در مقابل کشتارها کرده‌اند ؟

پایان آن جلسه بازتاب از هم گسستگی جامعه ایرانی در خارج بود.

در نهایت این فرد فراخوانی داد: «نور در مقابل تاریکی»و از ایرانیان دعوت کرد تا  در میدانی دریک  بعد از ظهر یکشنبه سوت و کور نوامبر جمع شوند و شمعی بیافرازند. البته با ممنوع کردن عکس ، فیلم و هر گونه انعکاس در رسانه ها.

آن گروه دیگر تظاهراتی تشکیل داد و بطور خصوصی از من خواسته شد بروشوری از وقایع  و نامه به پارلمان را به نگارش در بیاورم.

به تظاهرات رفتیم و در میان راه، گروهی از شهر دیگری بنا ملحق شد که تاندانس های سلطنت طلبی داشتند و زیر چشمان حیرت زده ما تظاهرات را مصادره کردند.

ما هاج و واج در مقابل این موضوع ، صبوری کردیم و تا آخر ماندیم تا نامه را به پارلمان برسانیم. بعد از آن با اندوهی بیکران راهمان را کشیدیم و رفتیم.

در روزهای بعد از آن عکس هایی که گرفته شده بود، بدون اجازه پخش شد و مانند گروه اول که هموطنی را به روش‌های شناخته شده مجبور به پاک کردن عکس و فیلم کرده بودند، این گروه با همان ادبیات قلدر منشانه جواب اعتراض چند شرکت کننده را داد که نمیخواستند عکس شان منتشر شود.

به این نتیجه رسیدم که دشمن اصلی، اندیشه قلدرمنشانه است  و داستان‌های زهرا خانوم در دانشگاه تهران و فاطی کماندوهای جمهوری اسلامی  بیادم آمد که با تاسف باید بگویم به گونه ایی  تبدیل به پدیده ایی فرهنگی شده اند و در تمام گروهها کم و بیش می‌توان این رفتار نابهنجار که خود شکل سرکوبی دارد، را دید.

غم بیکرانی که رویدادهای اخیر ایران در دلم گذاشته بود به خون دل تبدیل شد.

آخر چرا؟ چرا ما چنین هستیم؟ چه بر سر ما آمده ؟ چه بر ما گذشته ؟

این پرسش و این احساس تنهایی عمیق و تلخی که این روزها  طرفداران دموکراسی سکولار ، طرفداران حقوق بشردارند ، مرا واداشت که‌ نوشته زیر را به نگارش در بیاورم.

سالهاست جمهوری اسلامی نه تنها بطور سیستماتیک دست به قتل عام و سرکوب گسترده در چهل سال گذشته در درون ایران زده بلکه در کنار آن روش های «سرکوب نرم» و سازمان یافته را استفاده کرده است که نتیجه اسفبار آن  از هم پاشیدگی هویت ایرانی است. هویتی که سالهاست دچار چالش های مهمی شده است.

جمهوری اسلامی با تحریف تاریخ، با خاطره زدایی و بی حس و بی اعتبار کردن یاد آنچه بر ما گذشته و ایجاد تفرقه میان نسل ها از یکطرف و از طرف دیگر در خارج از ایران ، اول با ترورهای رجال سیاسی و سپس با نفوذ آهسته و پیوسته در رسانه ها و دانشگاهای غربی  و با «جهادی آبزیرکاهانه» توانسته است بعد از جنبش سبز ، افکار عمومی غرب را تحت تاثیر خود قرار دهد. بدین ترتیب تصویر بزک شده ایی از ایران کنونی از طریق ایدئولوگ های اصلاحات در غرب ( که تشکیل شده ازبرخی اساتید دانشگاه، خبرنگار، فعال سیاسی … هستند ) بدهد و از طریق خبرنگارانی که در مهم‌ترین روزنامه ها همچون تایمز، لوموند، پون و در دیگر رسانه ها نفوذ کرده‌اند ، رژیم ایران  را طوری جلوه دهند که در حال تحول است و اپوزیسیون آن به دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا ختم می‌شود. اصلاح طلبان ایی که خود را آینده روشن ایران در افکار عمومی جهانی میخواهند جلوه دهند.

ظریف در این بستر از پیش آماده شده توانسته است با سیاستمداران اروپایی مذاکره کند (بیاد بیاوریم رفتار و مصاحبه های گوناگون او را ، بخصوص مصاحبه ایی که خود را مدرس حقوق بشر معرفی می‌کند. او در راستای آنچه از پیش آماده شده قدم بر میدارد)

از طرف دیگر، ما در شهرهای اروپایی شاهد آن هستیم که اصلاح طلبان با ایجاد نهادهای به اصطلاح فرهنگی و با فعالیت های حزبی و سیاسی در احزاب کشور میزبان  و با شرکت در انتخابات شهری ،کرسی هایی میگیرند، بدین ترتیب به دنیای سیاست آن جامعه راه یافته، ‌از این جایگاه برای معرفی ایران استفاده می‌کنند و تصویری که میخواهند از آن  ترسیم می‌کنند.

در کشور فرانسه ما حتی شاهد آن بوده ایم که اصلاح طلبان فعال درحوزه های انتخاباتی آمانوئل مکرون فعالیت کردند و توانستند روابطی با منتخبین آینده بوجود بیاورند که نتیجه اش مثلا  روابط دوستانه ایی شده است  با مسئول کمیسیون ایران در مجلس فرانسه خانوم دلفین او Delphine O.

تمام آنچه شرح آن در بالا رفت نشان دهنده حرکت و استراتژی سیستمی جمهوری اسلامی است. سیستم تهاجمی که اشکال گوناگون بخود می‌گیرد و هر بخش آن مکمل دیگری است.

اگر میخواهیم به جمهوری اسلامی اعتراض کنیم و یا در مقابل آن بایستیم اول باید این سیستم را خوب تحلیل کنیم و سپس برای مبارزه با هر بخش آن استراتژی بسازیم وآن را عملی کنیم.

همانطور که در بالا کفته شد، جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را کرده و می‌کند تا با نفوذ گسترده در خارج از ایران هر صدای اعتراضی را خاموش و‌پوچ کند، تفرقه را وسیع، اپوزیسیون را نالایق جلوه داده بی آبرو کند.

همانطور که در ایران افراد مسلح لباس شخصی از درون صفوف تظاهر کنندگان از پشت به شرکت کنندگان شلیک می‌کنند ، در خارج از ایران افراد نفوذی با شلیک نا امیدی و با تئوری های از من درآوردی هر حرکتی را غیر ممکن می‌کنند .

امروز ما بطور تراژیکی در برابر از هم پاشیدگی صفوف مخالفان جمهوری اسلامی  هستیم.

چرا تمام نیروی خود را برای افشاگری گسترده و سازمان یافته در جامعه جهانی نمیگذاریم؟ چرا زمینی که ج ا  در رسانه ها و در لابراتوارهای پژوهشی غرب اشغال کرده پس نمیگیریم؟

چرا این در دستور کار اپوزیسیون قرار نمیگیرد؟

چرا شورای مدیریت گذار این افشاگری را سازمان نمیدهد و گسترده نمیکند؟

از طرف دیگر این افشاگری  که چیزی نخواهد بود  جز انعکاس اتفاقات بدون سانسور با تحلیلی جامع از آنچه گذشته است برای ساختن معنای مشترک که فهم گذشته را امکان پذیر می‌کند و ساختن آینده را ممکن ، می‌تواند عملا  نقطه مشترک میان تمام ایرانیان شود و  امکانی بوجود بیاورد برای  مقابله کردن با خاطره زدایی،  با تحریف تاریخ، بی حس و بی اعتبار کردن یاد آنچه بر ما گذشته  برای ایجاد تفرقه میان نسل ها و غیره. و همچنین مکانی برای از خود پرسیدن : ایرانی بودن چیست؟ هویت ایرانی چیست؟

امروز «آفریدن معنا» باید در دستور کار قرار بگیرد تا احساس تعلق به وجود بیاورد. بوجود آوردن معنای تازه بوجود آوردن  هویت جمعی نوین است.

پیشنهادات

  • افشاگری سازمان یافته در جامعه غربی با تشکیل هسته های کار گروهی از فعالان و روشنفکران برای گفتگو و تحلیل کارنامه جمهوری‌اسلامی به سه زبان. تعیین چگونگی انجام آن و تاثیر روی افکار عمومی غربی.
  • نتیجه این کار فکری و تحلیلی در اختیار ایرانیان و بخصوص فعالان سیاسی گذاشته شود ( از طریق شبهای همبستگی با مردم ایران و ارائه تحلیلی و نه ژورنالیستیک کارنامه جمهوری اسلامی برای به بحث گذاشتن« چگونه از ج ا می‌توان گذار کرد؟» )
  • پیشنهاد تشکیل گروه های کوچک در شهرهای مختلف  در  غرب ( و شاید حتی در داخل ایران) گرد و پیرامون این تم ها  با ایجاد گفتگو و رابطه با هسته اصلی اولیه تشکیل شده از فعالان و روشنفکران

شاید بتوان این پراکندگی  موجود را  با اندیشیدن جمعی و خرد جمعی  بدور کار گروه هایی برای نگارش و به بحث گذاشتن کارنامه جمهوری اسلامی  و تفکر در هول و حوش هویت ایرانی آغاز و در شهرهای مختلف کشورهای غربی ارائه داد.

این چنین در مشارکت فکری قرار دادن ایرانیان طرفدار دموکراسی ، سکولاریسم و حقوق بشر می‌توانند گرد مفاهیم به اشتراک گذاشته جمع شوند.

بنظر من امروز هدف می بایست شبکه سازی باشد : ایجاد شبکه گسترده ایی در سطح بین المللی ایرانیان طرفدار دمکراسی، سکولاریسم و حقوق بشر.

امروز وقت آن فرا رسیده که پیرامون این آرمان‌ها به گفتگو و بحث سازمان یافته دعوت کنیم  و این چنین نیروهای دمکرات را  که عملا زیر فشار اصلاح طلبان و سلطنت طلبان متفعل می‌شوند بسیج کنیم.

امید آن دارم که این نوشته و پیشنهاداتم را به گفتگو و به بحث بگذارید.

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»