کورش احمدی (برگرفته از فیسبوک عیسی سرخیز)
حملهای که جمعه گذشته علیه یکی از محلهای استقرار نیروهایی آمریکایی در پایگاه کی-1 در اطراف کرکوک صورت گرفت و منجر به کشته شدن یک مقاطعهکار و مجروح شدن 4 سرباز آمر یکایی و دو سرباز عراقی شد و واکنش آمریکا به آن روز بعد تعارضات بین نیروهای آمریکایی و حشدالشعبی در عراق را وارد مرحله جدید و متفاوتی کردهاست.
آمریکا کتائب حزبالله عراق را مسئول حمله راکتی به نیروهای خود دانسته و با حمله هوایی به واحدهای این گروه در منطقه قائم در مرز سوریه تلفات سنگینی را به آن وارد کرده است. آمریکا مدعی است که طی دو ماه گذشته یازده مورد حمله مشابه به محلهای استقرار سربازان آمریکایی در عراق صورت گرفته است ولی تا مورد اخیر کشته نداشته است.
یکی از سوالات مهم اکنون این است آیا تنشی که به این شکل اوج گرفته، ادامه خواهد یافت یا فروکش خواهد کرد. آمریکا تهدید میکند که در صورت عدم توقف حملات حشدالشعبی، آمریکا دست به حملات بیشتری خواهد زد. ترامپ طی ماههای گذشته نشان داده که مصمم به پایبندی به قول انتخاباتیاش در مورد عدم شروع جنگ تمام عیار جدیدی است. اما همزمان مقامات آمریکایی گفتهاند که خط قرمز برای آنها کشته شدن سرباز آمریکایی است؛ چرا که بیعملی در چنین صورتی برای ترامپ مشکل زا خواهد شد.
لذا، بعید نیست که واکنش حشد با موشکهای قویتر و یا بمبهای کنار جادهای واکنش شدیدتر آمریکا را درپی داشته باشد. موقعیت ویژه واحدهای حشدالشعبی عراق بر اهمیت موضوع افزوده است. آنها هم رابطه نزدیکی با ایران دارند و هم جزء زیر مجموعه نیروهای مسلح عراق محسوب میشوند و مهر تایید دولت عراق را دارند. دولت عراق بخشی از نیروی این گروه را در مرز سوریه برای دفاع در برابر داعش مستقر کرده است. این نیروها همچنین میتوانند عبور ملزومات ایرانی برای سوریه را تسهیل کنند. لذا، آینده و سرنوشت آنها بر معادلات منطقهای بسیار اثر گذار خواهد بود
سوال دیگر این است که تنش جدید در عراق چه تاثیری بر روابط پر تنش ایران و آمریکا خواهد داشت و آیا در نتیجه این فاکتور جدید، تحولی اساسی در معادلات بین دو کشور ایجاد خواهد شد یا خیر. آمریکا طی ماههای اخیر ایران را متهم کرده که سیاست “افزایش تنش مدیریت شده” یا “جنگ نامتقارن” یا “جنگ در سایه” را در قبال آمریکا و متحدان منطقهای آمریکا دنبال میکند؛ با این پیش فرض که اوضاع از کنترل خارج نخواهد شد و با توجه به انتخابات آمریکا، ترامپ آماده ورود به جنگی تمام عیار با ایران نیست.
با توجه به حملات مشکوک در تنگه هرمز و حملات حوثیها علیه آرامکو و نیز حملات طی دو ماه گذشته علیه مراکز تجمع سربازان آمریکایی درعراق مشکل بزرگ آمریکا در منطقه اکنون مشکل بازدارندگی در برابر این حملات پراکنده و کوچک است. مسئله دولت آمریکا اکنون این است که چگونه میتواند مانع ادامه این حملات و این تنشهای سطح پائین شود و “فشار حداکثری” علیه ایران را ادامه دهد؛ حملاتی که صرفنظر از خسارات آنها میتوانند موجب و بیاعتباری آمریکا در منطقه و تضعیف موقعیت ترامپ در انتخابات پیش رو نیز بشوند. یکی از تدابیر ترامپ این بوده که برغم ادعای شکست داعش نیروهای خود را در عراق و تا حدودی در سوریه برای بازدارندگی ایران نگه دارد.
حملات و اقدامات ایذایی اسرائیل در سوریه و طی یک سال اخیر در عراق علیه واحدهای حشدالشعبی را نیز شاید بتوان جزئی از برنامه بازدارندگی آمریکا به حساب آورد. اکنون سوال این است که سیاست “افزایش تنش کنترل شده” تا انتخابات آمریکا چه سرنوشتی خواهد یافت و آیا آمریکا همچنان سیاست “فشار حداکثری” و ادامه تحریمها…. آیا نمونه حمله به پایگاههای حشدالشعبی یک حادثه منزوی و منفرد خواهد ماند یا معرف الگوی جدیدی است در جهت تطبیق سیاستهای راهبردی آمریکا با شرایط روی زمین و نوعی “تنش مدیریت شده” در قبال “تنش مدیریت شده”. و آیا میتوان مطمئن بود که حادثه یا اشتباه محاسبهای در این میان رخ نخواهد داد.
سوال مهم دیگر در مورد نقش دولت و مردم عراق در این قضیه و عواقب این تحولات برای آینده عراق است. وزیر دفاع آمریکا ظاهرا تنها نیم ساعت قبل از حمله به نخست وزیر عراق اطلاع داده، اما خواستار مجوز دولت عراق برای حمله نشده و برغم مخالفت نخست وزیر عراق حمله انجام شده است. آمریکا مدعی است که اگرچه حضور نظامی آن به دعوت دولت عراق است، اما حق دفاع از خود را دارد.
مسئله این است که دولت عراق در موقعیتی نیست که بتواند جلوی حملات آمریکا و حشدالاشعبی به یکدیگر را بگیرد. اما تردید نیست که مقامات عراقی و احتمالا تمام مردم عراق مخالف تبدیل عراق به عرصهای برای جنگ در آن کشور هستند. این نیز فاکتور مهم دیگری است که همه قدرتهای منطقهای و جهانی باید به آن توجه داشته باشند.