مادران چشم براه

فرزندانی که آرزویشان در آغوش کشیدن مادر است، اکنون به لمس شیشه کابین و دیدن دست مادر از پشت شیشه دل خوش کرده اند

شاپرک شجری زاده عضو کارگروه زنان و برابری جنسیتی شورای مدیریت گذار

در بین کارزارهای شبکه های مجازی که اخیرا به راه افتاده است مثل احکام اعدام معترضین، کمپین های لغو اعدام، اخبار اعدام ها در کردستان، قراردادهای ننگین با چین و روسیه و فروش دماوند، خبر دیگری نیز توجه مردم را به خودش جلب کرد؛ ویدیویی از فرزندان نرگس محمدی در غربت.

دو نوجوانی که در کودکی و به علت فشارهای رژیم مجبور به مهاجرت شده و چند سالی ست محروم از دیدن مادرشان شده اند. در این ویدیو فرزندان نرگس می گویند که یازده ماه است موفق به شنیدن صدای مادر خود نشده اند. آن ها از مردم می خواهند که صدای آن ها باشند تا بتوانند صدای مادرشان، نرگس را به گوش همگان برسانند.

از زمان انتقال نرگس از زندان اوین به زندان زنجان در دی ماه سال گذشته، دسترسی به این فعال مدنی و پیگیری شرایط او تقریبا ناممکن شده است. خانواده نرگس در ماه گذشته دو بار بابت سلامت جسمی نرگس ابراز نگرانی کرده اند. بعد از رسانه ای شدن خبر بیماری نرگس و محرومیت او از رسیدگی پزشکی با وجود داشتن علایم ابتلا به ویروس کرونا، بار دیگر صدا و سیما به نجات قوه قضاییه و سازمان زندان ها آمد. سیمای جمهوری اسلامی با پخش ویدیویی دست کاری شده از درمانگاه زندان زنجان و فریب اذهان عمومی به زدودن این نگرانی جمعی پرداخت.

به عنوان یک مادر، دیدن ویدیوی کیانا و علی برایم بسیار دردناک بود. یک سال و نیم پیش، نرگس محمدی پس از پشت سر گذاشتن یک دوره طولانی بیماری موفق شد مرخصی سه روزه دریافت کند. زمانی که عکس ها و ویدیوهای نرگس را می دیدم و به قدرت و شجاعت این زن غبطه می خوردم، یکی از دوستانم که به استقبال نرگس رفته و همراه دیگران نرگس را تا منزل مشایعت کرده بود، برایم تعریف کرد که چطور نرگس با دیدن دمپایی بچه هایش در ورودی منزل ایستاده، بغض کرده و چقدر مشاهده این صحنه برایش سخت بوده است.

یاد خودم افتادم که چطور فقط با چند روز دوری و نشنیدن صدای پسرم دچار حمله های اضطراب می شدم. سعی می کردم به همه چیز فکر کنم به جز پسرم. چطور لحظه ای که پسرم روی نیمکت سنگی دادسرای کاشان بعد از ساعت ها گریه روی پای من به خواب رفت و باعث شد سخت ترین تصمیم زندگیم را مبنی بر خلاصی از زندان بگیرم و خانواده و تمام تعلقاتم را در ایران ترک کنم.

من توان دوری از پسرم و تحمل دیدن ناراحتیش را نداشتم؛ در حالی که مادران و پدران شجاعی هستند که سال هاست از به آغوش کشیدن فرزندشان محرومند ولی همچنان به مبارزه و فعالیت در ایران ادامه می دهند. بهای این مبارزه برای نرگس نیز سال ها زندان، بیماری و نشنیدن صدای فرزندانش بوده است.

چندی پیش رضا خندان، همسر نسرین ستوده، در صفحه فیس بوک خود نوشت به علت شیوع ویروس کرونا ماه هاست خانواده ها از ملاقات حضوری محروم هستند و فقط امکان ملاقات کابینی مهیاست و این موضوع به حدی بچه ها را آزرده کرده که نیما گفته «دیگر با این شرایط به ملاقات نمیام.» یک کودک تا چه اندازه فشار روحی و بار عاطفی را می تواند تحمل کرده باشد که از ملاقات هفته ای با مادرش بگذرد. رضا خندان می گوید: «در ملاقات های کابینی و از پشت تلفن بچه ها معذب هستند و حرفی برای گفتن ندارند جز این که حالشان خوب است، در حالی که در ملاقات های حضوری بدون وقفه صحبت می کنند و برای مادر از برنامه ها و اتفاقات روزمره حرف می زنند.»

از طرفی مدتی ست بدون هیج دلیل موجهی، جلوی شیشه کابین ها میله کشیده شده و نه تنها امکان تماس فیزیکی با زندانیان فراهم نیست، بلکه اکنون خانواده ها مجبورند صورت عزیزانشان را از پشت میله های زندان ببینند. حالا تصویر پدر و مادر برای فرزندان از پشت همان میله ها نقش می بندد؛ مادرانی که شاهد بزرگ شدن فرزندانشان از پشت شیشه ای هستند که حالا آن هم میله کشی شده. فرزندانی که آرزویشان در آغوش کشیدن مادر است، اکنون به لمس شیشه کابین و دیدن دست مادر از پشت شیشه دل خوش کرده اند.

ممنوعیت حق ملاقات و تلفن، شیوه های معمول جمهوری اسلامی برای تحت فشار گذاشتن فعالان سیاسی و مدنی بوده است و طبیعتا این شکنجه برای والدین زندانی و فرزندانشان بار عاطفی بیشتری به همراه خواهد داشت. مادران علاوه بر نداشتن امکانات ویژه ای برای دیدن و تماس با فرزندان، در شرایط تنبیه از امکانات عادی زندانیان نیز محروم خواهند بود.

به عنوان مثال، نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر، بین سال‌های ۸۹ تا ۹۲ به طور مکرر ممنوع‌الملاقات شده است. با وجود این‌که طبق هیچ قانون مندرجی پوشیدن چادر برای زندانیان زن اجباری نیست، نسرین به‌علت سرباز زدن از پوشیدن چادر به مدت چند ماه از ملاقات با دختر و پسر خردسالش محروم شده بود.

این تهدیدها و فشارها بر روی فعالان زندانی و خانواده‌هایشان بر هیچ‌کس پوشیده نیست و با توجه به این‌که طبق آیین‌نامه سازمان زندان‌ها، این سازمان تحت نظارت مستقیم قوه قضاییه عمل می‌کند، لیکن هیچ مرجعی برای شکایت زندانیان از این بی‌قانونی‌ها، محدودیت‌های اعمال شده و سرکوب‌ها وجود ندارد. در عمل روسای زندان‌ها در آزار و اذیت فعالان زندانی و خانواده‌هایشان همکار و هم‌دست دادستان‌ها و بازجویان شده‌ و با فشار و سرکوب زندانیان، به فعالان حتی اجازه اظهارنظر در داخل زندان‌ها را نیز نمی‌دهند. اعتراض به بی‌قانونی و سلب حقوق زندانیان تنها جرمی‌ست که فعالان سیاسی و مدنی در زندان مرتکب شده و در نتیجه از دیدن فرزندان و عزیزانشان محروم می‌شوند.

استفاده از کودکان فعالان زندانی برای شکنجه مضاعف آن‌ها در حالی صورت می‌گیرد که طبق هیچ قانون و عرفی، حتی در صورت ارتکاب جرم نیز کودکان نباید پاسخ‌گو باشند.

بیشتر بخوانید: کارگروه زنان و برابری جنسیتی