بحران جانشینی در مرحله گذار

ضرورت پیوند اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از ایران با معترضین داخل کشور

کیا حمیدی

بدون مقدمه چینی باید اذعان داشت که یکی از دلایل ماندگاری و عمرمنحوس جمهوری اسلامی، عدم توفیق مخالفان و معترضان در ایجاد یک تشکل سیاسی منسجم درجهت پرکردن «بحران جانشینی» است. به عبارت ساده تر مخالفان جمهوری اسلامی همگی به اتفاق می دانند «چه چیزی و چه کسانی را نمی خواهند»، اما به سبب نبود همین تشکیلات منسجم «نمی دانند که چه چیزی و چه کسانی را می خواهند».

به عبارتی این ابهام که با عبور از حکومت آخوندی، قرار است چه اتفاقی رخ دهد و چه نیرو و جریانی روی کار بیاید و چه برنامه هایی را در دست خواهد داشت، از یکسو موجب سردرگمی و از سوی دیگر هدر رفت نیروی معترضین در داخل کشوراست. این «بحران جانشینی» نیازمند یک برنامه ریزی مشخص و هدفمند و از سوی یک جریان “شناسنامه دار” می باشد.

برخی از سیاسیون معتقدند این تشکیلات سیاسی باید در داخل کشور شکل بگیرد و از درون نسبت به هدایت و جریان دهی به حرکت معترضین اقدام کند. مسلماً شکل گیری چنین نیرویی در داخل کشور ده ها که صدها برابر قدرتمندتر و موثرتر از اقدامات بیرونی خواهد بود، اما شکل گیری چنین نیرویی در فضای فعلی ایران به دلایل زیر امکان پذیر نیست:

۱- از بین رفتن اعتماد عمومی نسبت به جریان های وشخصیت سیاسی موجود در داخل کشور اعم از اصولگرا، اعتدال گرا و اصلاح طلب و از علی خامنه ای گرفته تا حسن روحانی و علی لاریجانی، سیدمحمد خاتمی و حتی موسوی و کروبی. امروز قاطبه مردم از اقشار حامی حکومت تا مخالفان و اقشار خاکستری جامعه، به این باور رسیده اند که تمامی جریان ها و شخصیت های سیاسی منتسب به جمهوری اسلامی، به هیچ وجه بر آرا و خواست ملت توجهی ندارند و صرفاً برای امیال سیاسی و قدرت طلبی های فردی و گروهی مردم را ابزار دست و دغدغه خود معرفی می کنند. همین چند روز پیش بود کروبی در جمع روحانیون سنتی اصلاح طلب در مورد ضرورت شرکت در انتخابات ۱۴۰۰ صحبت کرده بود. همچنین سیدمحمدخاتمی در مورد اعتراضات و کشتار معترضان حوادث آبان توسط حکومت، موضع گیری هایی داشت که صرفاً برگرفته از وابستگی های وی به حکومت بود. دیگر سیاسیون مطرح و حاضر در فضای سیاسی کشور نیز از طیف های مختلف چنین رویکردی دارند.

۲- عدم توفیق جریان های سیاسی در داخل کشور عامل دیگری از عدم امکان شکل گیری یک نیروی منسجم به عنوان جانشین می باشد. چرا که هیچ کدام توفیق عمومی نداشته و عملاً نتوانسته اند جریانی مردمی و منسجم ایجاد کنند. ضمن اینکه تاکنون آنچه به عنوان اعتراضات جمعی و راهپیمایی های اعتراضی در ایران شکل گرفته برپایه حرکت های فردی و مردمی بوده نه حرکت های حزبی و یا شناسنامه دار. حتی اعتراضات سال ۱۳۸۸ نیز به سبب عدم همبستگی جریان سیاسی مخالف در داخل و خارج، نمی تواند در قالب اعتراضات سازمان یافته شده و هدفدار قلمداد شود. لذا جامعه هیچ نیروی متمرکز و پایداری را برای رهبری نمی تواند انتخاب کند. چرا که هریک از جریان هایی که تاکنون توانسته اند با حمایت مردمی روی کار بیایند و یا نفوذی داشته باشند، کارنامه قابل قبولی کسب نکرده اند.

۳- فضای بسته و سیاست سرکوب از سوی حکومت طی دهه های گذشته سبب شده تا هیچ جریان مستقلی در داخل کشور نتواند به عنوان یک حزب یا جریان یا تشکیلات سازمان یافته و منسجم برای خود و جامعه الگوی حکومتی و اجرایی مستقل از بیت رهبری ارائه کند و از این حیث جامعه داخلی ایران در فقر شدید جریان سازی سیاسی و مدنی قرار دارد.(داخل پرانتز اینکه حکومت نیز طی این سال ها با سیاستی مزورانه سعی کرده تا با دادن برخی آزادی های فردی، پتانسیل ها و استعدادهای سیاسی کشور که قابلیت رهبری و یا ایجاد و سازماندهی گروه های مدنی را دارند، شناسایی کند و هرکدام را با احکام مختلف زندانی، اعدام و یا نفی بلد کند).

۴- طی سال های گذشته مخالفین خارجی حکومت (آنها که دل در کف ملت و ایران دارند) هریک به گونه ای و با سلیقه ای سعی در براندازی نظام جمهوری اسلامی داشته اند. اما مسئله اصلی اینجاست که این گروه های اپوزیسیون یا برنامه ای مشخص برای «بحران جانشینی» نداشته اند و یا از جایگاه و پذیرش عمومی نزد جامعه داخلی ایران برخوردار نبوده اند. چرا که اغلب آنها تمرکز خود را بر مسئله سیاسی و بعضاً خصومت های شخصی و خانوادگی با رهبران جمهوری اسلامی گذاشته اند و در این میان دموکراسی و خواست و مشکلات مردم پررنگ نیست. این جریان ها حکومت را هدف گرفته اند و برنامه ای برای جامعه ارائه نداده اند و در این مسیر سعی در همراهی مقامات و سناتورهای آمریکا و دیگرکشورها داشته اند. همین مسئله میزان پذیرش آنها نزد افکارعمومی داخلی را کاسته است.

در همین زمینه بیشتر بخوانید: ترافیک رهبران در اپوزیسیون ایران!

اما باتوجه به امکان و فرصت هایی که در خارج از کشور برای مخالفان وجود دارد، تشکیل یک سازمان و جریان سیاسی در خارج که با برنامه ریزی و نقشه راه در مسیر گذار قرار بگیرد، ضرورتی جدی است . اما از آن مهمتر پیوند این جریان سیاسی با جامعه داخلی و سیاسیون واقعی و آزادی خواه از جنس مردم، در داخل کشور می باشد.

امروز جامعه داخلی ایران به شدت تحریک شده و هرلحظه امکان یک شورش و اعتراض گسترده وجود دارد. اگر یک جریان سیاسی سازمان یافته آن را هدایت نکند و به آن برنامه ندهد، قطعاً تلفات بسیار و هزینه های سنگینی متحمل خواهد شد. شاید برخی بگویند این « بحران جانشینی» از بابت نداشتن یک لیدر و یا یک شخصیت کاریزماتیک تشدید شده است، البته تا حدی قابل پذیرش است، اما اعتراضات گسترده مشمول حضور سلایق مختلف است و بهتر آن است که به جای تکیه بر فرد و نامی کردن برخی چهره های سیاسی، به دنبال ایجاد همگرایی و انسجام ملی در داخل و خارج از کشور باشیم و کار را به صورت ساختاری و با برنامه سیستماتیک پیش ببریم. این راهبرد سیستماتیک این فرصت را به مرحله گذار می دهد تا از تمامی پتانسیل ها و سلایق برای عبور از جمهوری اسلامی استفاده کند و همچنین این امتیاز را برای جامعه قائل خواهد شد که پس از مرحله گذار نیز بر اساس آزادی حق انتخاب مدل و یا رهبر و گروه حاکم بر کشور را مشخص کنند.

*مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»