آیا هدف چینیها از تفاهم چندجانبه منطقهای، گردآوردن این کشورها با ایران در دور یک میز برای بحث درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی است؟
احمد زیدآبادی
در جریان سفر محمدجواد ظریف به چین، وانگیی وزیر خارجه آن کشور خواستار “ایجاد ساختارِ چندجانبه منطقهای شامل همه طرفهای ذیربط” به منظور “تسهیل گفتگو در شرایط برابر و افزایش تفاهم برای حل مساله هستهای ایران با ابزار سیاسی و دیپلماتیک” شده است.
چنین پیشنهادی که به منظور نجات برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفته است، چندان کلی و پر ابهام است که بدون روشن شدن جزئیات آن، بعید است مورد موافقت هیچکدام از کشورهای مورد نظرِ چین قرار گیرد.
در مرحله نخست، منظور از “همه طرفهای ذیربط” مشخص نیست. در واقع علاوه بر اعضای ۵+۱ کشورهای بسیاری در سطح منطقه خود را در ماجرای برنامه هستهای ایران ذیربط میدانند که مهمترین آنها عربستان و امارات و اسراییل هستند.
آیا هدف چینیها از تفاهم چندجانبه منطقهای، گردآوردن این کشورها با ایران در دور یک میز برای بحث درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی است؟
اگر منظور همین باشد، موافقت ایران با چنین طرحی به معنای “انقلاب” در سیاست خارجی آن به شمار خواهد رفت؛ چراکه جمهوری اسلامی از یکسو هرگونه مذاکره و مراوده و گفتگو با اسراییل را خط قرمز خود میداند و از سوی دیگر، هرگونه دخالت کشورهای منطقه بخصوص کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را در موضوع برنامه هستهای خود به طور قاطع رد میکند.
اما اگر در طرح پیشنهادی چینیها، کشورهایی مانند اسراییل و عربستان از “ساختار گفتگوی چندجانبه منطقهای” مورد نظر آنها مستثنی شده باشند، دیگر کدام “همه طرفهای ذیربط” باقی میمانند که قرار است با ایران طرف گفتگو قرار گیرند؟
واقعیت این است که چینیها در نگرش کلان خود به ثباتِ خاورمیانه و حفظ منافع خود در این منطقه، خط قرمزهای اعلامشده از سوی جمهوری اسلامی را به رسمیت نمیشناسند و به همین دلیل از طرحی سخن گفتهاند که افشای جزئیات احتمالی آن ممکن است طرف ایرانی را به وحشت اندازد!
از نگاه من، طرف ایرانی از همان ابتدا با “مصادره به مطلوب” کردن مواضع بینالمللی چین، روایتی از سیاست جهانی و منطقهای آن کشور در جامعه ایران ترویج کرد که با واقعیت فاصلهای پرنشدنی دارد.
بنابراین، اکنون که محمدجواد ظریف در سفرش به پکن، به جای “استقبال چینیها از توافق ۲۵ساله استراتژیک با ایران” با ارائه طرحی از جانب آن کشور روبهرو شده که پذیرش آن مستلزم عبور از خطوط قرمز سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، احتمالا گیج و شگفتزده شده است!
در واقع، با توجه به تبلیغات دامنهدار مربوط به “نگاه به شرق” و وعده ایجاد رابطه استراتژیک با چین در داخل ایران، هرگونه رد رسمی پیشنهاد چین از سوی مقامهای جمهوری اسلامی میتواند گرهی مضاعف بر معضل سیاست خارجی ایران تعبیر شود.
برای اجتناب از چنین وضعیتی، شاید ظریف در صدد برآید تا چینیها را متقاعد کند که یا طرح خود را به گونهای تغییر دهند که طرفهای مقابل آن را نپذیرند و یا اینکه کلا پای خود را از این ماجرا کنار بکشند و از فکر عملیاتی کردن طرح خود دست بردارند.
این کار هم البته برای سیاست خارجی ایران بدون هزینه نخواهد بود؛ چراکه چینیها را متقاعد خواهد کرد که ایران خود را به اموری متعهد و پایبند کرده که از نگاه آنان نه فقط بیهوده است، بلکه یافتن هر راهحل دیپلماتیکی برای حل نهایی مشکلات منطقه را اگر نگوییم غیرممکن دستِ کم به شدت سخت میکند.
از همین رو، شاید آنها درصدد فاصله گرفتن از معضل روابط خارجی ایران برآیند که این خود راه را برای دخالت بیشتر دیگر کشورها هموارتر خواهد کرد.
با این همه، یک نکته را نیر همچنان بعنوان یک احتمال کوچک، نباید از نظر دور داشت و آن همان نکتهای است که چندی پیش، پس از رونمایی ایران از توافق استراتژیک ۲۵ساله با چین در همین کانال نوشتم و اینجا دوباره تکرارش میکنم: “آیا جمهوری اسلامی تغییر سیاست منطقهای خود را اجتنابناپذیر دانسته؛ اما عملی کردن آن را تحت لوای توافق استراتژیک با چین، راه کم هزینه تری بخصوص از جهت حفظ پرستیژ، نسبت به توافق با آمریکا میداند؟”
اگر این باشد، وزارت خارجه طبعا از طرح پیشنهادی چین به طور رسمی استقبال خواهد کرد!