تنها با عزم و رزم مشترک تمامی زنان و مردان و دگرباشان، می توان در برابر این پدیده بغایت ضد انسانی ایستاد، و بر آن غلبه کرد.
مهتاب، عضو کارگروه کارگران، مزدبگیران و فرودستان شورای مدیریت گذار
در ایران، تحت تاثیر حکومت مذهبی، قوانین خشن زن ستیز و همچنین فرهنگ مردسالار، ظلم مضاعفی به زنان تحمیل می شود. حمایت حکومت از خشونتهایی که بر بستر فرهنگی و مذهبی جامعه، بر زنان و کودکان روا داشته میشود، و نیز خشونتهایی که مستقیماً از طرف حکومت اعمال میشود، باعث ترویج خشونت در محیط های عمومی و خصوصی علیه زنان، دختربچه ها و دختران نوجوان می شود. کارگران زن در ایران بیش از هر زمان دیگر تحت فشار قرار دارند.
آنها قربانیان اصلی تعطیلی کارخانه ها و کارگاه ها و مراکز تولید بعد از شیوع ویروس کرونا هستند و به دلیل نداشتن درآمد و پس انداز و همچنین عدم حمایت دولت در وضعیت اسفباری به سر می برند. اپیدمی کرونا برای اقتصادهای قدرتمند جهان نیز چالشی بزرگ است. این چالش برای اقتصاد فلج ایران بسیار جدی تر است و به دلیل سیاست های ضد مردمی یک دیکتاتوری فاسد و غارتگر، بهای آن را بخشهای کارگر و ضعیف جامعه میپردازند. منابع رسمی رژیم شمار کارگران بیکار را تا قبل از شیوع کرونا ۳میلیون نفر عنوان میکردند. گفته می شود آمار واقعی بیش از اینها است ولی آمار هرچه که باشد بحران کرونا این وضعیت را تشدید کرده است.
از ۲۵اسفند تا نیمه دوم فروردین، در همین بازه زمانی کوتاه، ۶۰۰هزار کارگر رسمی از کار بیکار شدهاند. در آخرین فصل سال ۹۸، ۱۴۵ هزار زن به نسبت فصل مشابه سال قبل آن بیکار شدهاند. برخی کارشناسان بر این باورند که آمارهای ارائه شده واقعیت کار و فعالیت اقتصادی زنان را نشان نمیدهد. مقامات رژیم تأیید می کنند که در ایران زنان ۷۵درصد تولید صنایع دستی و ۴۰درصد تولیدات کشاورزی و ۸۰درصد صنعت فرش را برعهده دارند.
با شیوع کرونا، در بخش های دولتی و خصوصی کارفرماها، دست به تعدیل نیرو زدند. مثل هر بحران اقتصادی دیگر در ایران، اولین قربانیان چنین تعدیل نیرویی، زنان کارگرند که اکثراً نان آور خانواده هایشان هستند. دوران شیوع کرونا و پس از آن می تواند زنان را به بیکاری بیشتر و بیگاری شدیدتری بکشاند. مشکل دیگری که زنان در ایران با آن دست به گریبان هستند اشتغال این است که در بخش غیررسمی بازار کار در ایران مردانه است.
بنا بر تخمین رسمی رژیم تنها پنج درصد از کل کارگران ایران را زنان تشکیل می دهند. اما واقعیت این است که زنان کارگر ایران بیشتر در بخشهای غیررسمی کار میکنند و در آمارهای رسمی شرایط ناعادلانه بازار کار منجر به اشتغال زنان در مشاغل غیررسمی شده است. این نوع اشتغال هم در حین کار و هم در آینده بر وضعیت معیشتی زنان تاثیر میگذارد. نه تنها زنان دستفروشی که هر روز آنها را در مترو یا پیادهروهای شهر میدیدیم که بخش قابل توجهی از زنان کارمند و کارگر هم بیکار میشوند و نمیتوانند بیمه بیکاری بگیرند.
میدانیم که زنان زیادی هستند که به صورت توافقی مشغول به کار هستند. منشیهای پزشکان، کارگران خدماتی، کارمندان دفاتر خصوصی و … در بسیاری موارد زیر یک میلیون تومان حقوق میگرفته و بیمه هم نبودهاند. اغلب کارگران زن به دلایل مشکلات معیشتی با توجه به بیکاری و تورم حاکم بر کشور با تعهد و ضمانت نامه و سفته با کمترین حقوق بدون اعتراضی مجبور به کار در مکانهای غیر رسمی، غیر بهداشتی بدون بیمه با حداقل دستمزد هستند .
بدبختانه بسیاری از زنان کارگر به دلیل نیاز شدید مالی حاضر میشوند حتی با ماهی ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان مشغول به کار در محیطی شوند که تابع هیچ قانونی نیست و علاوه بر این که هیچ مزایا و تسهیلاتی به آنها تعلق نمیگیرد، کارفرما هر زمان که اراده کند میتواند بیهیچ دلیلی عذر این کارگران را بخواهد… به عنوان مثال حق تاهل از جمله مزایایی است که در بسیاری موارد به کارگران زن تعلق نمیگیرد با این که اکثرا سرپرست خانوار هستند.
زنان کارگر ایران اغلب روزمزد و بدون بیمه هستند. این افراد در صورت ابتلا به کرونا و یا هر بیماری واگیر دیگری نمی توانند از مزایای غرامت دستمزد ایام بیماری بهره مند شوند. علاوه بر زنان کارگر که در بخش غیررسمی شاغل هستند، دسته ای از زنان نیز در خانه کار میکنند، اما مدیریتی بر فروش محصول و درآمد خود ندارند. آنها حتی شرایط حداقلی کارگران کارگاههای زیر ۱۰ نفر را هم ندارند. بسیاری از زنان سرپرست خانوار در خانههای خود با کارهای خانگی مانند قالیبافی یا تهیه مواد غذایی و … امرار معاش میکنند یا برای خدمات نظافتی و خدمتکاری در خانههای دیگران به کارگری مشغول هستند. آنها با کمترین دستمزد و بدون بیمه، مرخصی یا مزایا باید سنگینترین کارها را انجام دهند.
نقش اصلی رژیم به عنوان یک دولت دینی زن ستیزِ مبلغ و مروج نابرابری و تبعیض علیه زنان است. یک دیکتاتوری تمام عیار و عریان که در جایگاه حامی و مشوق اعمال خشونت علیه زنان از هیچ تلاشی برای محو زنان در تمام حوزه های کسب و کار کوتاهی نمی کند. دولتی سرکوبگر و پاسدار و مروج خانواده ِاسلامی مردسالار، لذا، بدون تسویه حساب کامل با این دولت دینی حاکم بر ایران، هرگونه ادعایی در مورد مبارزه با خشونت علیه زنان پوچ و فاقد ارزش است.
نظام کنونی ایران، نه تنها حامی و پاسدار اعمال خشونت مردان بر زنان در چهار دیواری خانواده مردسالار است، که تمام نیروی سرکوب خود را در کوچه و خیابان، شهر و روستا، مدرسه و دانشگاه، محل کار و محیط زندگی به کار گرفته است تا قوانین زن ستیز و مقررات تبعیض آمیز خود را بر زنان اعمال کند. پلیس، گله های حزب الهی و اوباشان اسیدپاش جمهوری اسلامی در همه جا مامور اعمال خشونت بر زنان هستند. بر اساس آمارهای خود رژیم ، دختران بسیاری در خیابان ها زندگی می کنند. بنا به برخی آمارهای انتشار یافته در سایت های ایرانی در حال حاضر “يک میلیون و دویست هزار کودک در کشور با پدر و مادر معتاد خود زندگی می کنند و آنها برای ادامه زندگی مجبور به کار حتی در خیابان ها هستند و حتی پسران هم مانند دختران مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند”. به گفته همین منابع: “عدم داشتن سرپرست مناسب برای دختران خیابانی باعث شده است که ۷۰درصد آنها برای چندمین بار به سازمان بهزیستی بیایند و این در حالی است که بهزیستی بیش از سه ماه، این دختران را نگه نمی دارد”.
همه آمارها و گزارش ها نشانگر این است که دختران آسیب پذیری بیشتری در برابر استثمار جنسی، روحی، بدنی و کاری دارند. دختـــران بسیاری در روستاهای دور از مرکز شهرها در ایـــران زندگی می کنند که با داشتن مشکلات زیاد علاقمند به ادامه تحصیل هستند ولی تنها به دلیل نبود معلم زن در روستای خود از ادامه تحصیل باز می مانند. در ضمن در مورد کار دختران و پسران باید به این موضوع توجه کرد که در روستاها و نیز شهرها، بخش بزرگی از کار دختران به کارهای خانگی اختصاص دارد.
البته در روستاها دختران علاوه بر کار خانگی، در کارهای کشاورزی و غیره به شدت به کار گرفته می شوند و نسبت به پسران و نیز دختران شهری از شرایط بسیار بدتری برخوردارند. در کارهای خانگی برای دختران هیچ گونه دستمزدی عاید او و یا خانواده اش نمی شود ولی چون پسر، به دلیل اینکه در بیرون از خانه به کار مشغول می شود و می تواند صاحب منبع درآمد شود ارزش بیشتری قایل می شوند و بدین طریق اهمیت و ارزش کار پسر نسبت به دختر در خانواده، افزایش زیادی می یابد.
به هر حال مشکلات گستردهای برای زنان وجود دارد. از سوی دیگر بحث خانواده زنان کارگر و دخالت آنها در فعالیتهای سندیکایی آنان وجود دارد. ممکن است همسران آنها و یا محیط فرهنگی که در آن زندگی میکنند اجازه این فعالیتها به آنها ندهد؛ چون به هرحال نگاه مردسالارانه و تبعیض های آشکار از سوی رژیم به بخشهایی از فرهنگ جامعه نیز سرایت کرده است که حتی ممکن است مردان به زنان اجازه ندهند تا در تظاهرات و اعتصابات شرکت کنند و با بهانه این که زنان مورد حمله قرار گیرند از حضور زنان در عرصه های مبارزاتی جلوگیری کنند. رژیم با کمک تمام رسانه های تحت نفوذ خود سعی در اشاعه فرهنگ جنس دومی دانستن زن و ضعیف خواندن زنان کمر به نابودی نیمی از جامعه بسته است.
با تمام این مشکلات وضعیت زنان از نظر آگاهی نسبت به سالهای گذشته بهتر شده و زنان بیشتر فعالیت میکنند هر چند هنوز تشکل مستقل کارگری خاص زنان را نداریم. ایجاد جامعه ای به دور از خشونت از هر نوع آن، نیازمند همکاری و همت همگانی است با ایجاد و سازماندهی تشکل های مدنی و راه اندازی کمپین ها، می توانیم با نقض حقوق بشر و ترویج خشونت علیه زنان، و نیز قوانین نوشته و نا نوشته، و سنن ارتجاعی، در سطح کشور مبارزه کنیم.
تنها با عزم و رزم مشترک تمامی زنان و مردان و دگرباشان، می توان در برابر این پدیده بغایت ضد انسانی ایستاد، و بر آن غلبه کرد.