روح الله زم گلادیاتوری بی سلاح، کاوه شیرزاد

 او گلادیاتوری تنها بود در میدان مبارزه که تشخیص نمی‌داد چه کسی در صف دشمن ایستاده و چه کسی در صف دوست.

 

کاوه شیرزاد

#روح‌الله_زم گلادیاتوری دست خالی بود که وسط میدان مبارزه در نبرد با حکومتی اهریمنی می جنگید، گاهی میزد و گاهی میخورد، گاهی اشتباه می‌کرد و گاهی درست. بسیاری تماشاچیان کم حوصله این نبرد نابرابر بودند، وقتی عصبانی می‌شدند هولش می دادند، موهایش را می کشیدند، ناسزا بارش می کردند

و او را هو می کردند. بسیاری خود را جای داور گذاشته بودند او را شماتت می کردند، به ضررش سوت می زدند، از بی اخلاقی بودن و غیر حرفه ای بودن او می گفتند و از استانداردها می گفتند

او گلادیاتوری تنها بود در میدان مبارزه که تشخیص نمی‌داد چه کسی در صف دشمن ایستاده و چه کسی در صف دوست

بسیاری دیگر که سالها در وحشت زندگی کرده بودند و ترس ویژگی جدایی ناپذیر زندگی شان شده بود نمی توانستند باور کنند کسی در  برابر اهریمن به پا خواسته و می جنگد. اصلا به نفعشان نبود که باور کنند چون باید خود را ملامت میکردند و شاید تکانی به خود می دادند آنها با گفتن

زم از خودشان است روی ماجرا خط کشیدند

بسیاری “خودسلبریتی پندارهای حسود”ی بودند که فکر می کردند زم جای آنها را تنگ کرده پس او را به هر بهانه ای زدند، حتی بعد از زندان رفتنش و در آستانه اعدام قرار گرفتنش.

اما این گلادیاتور داستان ما آدم فضایی نبود یکی بود درست مثل خود ما

انسانی نیازمند توجه، نیازمند روابط اجتماعی و مثل همه ما غرق در فانتزیهای ذهنی درست و نادرست. روح الله مثل – شیر از گله جدا افتاده ای – بود که می خواست به گله بپیوندد اما براحتی پذیرفته نمی شد. او روی بهره مندی از مزایای آقازادگی و غرق شدن در کثافت و فساد خط کشیده بود

اما اینها برای اثبات وفاداریش کافی نبود. گلادیاتور داستان ما بخاطر حفظ امنیتش اینقدر در خانه مانده بود، که دیدن خورشید خوشحالش می کرد، همنشینی با دوستان در انزوا تفریح لاکچری زندگی اش شده بود و ماههای آخر بخاطر نشستن برسر تلگرام و اینستاگرام و کم تحرکی شبها با اکسیژن نفس می کشید

اما این تازه آغاز ماجراست. زم علیرغم تمام اینها ارتشی تک نفره خستگی ناپذیری بر علیه اهریمن بود که بسیاری از مردم به او اعتماد داشتند، با او همکاری می‌کردند، تحت تاثیر رسانه اش بودند و او در حال انجام کاری بود که بسیاری توان انجامش را نداشتند، هر موقع جای خالی روح الله رو حس کردید

به صورت علی خامنه ای نگاهی بیندازید جای سیلی روح الله با افشای سعید طوسی هنوز روی صورت او باقی مانده، اگر دلتان برای آمد نیوز تنگ شده به بی آبرو و بی حیثیت شدن مقامات ج.ا نگاه بیندازید، اگر جای خالی روح الله رو حس می کنید به مشروعیت ریخته شده حکومت در اعتراضات آبان فکر کنید

مشروعیتی که دیگه برگشت پذیر نیست. به بچه شری فکر کنید یک تنه اعتبار و آبروی یک سیستم توتالیتر رو به چالش کشید، از درون چنین سیستمی اطلاعات بیرون کشید و بخشهای مختلف حکومت رو به جون هم انداخت. به اعتباری که حکومت با اعدام روح الله به او بخشید فکر کنید. روح الله ماندگار شد