خیزش دی ماه ٩٦ شکست خورد، اما گفتمان “اصلاح رژیم” را به گفتمان ” گذار از رژیم” تغییر داد، مجید ناصری

در این قیام عظیم بود که ماسک اصلاح طلبی که در خلال سی سال گذشته بر چهره زشت، نفرت انگیز و متعفن استبداد مطلقه فقاهتی کشیده شده بود، توسط فرزندان قهرمان اما تهیدست مردم ایران دریده شد.

 

مجید ناصری، عضو کارگروه کارگران، مزدبگیران و فرودستان شورای مدیریت گذار

آبشخور اصلی خیزش دی ماه، منطقه حاشیه نشین شهر مشهد بود و جرقه اصلی آن توسط جناح راست رژیم علیه دولت روحانی درراستای جنگ مافیاهای درون حاکمیت رخ داد، اما در مدت کوتاهی به آتشی تبدیل شد که شعله هایش در بیش از١٠٠ شهر کشور زبانه کشید و کل موجودیت رژیم جمهوری اسلامی را به چالش کشید و کمترین نتیجه آن برانداختن گفتمان “اصلاح طلبی” بود که بیش از سی سال به گفتمان اصلی کشور تبدیل شده و دامنه آن توسط نیروهای صادراتی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی به خارج از کشور نیز کشیده شده بود. و بلند مدت ترین نتیجه آن به صدا در آوردن  شیپور بی‌آیندگی رژیم بود. از آن تاریخ به بعد جناح اصلاح طلب دیگر نتوانست کمر شکسته خود را راست کند، بطوریکه امروز توسط هسته سخت سرکوب به سردمداری بیت خامنه ای، بی مصرف اعلام شده است.

در این قیام عظیم بود که ماسک اصلاح طلبی که در خلال سی سال گذشته بر چهره زشت، نفرت انگیز و متعفن استبداد مطلقه فقاهتی کشیده شده بود، توسط فرزندان قهرمان اما تهیدست مردم ایران دریده شد و صندوق انتخابات را که همواره ابزاری برای مشروعیت رژیم بود، از دست اش گرفت و او را  با بحران بزرگتری به نام بحران مقبولیت مواجه ساخت، امری که امروز رژیم در همه عرصه ها با آن درگیر هست.

خیزش دی ماه ٩٦ که شوک غیر قابل انتظاری به تمامیت سیستم سیاسی، نظامی و اقتصادی رژیم وارد کرده بود، رژیم را مجبور کرد تمامی تشکیلات سرکوب خود را به میدان آورده و به شکل عریان و با زیر پا گذاشتن همه مرز های شناخته شده انسانی به سرکوب مردم بی سلاح و تهیدست بپردازد و به این ترتیب خون صد ها نفر از جوانان را که غالبا از خانواده های تهیدست بودند بر زمین بریزد. متعاقب آن بیت خامنه ای به همراه سرداران و روحانیت وابسته و مافیاهای چند لایه سرکوب و غارت، کوشیدند تا با جمع آوری مزدوران ساندیس خور و فرستادن آیین نامه های دستوری به مدارس و ادارات دولتی تظاهراتی در جهت بیعت با  خامنه ای برگزار کنند، اما همان هم یک تف سر بالایی بود بر صورت خامنه ای و تشکیلات سرکوب اش، کار از کار گذشته بود و نتیجه ای که حاصل شده بود غیرقابل کتمان بود، گفتمان ارتجاعی و بازدارنده “اصلاح رژیم”، به گفتمان بالنده ” گذار” از رژیم تغییر یافته بود.

پس از آن تاریخ بود که دیگر همه گفتمان های داخل و خارج از کشور، در درون مردم بر محور گذار از رژیم و یا سرنگونی رژیم تغییر یافت تا جائیکه حتی استحاله طلبان بیرون حاکمیت هم گفتمان های خود را تغییر داده وبا فاصله گرفتن ازابزاری فریبکارانه به نام “صندوق رای”، که جعبه جادوی مشروعیت رژیِم بود، خود را “تحول خواه” بنامند و همین هم امر خیری بود که نتیجه اش را در انتخابات مهندسی شده دوره دوازدهم مجلس که کمتر  از ١٥ درصد حائزین شرایط در آن شرکت کرده بودند مشاهده کردیم. با این وصف دلیل شکست خیزش عظیم تهیدستان در دیماه ٩٦ تنها به دلیل سرکوب افسار گسیخته و بیرحمانه نبود بلکه از ضعف های درونی این خیزش هم ناشی می شد که من به مواردی از آن اشاره می کنم:

اصولا :

١- خیزش ها عبارتند از کنش های خود انگیخته گروه های مختلف اجتماعی است که با انگیزه های مختلف و متفاوتی حول یک حرکت اعتراضی اجتماعی و به صورت تصادفی صورت می گیرد، در حالیکه  جنبش ها یک مجموعه از افراد مشخص، حول مطالبات مشخص، به صورت هدف دار و برنامه ریزی شده از قبل گرد هم می آیند و در چهارچوب همان مبارزه مطالباتی، در پروسه مبارزه، هویت سازمانی می یابند و بر پایه همان هویت سازمانی شان مطالبات خود را دنبال می کنند.

٢-  خیزش ها در ایران کنونی عموما در اثر تراکم فشارهای غیر قابل تحمل ناشی از فقر، غارت و سرکوب رخ می دهند و به علت تنوع انگیزه ها، تفاوت مطالبات و خلاء برنامه، خلا رهبری و سازماندهی، خلاء اطاق فکر، خلاء استراتژی و گسترش ناگهانی و سریع، در اندک مدتی فراگیر شده و کل سیستم و دستگاه های چند لایه سرکوب را به چالش می کشند و همانطور که در دی ٩٦ و آبان ٩٨ مشاهده کردیم، توسط عوامل اطلاعاتی، نیروهای مزدور لباس شخصی به شکل سازمان یافته، به صورت تزریقی به خشونت کشیده می شوند، تا رژیم قادر باشد شرایط را برای سرکوب تمام عیار آن آماده سازد. در دی ماه ٩٦ گسترش خیزش به قدری سریع و ناگهانی بود که حتی نیروهای ویژه سرکوب فرصت آن را نبافته بودن تا به لباس مردم عادی در بیایند و به تخریب و شکستن در و پنجره مغازه ها و تخریب ماشین ها بپردازند و با همان ماسک و کلاه خود و لباس نظامی اموال عمومی را تخریب می کردند تا آن را به گردن قیام کنندگان بیندازند که البته به یاری امکانات مدرن و دیجیتال از آنان فیلم برداری شد و بیش از پیش رسوا شدند . در صورتی که جنبش ها از آنجاییکه عامل تجمع و موتور حرکت آنها ” مطالبات مشخص” هست و صورت علنی دارند و غالبا در سطح خیابان هم نیستند بلکه در محیط کار،خدمت و آموزش هستند، صورت مسالمت آمیز و غیر انتاگونیستی دارند.

٣- خیزش ها به دلیل فقدان اطاق فکر، فقدان ارگانیزم رهبری واحد، فقدان شعار واحد، مستعد نفوذ عناصر اطلاعاتی و به انحراف کشیدن هستند، می توان با دادن شعار های متعدد و حتی بسیار رادیکال صف ها را شکست، جهت ها را تغییر داد و ایجاد انشقاق و تفرقه و حتی درگیری در درون خیزش کرد، می توان شعار هایی” مانند شعار رضا شاه  روحت شاد ” داد که حامل هیچ پیام و مطالبه ای نیست و تنها به درد تفرقه و شکستن صف ها و ایجاد درگیری در درون جنبش می خورد.

٤- البته در خیزش ها، به علت کشیده شدن شان به خشونت ، شکل توده وارو سازمان نایافته، پراکندگی انگیزه های افراد، امکان سوء استفاده و موج سواری جناح های درونی قدرت در راستای تغییر توازن قدرت به نفع خودشان وجود ندارد، زیرا خود ویژگی کنش های اعتراضی موجب می شود در اندک مدتی کل موجودیت رژیم به چالش کشیده شود، امری که ما در قیام دی ماه ٩٦ که جرقه آن را جناح راست رژیم زده بود، آن را مشاهده کردیم،

٥- در صورتی دیگر، می توان گفت که خیزش هایی مانند خیزش دی ماه ٩٦ صورت های سازمان نا یافته و ناگهانی جنبش های مطالباتی اند ، که خشم های فروخفته ٤٠ سال ستم، تبعیض های تو در تو، غارت افسار گسیخته، فساد، کشتار بیرحمانه در بستر آن امکان سیلان می یابد، ما دربین قربانیان قیام دی ماه تعداد زیادی کارگر ، معلم ، دانشجو،از زن و مرد داریم، اینها همه نیروهای جنبش های مطالباتی بودند. با این وصف که در جنبش های مطالباتی، هدف رسیدن به خواسته های صنفی، و طبقاتی اقشار و گروه های مختلف اجتماعی هست ، در حالیکه در دو خیزش رخ داده اخیر در ایران، هدف حل معضل کلان جامعه ایران و تغییر رژیمی هست که سرمنشا همه ستم ها و تبعیض ها و فساد عمومی است.

٦- خیزش ها در ایران تحت حاکمیت استبداد مطلقه فقاهتی، همانطور که برای مخالفین رژیم ناگهانی و خارج از کنترل هست، برای رژیم هم خارج از کنترل و اراده اوست، در حالیکه فعالیت جنبش ها عموما زیر کنترل رژیم و در کادر خط قرمز های رژیم صورت می گیرد و لذا نمی توانند خواستار مطالبه ای باشند که حاکمیت استبداد مطلقه را به چالش بکشد، در حالیکه خیزش های اخیر درهر دو مورد بی درنگ کل موجودیت حاکمیت را به چالش کشیده و خواهان برانداختن آن شده اند. به گمان من خیزش ها در ایران کنونی با رفع چند ضعف اساسی  توانند نظام ویرانگر حاکم را تغییر دهند و جنبش های مطالباتی ماهیت و محتوای نظام آینده را رقم بزنند. پیدا کردن فصل مشترکی که بتواند جنبش های مطالباتی را به هنگام ضرورت در بستر خیزش های ناگهانی به حرکت در آورد می تواند راه گذار از رژیم را برای مردم ما هموار سازد و آینده ای امیدوار کننده را نوید دهد.