در غم یار خستگی ناپذیر خاوران، فریده امیر شکاری؛ آدمی با سر افراشته باید بزید و سرافراشته باید بمیرد!

مهتاب، عضو کارگروه کارگران، مزدبگیران و فرودستان شورای مدیریت گذار (از ایران)

۱۱ دی ماه ۱۳۹۹، قلب مهربان فریده امیرشکاری، یار خستگی ناپذیر خانواده های خاوران، از تپش ایستاد. این قلب چه داغ ها دیده بود: هنوز سالهای اول انقلاب بود که رژیمی، که آمده بود تا “خون بریزد” برادرهایش سعید، علی و حمید امیرشکاری را اعدام کرد. در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ همسرش، جعفر ریاحی، در برابر هیئت مرگ ایستاد، ایستادگی کرد و اعدام شد. چه داغها دیده قلبی که امروز خاموش شد: برادران همسرش، علی ریاحی، در سال ۶۰ و صادق ریاحی در ۶۷.

فریده اما زنی نبود که زیر این بار سنگین کمر خم کند؛ ایستاد با همان شهامت، از تهدیدها و آزارهای قاتلان عزیزانش نهراسید و به سکوت و فراموشی تن نداد. در این راه تنها نبود، مادران، پدران، همسران، خواهران و برادران آرمیدگان خاوران همدرد و همدل او بودند. آنها که جلوی در زندانها و در گورستانها با هم آشنا شده بودند، در پیمانی نانوشته حرکتی را پایه گذاردند که یکی از مهمترین خواستهای جامعه ما را نمایندگی می کند: دادخواهی.

چهل و چند سال رفتن و آمدن. آخرین گزارش فریده امیرشکاری را از خاوران روز ۵ دی، همین چند روز پیش در فیسبوکش می بینیم. خستگی ناپذیر ماند تا مرگی آرام در خوابی بی بازگشت.

نامش با خاوران پیوند خورده و فراموش نمی شود. درگذشت فریده امیرشکاری را به فرزندانش، علی و سعید، خواهران همسرش، زری و فاطی، و همه مادران خاوران تسلیت می گوییم.

۱۱ دی ماه ۱۳۹۹