ضرورت همگرائی مبارزان دو سوی مرز، لیلا زارعی

می توان پرسید راه حلی که حکومت در اين شرايط اجتناب ناپذير انتخاب کرده چيست؟ اين راه حل را در ظهور پديده ای جديد می توان دريافت. اکنون شاهدیم که حکومت، با شناخت جایگاه و اعتبار سیاسی برخی از این رهبران در عرصه داخلی و بین المللی، می کوشد تا با تولید برخی جریانات داخلی و چهره های نه چندان آشنا در میان جامعه، تمرکز و نگاه جامعه به رهبران برون مرز را ناامید و مخدوش ساخته و نوعی سردرگمی در میان جامعه ایجاد نماید. اما در اين رابطه می توان انديشيد که چنين راه حلی تا چه حد امکان کامیابی دارد.

 

لیلا زارعی

واقعيت آن است که جامعه داخل کشور فصل پائیز را در حالی سپری کرده است که شیوع کرونا از یک سو، و فشار اقتصادی، ارعاب، اعدام و سرکوب حکومت، از سویی دیگر، فضایی کاملا متفاوت از پائیز ۹۸ را برايش رقم زد. اما در اين فضا، اگر بیم از تشديد شیوع بیماری نبود، جامعه خسته به راحتی حاضر به عبور و چشم پوشی از وقایع آبان ۹۸ نمی شد؛ خیزشی خودساخته از بطن جامعه ایران که، در فقدان رهبری و اهدافی نامشخص، در نهایت، با تحميل آمار بی سابقه ای از جانباختگان از سوی حکومت، سرکوب شد. اما اگرچه همه اين شرايط نوعی بن بست را بر ایرانيان داخل کشور تحميل کرده است، و اگرچه حکومت، به خیال خود، در بعد داخلی موفق به مهار این خیزش شده، همچنان می توان حس کرد که حرکات شجاعانه مردم – که یاد و خاطره وقایع سال ۵۷ را تداعی کرده و می کند – نوید بخش مبارزان و گروه های طرفدار آزادی و رهایی ایران شده و در جا افتادن يک نکته مؤثر بوده است: جدی گرفتن مخالفان حکومت در خارج کشور!

حکومت اسلامی، که خود بر پایه خیزش های اجتماعی چهل و دو سه سال پيش، و از طریق به حرکت درآوردن توده های مردمی، به قدرت رسیده، از همان سال های نخست قدرت، با اقدام به نابودی احزاب و تبعید یا منزوی سازی رهبران آن ها، کوشید تا هرچه بیشتر فضای سیاسی جامعه ایران را از وجود رهبران و احزاب مخالف خود تهی کند و امکان هر گونه فعالیت سیاسی آنان در داخل کشور را سلب نماید اما هرگز موفق به خاموشی صدای آنان در خارج از کشور نشده است.

اکنون، با پیشرفت روز افزون تکنولوژی و ارتباطات، دیگر دوران خاموشی صدای مخالفان به پایان رسیده است و جامعه با بهره مندی از امکانات ارتباطی، بیش از گذشته قادر است تا پیام های رهبران مخالف حکومت را، که در خارج از ایران در حال مبارزه علیه حکومت هستند، دریافت نماید. رهبرانی که دیروز با فشار حکومت و برای تداوم حیات سیاسی خود ناچار به ترک میهن خود شده اند، امروز با کسب انبوهی از تجارب سیاسی و بین المللی به عنوان نقطه امید جامعه ایران بشمار می روند. آنان که برخی خود رهایی یافته از درون حکومت و برخی نیز شاهد خیزش اجتماعی مردم در جریان انقلاب ۵۷ بوده اند اکنون در جایگاه سران و رهبران شوراها و گروه های اپوزیسیون به عنوان نخبگان و تئوریسین های مبارزات و طراحان بهترین آلترناتیو برای آینده سیاسی ایران بشمار می روند.

در چنين شرايطی می توان پرسید راه حلی که حکومت در اين شرايط اجتناب ناپذير انتخاب کرده چيست؟ اين راه حل را در ظهور پديده ای جديد می توان دريافت. اکنون شاهدیم که حکومت، با شناخت جایگاه و اعتبار سیاسی برخی از این رهبران در عرصه داخلی و بین المللی، می کوشد تا با تولید برخی جریانات داخلی و چهره های نه چندان آشنا در میان جامعه، تمرکز و نگاه جامعه به رهبران برون مرز را ناامید و مخدوش ساخته و نوعی سردرگمی در میان جامعه ایجاد نماید.

در اين رابطه می توان انديشيد که چنين راه حلی تا چه حد امکان کامیابی دارد. در راستای یافتن پاسخ می توان با اين پرسش آغاز کرد که: حکومتی که کوچکترین تحرک سیاسی علیه خود را بر نمی تابد و عاملان آن را وادار به سکوت یا روانه زندان می سازد، چگونه از آنچنان ظرفیت دمکراتیکی برخوردار شده است که در داخل کشور و در قلمرو اقتدار سرکوبگر خود اشخاصی چند بتوانند به آسودگی، و با طرح مباحثی چون براندازی، تلاش برای رهبری خیزش های مردمی، و رهبری اعتصابات و …. در فضای سیاسی کنترل شده بوسيله حکومت تنفس کرده و مردم را به همراهی با اهداف خود فرابخوانند؟

به نظر من، با اعتقاد و احترام به فهم سیاسی امروز جامعه ایران، پذیرش چنین فرضی محال است. نخبگان سیاسی و توده آگاه جامعه  قادر به تشخیص این گونه جریان سازی ها بوده و امنیت خود را با پیروی از این اشخاص در معرض تهدید قرار نخواهد داد.

چنانکه دیدیم، تجربه بیانیه ۱۴ نفر، که به نوعی تلاش برای شکل دهی حرکتی از داخل بود، پس از آنکه نتوانست حامیانی را در میان توده جامعه جلب کند، با دستگیری اعضای آن سرکوب شد تا خود نمونه ای از شکست سناریوی رهبری داخلی برای براندازی باشد. در نتیجه اکنون که جامعه در چنین شرایط ناکامی، چنین حرکت هایی را شاهد بود و تجربه کسب کرده است، ديگر نمی تواند با دیدی مثبت به موفقیت چنین اقداماتی بنگرد.

اين سخن البته به معنای نفی ارزش و اهميت تلاش داخل کشوری ها نیست و نمی توان اهمیت و جایگاه ویژه فعالان سیاسی داخل کشور را نادیده گرفت؛ فعالانی که با حضور در جامعه و لمس مشکلات مردم از نزدیک می توانند دید دقیق تر و واقعی تری نسبت به فضای جامعه داخل کشور در تمامی ابعاد آن داشته باشند.

بر اين اساس می توان نتيجه گرفت که تعامل سازنده، اعتماد متقابل و ارتباط مستمر این فعالان با رهبران و مبارزان خارج از کشور می تواند در اتخاذ اهداف و روش های مناسب در مسیر براندازی، قدرت اثرگذاری این مبارزات را دوچندان نماید.

در عين حال ذکر اين نکته هم لازم است که چون ایفای نقش رهبری و ارائه یک آلترناتیو متناسب با جامعه ایران نیازمند کسب اعتماد عمومی است، این نقش در میان چهره های مبارز خارج از کشور، که دارای تجارب و سوابق سیاسی بیشتری هستند، باور پذیرتر است. با توجه به حضور اکثریت گروه ها و چهره های مبارز در خارج از کشور و آزادی عمل بیشتر آنها، همچنان این امیدواری برای مردم داخل کشور وجود دارد تا با نگاهی جدی تر هر گونه اقدام سازنده این گروه ها را دنبال کرده و با ارتباطی مستمر جهت کسب راهنمائی، مسیر مبارزات داخل را شکل دهند.

با توجه به این نکته که اغلب گروه های شناخته شده و مبارز برون مرز اصولا قابل خریدن و مذاکره نبوده و «براندازی حکومت» آرمانی مشترک در میان همه آنهاست و، در عين حال، همچون کنشگران داخل قابل سرکوب نیستند، می توان به آنان همواره به عنوان عاملی امیدبخش برای مردم داخل کشور نگريست.

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»