استخدام طلبه ها در کلانتری ها / بی اعتمادی به عملکرد پلیس و ترس از تجربه انقلاب ۵۷، کیا حمیدی

حکومت به خوبی از نقش کلانتری ها در انقلاب ۵۷ استفاده کرد و با احتساب مسلح کردن مردم عادی توانست موج انقلاب را مضاعف کند. لذا خوب می داند که شل بستن درب های درونی کلانتری ها از سوی افسران و درجه داران، روزی را تداعی خواهد کرد مردم معترض به کلانتری ها یورش ببرند و همان بلایی را سرشان بیاورند که در انقلاب ۵۷ بر سر حکومت مستقر آمد.

 

کیا حمیدی

بدون مقدمه باید به اصل «ریزش نیروهای حامی حکومت» و پایه های نگهدارنده آن اشاره داشت. آنجا که پلیس و نیروی انتظامی به عنوان بازوان سرکوب گر رژیم، مورد بی اعتمادی قرار می گیرند و بعضاً فیلم و ها کلیپ هایی از آنها منتشر می شود که نشانگر عدم تمایل برخی نیروهای پلیس با معترضان است و با احتساب محدودیت ها و ترس از دوربین های روشن،سعی می کنند تا پیام خود را به مردم برسانند که آنها نیز ناراضیند، اما به خاطر لباس و سلسله مراتبی بودن فرامین مجبور به اطاعت هستند.

این مسئله از دید حاکمان جمهوری اسلامی نوعی خطر درونی محسوب می شود و خوب می دانند که اگر بازوان خود را از دست بدهند عملاً دیگر یارای مقابله ندارند و سقوطشان حتمی است. لذا باید از حربه همیشگی یعنی “بپا گذاشتن” و “خودی ناخودی” کردن در ساختار اجرایی نیروهای امنیتی و انتظامی استفاده کنند.

به همین سبب اخیراً رئیس اداره عقیدتی – سیاسی فرماندهی انتظامی یزد از تصمیم به حضور یک “طلبه/روحانی” به صورت ثابت و استخدامی در هر کلانتری خبر داده است. به گفته اصغر زارع این تصمیم به منظور انجام فعالیت‌های فرهنگی و عقیدتی و مشاوره‌ای اتخاذ شده است.

پرواضح است که حضور یک آخوند و طلبه در کلانتری هیچ بهره فرهنگی و عقیدتی نخواهد داشت، چرا که اساساً کلانتری جای کار فرهنگی نیست و نیروهای نظامی داخل آن با شاکی و متهم سروکار دارند. مثلاً قرار است این “برادر روحانی” با دزد کار فرهنگی کند یا با شاکی؟! . یا می خواهد فضای کلانتری ها را با عطر اسلام عطرآگین نماید؟!

به نظر نگارنده این حضور “استخدامی” یعنی حضور ثابت آخوندها در کلانتری ها در آن واحد دو هدف را دنبال می کند. ابتدا اینکه حکومت با استقرار عوامل خود در کلانتری ها عملاً درصدد ایجاد یک نیروی نفوذی در بین نیروهای پلیس می باشد تا از تمامی اقدامات و تحرکات ریز و درشت روسای کلانتری ها و درجه داران مطلع باشد و درصورت هرگونه مشاهده انحراف یا اغماض، درهمان کلانتری نطفه دگراندیشی یا نارضایتی از دستورات و سیاست های ابلاغی را خفه کند.

اینکه علناً گفته می شود طلبه ها در قالب “عقیدتی- سیاسی” در کلانتری ها مشغول به کار شوند به معنای آن است که قصدی وجود دارد تا شخصی بدون درجه بر دیگر درجه داران حاضر در کلانتری ها از رئیس تا سربازان، دست برتری داشته باشد و نوعی ترس را برای آنها تداعی کند که هرگونه انحراف یا تمرد آنها از دستورات، به مقامات و نهادهای بالادستی منتقل خواهد شد و برخورد و انفصال از کار و مجازات در انتظار آنها خواهد بود. این شیوه همیشگی جمهوری اسلامی بوده که برای هر نهادی یک عنصر بالادستی از عوامل خود قرار داده تا زیر دستی ها حواسشان باشد و بدانند که رفتار آنها رصد می شود.

داخل پرانتز این نکته را هم اشاره کنم که حکومت به خوبی از نقش کلانتری ها در انقلاب ۵۷ استفاده کرد و با احتساب مسلح کردن مردم عادی توانست موج انقلاب را مضاعف کند. لذا خوب می داند که شل بستن درب های درونی کلانتری ها از سوی افسران و درجه داران، روزی را تداعی خواهد کرد مردم معترض به کلانتری ها یورش ببرند و همان بلایی را سرشان بیاورند که در انقلاب ۵۷ بر سر حکومت مستقر آمد. لذا حضور یک عامل خودی در میان آنها و ایجاد حس ترس و رصد شدن، باعث می شود تا کادر کلانتری ها بیشتر نگران وضعیت خود باشند چرا که هرگونه انحراف عقیدتی و سازمانی آنها مورد گزارش این طلبه ها قرار خواهد گرفت و عواقب سختی برایشان خواهد داشت.

هدف دیگر این طرح که به موازات نکته قبلی  از سوی حکومت دنبال می شود، ایجاد درآمدی ثابت و اشتغال برای طلاب است که شکمشان با شهریه و سهم امام و دیگر وجوهات شرعی سیر نمی شود و جذب آنها در کلانتری ها، بیش از پیش آنها را در مسیر ابزاری حکومت قرار می دهد و نوعی رقابت و چاپلوسی را در بین آخوندک های جوان ایجاد می کند که خود را سرسپرده عوامل حکومت قرار دهند تا به لقمه چرب تری از سفره انقلاب برسند.

اما واقعیت این است که باید خوشحال و مسرور بود که شدت نارضایتی و ریزش از حکومت تا حدی جدی و تا حدی رشد کرده است که حکومت بیش از آنکه نگران اعتراضات مردمی باشد، از نیروی درونی خود ترس دارد و از هر طریقی به دنبال پوشاندن و ترمیم ترک هایی است که بر بدنه و پایه های نظام ایجاد شده و زمینه سقوط آن را فراهم خواهد ساخت.