انحلال جمعیت امام علی، به محاق رفتن امر اجتماعی، ‌احسان شریف ثانوی

اکنون نگاه کمی تیزبینانه تر و عمیق تر به شبکه کنش گری مدنی است؛ که تغییر و اصلاح را از فرم به بنیان ها، از کوتاه مدت به بلند مدت، و از عرصه صرف سیاسی به ساخت اجتماعی برده ؛ افتاده است. شاخص ها و مصادیق این شبکه در حوزه های مختلف شناسایی شده و در محاق برخورد و حذف قرار گرفته اند.

‌احسان شریف ثانوی

 

سه ویژگی و ‌دو کارکرد اصلی جمعیت امام علی را در جایگاه بی بدیل فعلی می‌نشاند.

سه ویژگی تخصص محوری، فراگیری و تمرکز گرایی مشخصه های اصلی فعالیتهای جمعیت در این سالها بوده است. ویژگی هایی که شکل دهنده امر اجتماعی و کنش های مدنی با دستاوردهای پایدار و مشخص بوده است. دستاوردهایی که سرمایه اجتماعی کارآمدی کنشی و اعتماد عمومی را برای جمعیت رقم زده است. اما دو کارکرد اصلی جمعیت را میتوان؛

۱. کنش‌‌‌ مستقیم‌ این جمعیت در ارتباط با تهی دستان و حاشیه نشینان شهری؛

۲.کنش غیر مستقیم جمعیت در ارتباط با آگاه سازی،مسئولیت پذیری جمعی و توسعه فرهنگی طبقه متوسط فرهنگی و شهری برشمرد.

در اولی الگوی شکل گرفته کنش مدنی شامل مولفه های تخصص گرایی،فراگیری، تمرکز‌گرایی و ایجاد شبکه پایستار و پیوسته کنش گری است.شکل درست تعریف فرآیندهای تغییر اجتماعی که از زیربنا بودن نگاه آکادمیک و ‌تئوریک تا روبنا بودن برنامه ها و طرح های متناسب،پژوهشی و‌ تجربی می‌گذرد. نگاهی که فقر و سایر مسائل اصلی تهی دستان و حاشیه نشینان را به مثابه مفهومی پیچیده و ‌چند وجهی شالوده بخش از سیاست گذاری ها و‌ راهبردهای کلان سیاسی-اقتصادی و خلأها و فقدان های بنیادین اجتماعی-فرهنگی می‌بیند. تصدی گری تماما مردمی و غیر دولتی در حوزه هایی که قرائت رسمی کارآمدی ایدئولوژیک و اجرایی خود را توامان با هم ‌دیرگاهی است که از دست داده؛ در حقیقت گناه اصلی این شبکه فراگیر کنش مدنی-مردمی است. آنها نمایندگی عاملیتی هستند؛ که در ایجاد ساخت اجتماعی و پوشاندن گسست ها و ‌شکاف های اجتماعی نقشی کم نظیر دارد. عاملیت های راستینی که در ایجاد تحولات ساختاری هم پیشتازان عرصه عمومی هستند.پس برای ادامه حیات قرائت رسمی ناکار آمد و حفظ حیات هژمونی ایدئولوژی های واپس گرایانه و ارتجاعی از کلان مساله ها و ابر بحرانها راهی به جز حذف این عاملیت ها باقی نمی‌ماند. اینها که افق ها را ترسیم می‌کنند؛ که تغییر را راقمند؛ که امید را نمایندگی میکنند؛ باید حذف شوند؛ تا در فضای یکه سالارانه حیات پوشالی ایدئولوژی های موهوم بر فقر، بی افقی و نا امیدی بیفزاید.

در وهله دوم آثار غیر مستقیم،کنش مستقیم اعمالی و مرتبط با طبقه تهی دست و حاشیه بر طبقه متوسط فرهنگی و شهری مد نظر است.صدا دار کردن طبقات بی صدا در اذهان و نگاه سایر طبقات بیشترین نقش را در ایجاد کثرت گرایی اجتماعی و فرهنگی بازی می کند.پلورالیسم فرهنگی-اجتماعی که از نگاه حقیر مقدمه اصلی دموکراسی سازی و تثبیت دموکراسی در ایران است.

در حقیقت مقدمه به رسمیت شناخته شدن گروه ها صدادار ‌کردن آنهاست. صدادار ‌کردن و ‌به رسمیت شناختگی که امکان اولیه جلوگیری از چندپارگی و گسست ها و شکاف های اجتماعی است.حضور و‌ بروز صدا دار و به رسمیت شناختگی هویتی-توصیفی طبقه تهی دست و حاشیه ای در عرصه عمومی یکی از اصلی ترین کار ویژه های اجتماعی جمعیت امام علی در این سالیان بوده است.در کنار این شناسایی و معرفی این طبقه با بحران ها و مساله های فراگیر و بی انتهایش، امکان جدی مسولیت پذیری جمعی و ‌کنشگری اخلاقی فردی برای طبقه متوسط فرهنگی و شهری نیز فراهم شده است.مواجهه اصولی،تخخصی و بنیادین با مساله فقر و سایر مسایل یکی دیگر از فراورده های مبارک کنش گری جمعیت در این سالها بوده است.

مواجهه و نگاهی که آلترناتیو اصلی فعالین مدنی در مقابل با رویکرد و‌ راهبردهای ایدئولوژیک قرائت رسمی بوده است. در راهبردهای ایدئولوژیک همه مسایل در فرم خلاصه و در خطی ترین و رو بنایی ترین وضعیت ممکن استراتژی ها و برنامه ها خروجی به جز بازتولید فقر و سایر مسائل ندارد.سیاست های رسمی در این نگاه دچار یک ‌نگاه غیر تخصصی،نامتمرکز،سطحی و غیر علمی به مسایل و بحرانهای تو در توی این طبقات اجتماعی است. حذف جمعیت امام علی در حقیقت یک آسیب غیر قابل جبران برای امر اجتماعی در این دو سطح است. کنش مستقیم و کنش غیر مستقیم جمعیت دیالکتیکی از تغییر را در ذهن و عین ‌نمایندگی میکند؛ که در عرصه عمومی بی بدیل و غیر قابل جایگزین است.

در انتها می‌خواهم گریزی کوتاه به تاریخچه این راهبرد حذفی و انحصاری بزنم. در حقیقت راهبرد همیشه یکی بوده است؛ و‌ مصادیق در دوره های زمانی متفاوت. در دوران پیشا ۸۸ حاکمیت با همین نگاه نمایندگان و عاملیت های امر سیاسی راستین را به محاق حذف و نابودی کشانده بود. آنجا هم تاثیرات پایدار این عاملیت ها بر ساخت اجتماعی و ساخت سیاسی بر تابیده نشد. احزاب،روزنامه ها و شخصیت هایی که اثرگذاری سیاسی و سرمایه اجتماعی را توامان باهم دارا بودند؛ با همین نگاه از عرصه عمومی حذف شدند. اکنون نگاه کمی تیزبینانه تر و عمیق تر به شبکه کنش گری مدنی است؛ که تغییر و اصلاح را از فرم به بنیان ها، از کوتاه مدت به بلند مدت، و از عرصه صرف سیاسی به ساخت اجتماعی برده ؛ افتاده است. شاخص ها و مصادیق این شبکه در حوزه های مختلف شناسایی شده و در محاق برخورد و حذف قرار گرفته اند. اگر در سالهای پیشا ۸۸ بخش جدی از امکان های واقعی کنش گری سیاسی از ما دریغ شد؛حالا افق ها و چشم اندازهای کنش گری مدنی و امر اجتماعی مورد هدف قرار گرفته اند. چشم اندازها و افق هایی که در دوران انسداد سیاسی یگانه افق باقیمانده برای گذار به دموکراسی هستند.خروجی این نگاه چیزی به جز ناتوان سازی جامعه و به محاق رفتن امر راستین اجتماعی نیست.هر چه قدر که از میزان ظرفیت ها و ‌توانمندی های جامعه کاسته شود؛ به همان میزان امکان تولید هژمونی و یکه سالاری در عرصه عمومی از معبر یک ساختار اجتماعی ناتوان فراهم میگردد. در قبال خلع سلاح کردن جامعه از امکان های اصلی خود برای توانمندی،توسعه و تغییر نباید ساکت بود.توسعه سیاسی نیاز و ملزومه ابتداییش توسعه فرهنگی و توانمند سازی جامعه است.در حقیقت این یک ‌برخورد تماما سیاسی است؛که خسرانی بزرگ را در دراز مدت برای جامعه ایجاد میکند. انسداد امر سیاسی و اکنون به محاق رفتن امر اجتماعی معنایی به جز بی افقی،خفقان و استبداد ندارد؛ آنهم برای سالیان متمادی پیش روی.در انتها برای یادآوری خطرات این سکوت و بی تفاوتی در قبال این تصمیم شعر کشیش مارتین نیمولر را با هم مرور کنیم.

“اول سراغ کمونیست‌ها آمدند،

سکوت کردم چون کمونیست نبودم.

بعد سراغ سوسیالیست‌ها آمدند،

سکوت کردم زیرا سوسیالیست نبودم.

بعد سراغ یهودی‌ها آمدند،

سکوت کردم چون یهودی نبودم.

سراغ خودم که آمدند،

دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید.”

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»