در روزهای اخیر بحثهای بسیاری درباره دخالت نهادهای امنیتی در اخبار و انحراف افکار عمومی از مسائل مهم درگرفته است. در تازهترین مورد، انتشار خبر درگذشت «آزاده نامداری» چهره تلویزیونی شناختهشده، همزمان با اعتراض جامعه نسبت به قرارداد ۲۵ ساله جمهوری اسلامی با چین، این گمان را تقویت کرد.
کمتر از یک سال پیش نیز جنجال دروغین تغییر جنسیت «محمدرضا فروتن» هنرپیشه سینما، بلافاصله پس از اعدام «نوید افکاری» و دمیدن بر آن شایعه توسط بعضی فعالان رسانهای را شاهد بودیم. عامل اصلی نشر این خبر کذب، یک دلال عرصه رسانه بود که فیلمی از گفتههایش مبنی بر فعالیت رسانهای برای سیاستمداران منتشر شده بود. یکی از مهمترین موارد مشابه نیز در ماجرای مرگ پر ابهام «اکبر هاشمی رفسنجانی» رخ داد که با حادثه آتشسوزی ساختمان پلاسکو به حاشیه رفت؛ هرچند خود حادثه پلاسکو نیز پر از ابهام و سوالات بیجواب بود.
ذات دنیای اخبار همین است: داغشدن خبری تازه و به فراموشی سپردهشدن خبر قبلی. اما هنگامی که جریانی به قصد انحراف افکار و مدیریت اخبار دخالت کرده و بلافاصله بعد از وقایعی که احتمال برانگیختن افکار عمومی را دارند، موضوعی جنجالی اما بیخطر را به صدر اخبار و توجه شهروندان میآورند؛ باید پذیرفت که پروژهای امنیتی در جریان است.
در واقع این یکی از تکنیکهای کلاسیک نهادهای اطلاعاتی در جوامع بسته است که نوع مدرنی از سانسور و فریب محسوب میشود. با این روش علاوه بر بهحاشیهبردن خبر اصلی، افکار عمومی درگیر حاشیه و ابهام و سردرگمی شدیدی میشود که امکان شکلگیری یک مطالبه مشخص و کنش هماهنگ را از جامعه سلب میکند. بر اساس نمونههای فراوان رخ داده در ایران، باید گفت نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی نیز بارها به این شیوه متوسل شده و در مدیریت و انحراف افکار عمومی دست دارند.
از جمله این پنهانکاریها یکی هم اینکه سالهاست اقدامات مهم و پر واکنش حکومت به پیش از تعطیلات (مثل نوروز) موکول میشود تا شهروندان که درگیر تدارک سفر و جشن هستند کمتر متوجه اخبار شوند یا قدرت شکلگیری واکنش مردمی سلب شود. مثل تبعید گسترده زندانیان سیاسی در اسفند سال گذشته، یا مرگ مشکوک «احمد خمینی» در ۲۵ اسفند سال ۷۳ که بعدها عاملان قتلهای زنجیرهای به «حذف فیزیکی» او هم اعتراف کردند.
@DhrcIran