روایتهایی از هزینه های تحمیل شده به دانشجویان در جهت سرکوب جنبش دانشجویی

دانشگاه یکی از نهادهای مدنی محسوب می‌شود که به‌واسطه تولید علم نقش قابل توجهی در جامعه ایفا می‌کند. برای اثبات این ادعا هم می‌توان به نقش آموزش در توسعه شاخص‌های اقتصادی اشاره کرد.

اغلب خانواده‌ها آرزوی این را دارند تا شاهد روزی باشند که فرزندانشان که برای قبولی در دانشگاه ساعت‌ها درس خوانده و بی‌خوابی کشیده‌اند، روزی لباس فارغ‌التحصیلی به تن کنند. به عبارتی دیگر ثمره‌ی تلاش‌هایشان را از درخت آرزوها بچینند.

فارغ‌التحصیلی و هوا کردن آن کلاه در سالنی که جشن در آن ترتیب داده شده شاید خوش‌بینانه‌ترین سناریو برای یک دانشجو از ابتدای ورودش به دانشگاه باشد که ۴ سالِ تمام برای آن لحظه‌شماری می‌کند. واحدهای درسی را یه به یک پاس می‌کند تا آن روزِ باشکوه فرا رسد.

مدتی می‌شود که این سناریوی خوش‌بینانه برای جمع قابل توجهی از دانشجویان کشور حالا تبدیل به یک رویایِ گمشده شده است. حذف تعداد قابل توجهی از دانشجویان در ۱۵ دانشگاه کشور حالا روایت‌های تلخی از زندگی این افراد ساخته است.

«تعلیق»، «تبعید» و «اخراج» ۳ مسأله اساسی و رنج‌آور هستند که امروز دانشجویان از آن رنج می‌برند. طبق آمارهای غیررسمی که نمی‌توان کامل به آنان اعتماد کرد، در ۱۵ دانشگاه کشور بیش از هزار نفر ممنوع‌الورود و ۶۰۰ نفر تعلیق هستند. البته باید متذکر شد که این آمارها صدرصد قابل اطمینان نیستند چراکه تعدادی از دانشجویان تعلیقی داوطلبانه حاضر نیستند تا شناسایی شوند.

فارغ از وضعیت بحرانی درباره تعداد دانشجویان محروم از تحصیل در سطح کشور، آنچه شاید در این میان کمتر به آن توجه شده باشد، آسیبی است که این افراد در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و یا خانوادگی تجربه می‌کنند. رنجی که به‌نظر می‌رسد سیستم دانشگاه‌ها کمتر قدمی برای کمتر کردن آن برداشته باشد.

در همین راستا تعدادی از دانشجویان دانشگاه‌های الزهرا، اصفهان، علم و صنعت، دانشگاه هنر و شهید بهشتی روایت‌های خود از مهم‌ترین آسیبی که تعلیق به زندگی آنان وارد کرده را درمیان گذاشته‌اند تا شاید رنج آن‌ها تبدیل به یک مسأله عمومی در جامعه شود.

به نحوی از شهر اخراج شدم

یکی از دانشجویان دانشگاه هنر تهران مهم‌ترین آسیبی که تعلیق از دانشگاه به او وارد کرد را چنین روایت می‌کند: «مهم‌ترین آسیبی که تعلیق از دانشگاه به من وارد کرد، اخراج از خوابگاه در پی ممنوع‌الوروی‌ام بود که بدون ارائه هیچ حکمی صورت گرفت. دانشجویی که از خوابگاه اخراج شده، به نحوی از شهر هم اخراج می‌شود و ارتباط و تعامل سازنده با هم‌دانشگاهی‌هایش قطع می‌شود؛ به بیانی دیگر حق حضور از او سلب می‌شود. روزی که از من خواستند اتاقم را تخلیه کنم وقتی از آن‌ها درخواست حکم کردم و با استناد به آیین‌نامه‌های موجود به غیرقانونی بودن این اقدامشان اشاره کردم با خانواده‌ام تماس گرفتند و وقتی آن‌ها نیز به این وضعیت اعتراض کردند از طرف نهادهای امنیتی با آن‌ها تماس گرفته شد و تهدید به بازداشت شدم. خانواده‌ی من هم ناگزیر و وحشت‌زده راهی جاده شدند تا خودشان را به خوابگاه برسانند و از آن‌جا خارج شوم.

آسیب جدی‌تر قطعاً مسئله‌ی تحصیل است. محروم ماندن از حق تحصیل برای دانشجویی که دانشگاه را روزنه‌ی امیدی برای ساختن آینده‌اش می‌داند تبعات تلخی در پی دارد.»

گاهی ناامیدی، خشم و عصیان

دانشجویی از دانشگاه اصفهان رنجِ خود از تعلیق را چنین شرح‌ می‌دهد: «تعلیق بودن یعنی بلاتکلیفی یعنی بین زمین و هوا ماندن یعنی اینکه نمی‌دانم آیا به دانشگاه برمی‌گردم یا نه؛ یعنی اینکه اگر میخواهم برای آینده برنامه‌ای داشته باشم باید روی درسی که تقریبا دو سال معلق مانده حساب کنم یا نه؟ یعنی گاهی احساس ناامیدی و گاهی احساس خشم و عصیان. سلب حق تحصیل بی‌نهایت آزار‌دهنده است.

این حس گنگ و مبهم معلق بودن شاید تمام ابعاد زندگی من را تحت‌تأثیر قرار داده و احساس می‌کنم نمیتوانم هیچ برنامه‌ریزی خاصی برای آینده داشته باشم و انگار تمام زندگی‌ام به این وضعیت گره خورده است.»

پیشکشِ دانشگاه با من اضطراب بود

یک دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی محیط دانشگاه را «اضطراب‌آور» توصیف کرده و درباره تجربه خود از تعلیق می‌گوید: «تعلیق به من اضطراب پیشکش کرد. شاید هم خودِ دانشگاه با سیستم ناعادلانه‌اش. من دیگر تحمل آدم‌ها را ندارم و مدام از خودم می‌پرسم حتی دانشگاه نتوانست من را تحمل کند، آدم‌ها چطور این کار را انجام دهند؟

ما در دانشگاه به مسأله اعدام اعتراض کردیم تا به‌عنوان دانشجو حساسیت خود را به مسائلی از جنس حقوق بشر نشان دهیم اما به بهانه همین اعتراض من خارج از دانشگاه بازجویی شدم. آنجا مدام به من گفتند که بیسواد هستم و تا همین امروز علی‌رغم اینکه بدون سهمیه وارد دانشگاه شدم، این عذاب وجدان مرا خفه می‌کند که واقعا بیسواد هستم؟»

با تمام شدن سنوات اخراجم خواهند کرد

یک دانشجوی دانشگاه علم‌وصنعت تجربه خود از تعلیق را چنین روایت می‌کند: «به شخصه برای من تعلیق از دانشگاه آسیب‌ها و تبعات زیادی داشته، یکی از مهم‌ترین آنان، در زندگی شخصی و مشترکم بود؛ چون خانواده نامزدم منتظر بودند تا من درسم تمام شود و دانشگاه با وجود اینکه من ۳ واحدم مانده بود، من را دو نیم سال تعلیق کرد و باعث شد این امر یکسال به تأخیر بیافتد؛ از آسیب‌های دیگر این ماجرا میتوانم به عقب افتادن یکساله کنکور ارشد و فارغ‌التحصیل شدنم اشاره کنم. حتی نمره پروژه پایانیم با وجود کلی زحمتی که برایش کشیده بودم، به علت این تعلیق صفر غیر قابل حذف برایم رد می‌شود. همچنین تا آخر سال نمیتوانم مدرکم را دریافت کنم و با تمام شدن سنوات اخراج خواهم شد.»

دانشجویی دیگر از دانشگاه علم و صنعت نیز تجربه خود از تعلیق را چنین شرح می‌دهد: «برای من تعلیق پر از آسیب‌های روانی بود. از تنها بودن و نا‌آشنا بودن با رویه‌ی کمیته‌ی انظباطی تا اضطراب شدید از تهدیدات مسئولان کمیته‌ی انظباطی و تهدید به فرستادن پرونده به نهادهای امنیتی. یکی از مشکلاتی که تعلیق از تحصیل برای من بوجود آورد به هم ریختن برنامه‌ی زندگی‌ام بود، از مشکل برای فارغ‌التحصیلی تا برنامه‌ریزی برای تحصیل در مقاطع بالاتر. روی هم رفته در مقایسه با تعداد کثیری از هم‌دانشگاهی‌های تعلیق شده‌ام سختی کمتری کشیده‌ام و حکم «یک ترم تعلیق» در مقایسه با آنان بسیار ناچیز است.»

در شهر غریب از خوابگاه اخراج شدم

یک دانشجوی دانشگاه الزهرا که شبانه از خوابگاه دانشگاه اخراج شده، تجربه خود از تعلیق را چنین تعریف می‌کند: «من برای دفاع از خودم به کمیته انضباطی احضار شدم. به من گفتند باید دفاعیه بنویسی اما وقتی به قانون استناد می‌کردم، میگفتند بنویس پشیمونی، اشتباه کردی و تعهد بده که دیگر تکرار نمیکنی.

می‌گفتم طبق آیین‌نامه خودتان من حقوقی دارم چرا باید بنویسم پشیمونم و اشتباه کردم؟

بار دیگر که برای پیگیری رفتم، می‌گفتند تو داخل دانشگاه کشف حجاب کردی. می‌گفتم مدرک نشانم بدهید و باز با هیاهو مدرکی به من نشان ندادند.

حکم کمیته بدوی صادر شد و من به مدت دو ترم از تحصیل تعلیق و همچنین از خدمات دانشگاه به صورت دائم محروم شدم. زمین دور سرم چرخید. با خودم میگفتم یعنی بیشتر از یکسال به شهرمان برگردم؟ به خانواده‌م چی بگویم؟

همه زحمتام دود شد رفت هوا. طبق قانون یک مرحله دیگر مانده بود تا حکمم اجرایی شود. آن هم مرحله تجدید نظر بود. کلی پرس‌و‌جو کردم و فهمیدم که توی جلسه بعد حتی نباید اسمی از قانون بیارم فقط باید بگم غلط کردم اشتباه کردم هرچی شما بگید. چاره‌ای نداشتم، خیلی زحمت کشیده بودم که به تهران بیایم، اگر به شهرمان برمیگشتم، همه چیز را از دست میدادم.

رفتم و از بالا تا پایین دفاعیه تجدید نظر را با اظهار ندامت پر کردم. حالم بد بود ولی چاره‌ای هم نبود.

تا رفتم برگه را دادم و از تو کمد حکمم را دادند، گفتند نظر کمیته تجدید نظر تأیید عینی حکمت بود‌.

دو هفته بعد، من دختر ۲۰ ساله در شهر غریب بی‌جا و مکان در تهران ساعت ۱۰ شب از خوابگاه اخراج شدم.

بی‌شک درکنار روایت‌هایی که در متن حاضر مطالعه کردید، داستان‌های غم‌انگیزتری از وضعیت تحصیل دانشجویان به‌ویژه آن دسته که تجربه‌ی بازداشت نیز داشته‌اند، وجود دارد.

آنچه در زمینه رسیدگی به این مسأله اهمیت دارد، بدیهی است که در وهله اول منوط به ارائه یک آمار رسمی و دقیق از سوی مسئولان هر دانشگاه درباره تعداد این دانشجویان است.

منبع : کانال دانشجویان متحد