دولت‌ها، تولید بحران و سرکوب خاموش

احسام سلطانی

یکی از اهداف دولت‌ها در تولید بحران‌های پی در پی، دشوار یا حتی ناممکن کردن اندیشیدن به «آینده» است، به آن نیروی پیش‌بینی‌نا‌پذیر و دگرگون‌کننده.
معنای دیگر این گفته این است: تولید نوعی ناتوانی در اندیشیدن به تغییر، به اشکال دیگری از زیستن و زندگی.

هدف دیگر، پراکنده کردن و اتمیزه کردن افراد و جامعه است… تا جایی که دیگر کمتر کسی به «باهم بودن» توجهی نشان دهد.
بحران‌ها همواره تولید وحشت می‌کنند و آنچه در این دوران جامعه را مدیریت می‌کند، نه لزوماً سرکوب مستقیم بلکه وحشتی است که پس از بحران بر روان و اعمال هر فرد نظارت می‌کند.

این وحشت باید همواره به مقدار لازم در جامعه تولید و بازتولید شود تا کارکرد داشته باشد. در واقع باید به شکل مدیریت شده و همیشه موجود باشد تا عملاً اثربخشی خود را حفظ کند. اینگونه است که اجتماعی از «اجتماعاتِ اجتماع‌گریز» پدید می‌آید، حیوانات زحمت‌کشی (به تعبیر آرنت) که دیگر نمی‌توان نام انسان بر آن‌ها گذاشت چرا که در این زندگی، «سخن» و سخن گفتن به حالت تعلیق در می‌آید و آنچه مناسبات اجتماعی را تنظیم می‌کند نه سخن و هنجارهای مورد توافق قرار گرفته بلکه وحشت و نیازهای جنسی و جسمانی است. این زندگی دیگر زندگی‌ای انسانی نیست بلکه یک زندگی حیوانی است و درخور زیستن نیست.

در چنین شرایطی است که مقاومت بیش از هر زمان دیگری معنا دارد و همچنان باید سعی کرد نسبت خود را میان خود و آینده (آن نیروی سرکش، مبهم و پیش‌بینی‌نا‌پذیر که همواره وعده‌ی تغییر می‌دهد و به زبان لویناس، هیچ نیرویی توان نابودی و به اختیار خود درآوردن آن را ندارد)، خود و دیگری و دیگر اجتماعات حفظ کرد.

در چنین شرایطی است که باید مدام این جمله‌ی باختین را به خود یادآوری کنیم که «موجودیت انسان عبارت است از ارتباط ژرف… بودن یعنی ارتباط برقرار کردن» و «باهم بودن» را به عنوان یگانه امکان رهایی در نظر بگیریم و اجازه ندهیم که وحشت و ترس مناسبات اجتماعی ما را نابود کند و در همه حال به زندگیِ مبتنی بر سخن بیندیشیم و نه زندگی مبتنی بر زور.

جامعه‌شناسی

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»