قانون اساسی در نظام‌های اقتدارگرا به چه دردی می‌خورد؟

نِیتان براون

بسیاری از مردم که در نظام‌های اقتدارگرا زندگی می‌کنند فکر می‌کنند که متون قانون اساسی در کشورهایشان تا حد زیادی اوراق بی‌ارزشی هستند که کارکردشان پنهان‌کردن واقعیت استبدادی نظام حاکم است. چرا این نظام‌های اقتدارگرا قانون اساسی وضع می‌کنند؟

از نظر نِیتان براون، استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در دانشگاه جورج واشنگتن، قانون‌ اساسی در محیط‌های غیردموکراتیک، نظیر کشورهای خاورمیانه‌، کارکردهای متفاوتی دارد. در چنین محیط‌هایی، قانون اساسی اولاً تبلور قدرت حکومت است، ثانیاً سندی است برای سازماندهی روابط بین نهادهای دولتی/حکومتی، و ثالثاً پیمان نخبگان قدرت برای اداره‌ی کشور است، پیمانی که لزوماً جلوه‌ی اراده‌ی عمومی نیست.

در ادبیات حقوقی مدرن «قانون‌اساسی‌گرایی» عبارت از این ایده است که «قدرت دولت و شخص حکمران باید توسط مجموعه‌ای از قوانین تنظیم (regulated) و تحدید (limited) شود.». اما در نظام‌های اقتدارگرا قوانین اساسی بیان ظریف اما غیرصادقانه‌ی آرزوهایی هستند که حاکمان در تلاش برای پنهان‌کردن ماهیت مطلقه و استبدادی حکمرانی خود صورت‌بندی کرده‌اند. بنابراین، کارکرد قانون اساسی در این کشورها نه محدود‌کردن قدرت شخص حاکم، بلکه پوشاندن قدرت مطلقه زیر نقابی قانونی بوده است.

اگر قانون اساسی قدرت مطلقه‌ی شخص یا حزب حاکم را محدود و مقید به قانون نمی‌کند، پس فلسفه‌ی وجودی آن چیست؟

براون چند گزینه‌ی محتمل را بر می‌شمرد. اولاً، در دوران مدرن، داشتن قانون اساسی چنان جا افتاده است که حتی حکومت‌های استبدادی نیز خود را مجبور می‌بینند با استناد به داشتن قانون اساسی نشان دهند که مشروعیت مردمی دارند.

دیگر اینکه، قوانین اساسی ممکن است در خدمت بیان ایدئولوژی پایه‌ی حکومت باشند. در بسیاری قوانین اساسی غیر‌دموکراتیک شاهدیم بخش‌هایی طولانی از متن همانند یک بیانیه به توصیف اهداف اساسی، ایدئولوژیک یا برنامه‌ی کلان حکومت‌داری حاکمان می‌پردازند. این بخش‌های ایدئولوژیک نشان‌دهنده‌ی جهت‌گیری سیاسی صرفاً گذرای حکومت نیستند، بلکه ویژگی هویتی دولت را معین می‌کنند. به تعبیری، قوانین اساسی در چنین مواردی برای نظم سیاسی مستقر «توجیهاتی استعلایی» فراهم می‌کنند.

قانون اساسی در نظام‌های اقتدارگرا همچنین ابزاری است برای مشخص‌کردن دایره‌ی قدرت رهبران ارشد سیاسی است و روابط آنان با یکدیگر. به عبارت دیگر، قانون اساسی برای بیان خطوط اراده‌ی سیاسی حاکم و تنظیم روابط نخبگان قدرت طراحی شده است. در موارد متعدد، از جمله در شوروی سابق، قوانین اساسی غیر‌دموکراتیک در نظام‌های اقتدارگرا دقیق‌تر از برخی قوانین اساسی دموکراتیک جزئیات گوناگون شیوه‌ی حکمرانی (مثلاً نظام حزبی، برگزاری انتخابات و ..) را مشخص می‌کنند.
@Tafakkor

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»