موج خودکشیهای سریالی دستیاران تخصصی و پزشکان طرحی در ایران طی دوسال گذشته سیر صعودی و نگران کننده ای به خود گرفته است و علتالعلل این مرگهای سریالی را باید در سوءاستفاده عمدی وزارت بهداشت جستجو کرد که به جای تامین حقوق و تعرفهی مناسب و متناسب با زحمات کادر درمان در بیمارستانهای دولتی و آموزشی و آماده کردن محیط برای آرامش هرچه بیشتر کادر درمان در ارائه بهترین خدمات درمانی به مردم، صرفا بر آن است تا هزینه گرداندن بیمارستانهای دولتی تحت پوشش خود را صرفا با افزایش بیرویه و غیرعلمی ظرفیتهای تخصص پزشکی و استثمار همهجانبهی این نیروهای ارزان، به طور تقریبا مجانی درآورد و از طرفی با ایجاد انواع آزارهای روانی و جسمی عرصه را بر آنان تنگ نماید.
شاید این یک واقعیت کمتر مورد توجه قرار گرفته توسط مردم باشد که دستیاران تخصصی پزشکی با حقوق ماهانهی زیر خط فقر روزگار میگذرانند و علیرغم ساعات کار هفتگی که گاه -برخلاف تمام قوانین کار در ایران و جهان- به بیش از ۹۰ ساعت هم میرسد، فاقد هرگونه پوشش بیمهای و حمایت هستند.
ضمن اینکه به دلیل اختیارات زیاد و بیمورد برخی مدیران گروه و اساتید در گروههای آموزشی پزشکی، چنان جو مسمومی از امپراطوری وحشت و نگاه از بالا به پایین حکمفرما است که امکان انواع سوءاستفادههای کاری و حتی اخلاقی از دستیاران فراهم است.
پس از پایان تحصیل در چنین شرایط غیرانسانیای نیز، این پزشکان با نام نیروهای طرحی بار اصلی گرداندن بیمارستانهای دولتی را در اقصی نقاط کشور، با کمترین میزان حقوق ممکن برعهده میگیرند، اما پس از پایان طرح و کسب تجربه، علیرغم نیاز مبرم منطقه به وجود آنان و تمایل خودشان برای ماندن و خدمت کردن، قرارداد کاری با آنان توسط وزارت بهداشت بسته نمیشود و بدون هرگونه برنامه و آینده به حال خود رها شده و در واقع اخراج میشوند تا با نیروهای طرحی بعدی جایگزین گردند.
این قلم برای چندمین بار وزارت بهداشت را به پاسخگویی و اعلام آمار استخدام نیروهای پزشک متخصص و عمومی خصوصا در مناطق محروم که نیاز جدی به آنان وجود دارد، دعوت مینماید و این حق مردم شریف ایران است که بدانند افزایش ظرفیت رشتههای تخصصی پزشکی، نه برای رفاه آنان که تنها اسم رمزی برای اداره کردن بیمارستانهای آموزشی و دولتی سراسر کشور با نیروهای ارزان قیمت دستیار تخصصی و طرحی و بعد رها کردن بدون برنامه آنها است.
نکته مهم دیگری که محیطهای درمانی -بیمارستانها و مراکز درمانی- را در دورهی طرح و دستیاری برای کادر درمان به طور فزایندهای غیر قابل تحمل مینماید، وجود روسای دانشگاه، معاونتهای درمان و بهداشت، مدیران گروههای تخصصی و در سطح بعد روسای بیمارستانها و مدیران شبکه و به طور کلی مسوولینی است که دارای شخصیتهای ضد اجتماعی، هذیانهای خود بزرگ بینی و خصوصا ولع قدرت هستند و بهخاطر صرف خوشخدمتی و اظهار بندگی به بالادست، غالب بودن فضای آلوده اداری و رانتی در وزارت بهداشت و در نبود هرگونه سیستم نظارتی، به جای تنبیه، توبیخ و عزل رشد میکنند و در جایگاه مسوولیت قرار گرفته، دمار از روزگار کادر درمان به در میآورند و آنچنان عرصه را بر پزشکان دستیار و طرحی تنگ مینمایند که وضعیت این نیروهای خدوم و استعدادهای برجسته به ابتلا به انواع سخت افسردگی، اضطراب و … کشیده، در مواردی نیز شوربختانه کار به اتفاقات غیرقابل جبرانی مثل خودکشی میکشد، چنانکه در اتفاقات تلخ رخ داده یا شکایات مطرح شد اخیر دستیاران در گروه پاتولوژی ارومیه و قلب و داخلی خرمآباد میتوان تازهترین رد پای چنین مدیرانی را جستجو و راستی آزمایی نمود.
مخاطب این یادداشت -وزارت بهداشت- در راس حلقهی مدیریتی بیلیاقت و سستعنصر خود باید بداند که از دست رفتن جان هر یک از اعضای کادر درمان که اولا هر کدام صاحب خانواده و عزیز -فرزند، مادر ، پدر و …- کسی هستند و ثانیا یک ملت به وجود و خدمات آنها نیاز دارد، بر عهدهی آنان است و تمامی این موارد، پروندههای جنایتی با اتهام قتل عمد هستند که روزی باید در دادگاهی صالح پاسخگوی یکایک آنها باشند.
بابک خطی، پزشک و فعال اجتماعی