شیوا پارسایی-
بیاد می آورم که روزی دوستی با زبان شیرینی میگفت :
« ایران خاکش دامن گیر است. مانند عشق های قدیمی، یکبار به او دل میدهی و هر چه کنی از او دل کندن نتوانی».
در اولین نگاه این تعبیر بنظر یک دیدگاه مردمی، عامیانه و احساسی میآید و میتوان سریع نتیجه گرفت که این گفته یک بیان ناسیونالیستی است.
اما واقعا کدام «ناسیون» ، كدام ملت، و کدام ناسیونالیسم؟ با اینهمه چند پارگی ها، از هم پاشیدگی ها از همه سو، بااین همه اختلاف نظر در رابطه با هویت ایرانی: درحالیکه گروهی خود را به ایران باستان میچسبانند و گروهی دیگر به دوران مشروطه و گروهی شاید با افتخار از اسلام ایرانی در تبلور شیعه حرف میزنند و گروه های دیگر به گونه ایی دیگر این «ایرانی بودن» را تعریف میکنند.
پرسش اینست که چگونه میشود در کشوری که از گروه هاي اتنيكي مختلف تشکیل شده و زبان ها و دیالکت های متفاوت در آن صحبت میشود و به گونه ایی اساس بودنش بر تفاوت است، از مفاهیمی چون ناسیونالیسم درمعنای کلاسیک آن صحبت کنیم؟
و بالاخره در دنیای نوین قرن بیست یکمی ، در دنیای تکنولوژی که مشارکت و هم زیستی و خرد جمعی مرکز آن است و حتی رقابت compétition به سوی همکاری coopération میرود آیا میتوان از تفکیک هایی از جنس ناسیونالیسم کلاسیک که در اساس «خودی» و « غیر خودی» میسازد، صحبت کنیم و بسوی آن برویم؟
با وجود تمام این پرسش ها، آنچه بدیهی است و میتوان آن را بطور عملي مشاهده کرد این است که احساس تعلق به ایران در ناخودآگاه جمعی ما حک شده است و خود ما نیز نمیدانیم چرا و چگونه.
در طی چهل سال گذشته جمهوری اسلامی تمام ترفندهای ممکن تبلیغاتی و تفرقه افکنی را زده است تا این احساس تعلق ملی را به احساس تعلق به اسلام تبدیل کند و چنان وانمود کند که اگر اسلام نباشد ایران نخواهد بود. اما موفقیت چندانی در این زمینه نداشته است.
برعکس میتوان دید که در سالهای خموشی و خمودی پس از سرکوب های پی در پی ، ایرانیان داخل و خارج از کشور در جستجوی خود به فرهنگ تاريخي خود روی آورده اند : کارگاه های فرهنگی ،شاهنامه خوانی، مولوی خوانی،حافظ شناسی ، شب شعر های گوناگون و غیره و غیره نشانه های این جستجو هستند.
از طرف دیگر، مردم ایران در موج های اعتراضی سالهای گذشته با شعار« نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» تاکید کردهاند که به هویت ایرانی خود بسیار وابسته اند.
این احساس تعلق مبهم و تعریف نشده به گونه ایی یک مقاومت مدنی در برابر جمهوری اسلامی بوده است که میخواهد به اسلام جایگاه مرکزی در هویت ما بدهد. امروزه این احساس تعلق بعداز چهل سال همچنان پا برجاست و نقطه اتصال میان ایرانیان است گرچه گاه نمیدانیم چگونه وچرا بهم متصل می شویم و این پیوند با آن خاک برای همگی ما چه آنها که در داخل کشورهستند و چه آنها که در خارج از کشور هستند امری بدیهی است. تا که نام ایران می آید إحساس تعلق با آن آمیخته است.
امروز خواندم که یک آزادیخواه ایرانی قبل از درگذشت اش به علت اعتصاب غذا در زندان برای همسرش نوشته است : « ما میراث دار این سرزمین هستیم که نسبت به آن مسئولیم».
مسئولیت! این احساس مسئولیت شاید وجه مهمی از آن احساس تعلق باشد. این احساس مسئولیت ریشه در تاریخی دارد که در سالهای سرکوب ما را بهت زده و ناباور در برابر ناتوانی مان در مقابل جمهوری اسلامی قرار داده. این احساس مسئولیت در آنان که مجبور به ترک ایران شده اند و آنان که در آنجا مانده اند مشترک است : میل شدید به بازسازی آن سرزمین، بازسازی آنچه نتوانستیم از آن پاسداری کنیم چرا که هر بار سرکوبهای ج ا بیرحمانه تر شدند. شاید بدون اغراق بتوان گفت که آرزوی هر ایرانی از هر طیفی که باشد رساندن آن سرزمین به صلح و آرامش است.
جمهوری اسلامی ما را در برابر یک معضل هویتی قرار داده است و از آغاز از هر طرف هویت ملی ما را، ایرانی بودن ما را نشانه گرفته و تمام تلاشهای مذبوحانه خود را کرده است تا که ما را از خود و از درون خالی کند، در مقابل یکدیگر قرار دهد، هر صدای مخالف را در نطفه خفه کند و خود را تنها آلترناتیو جا بزند.
بعد از چهل سال کار تبلیغاتی برای ساختن هویت اسلامی که با موفقیت چندانی روبرو نشده است امروز گرچه ما ایرانیان از این ایرانیت و از این هویت ملی برداشتهای متفاوتی داریم اما ایرانی بودن و تکیه به این هویت ملی مانند سلاح ایی شده است در مقابل آنها که به ما سالهاست تعرض میکنند.
اما گاه درست نمی دانیم چگونه از آن به نحو مطلوب و موثری استفاده کنیم. در این شرایط مشخص، برای اتحاد گرد احساس وطن دوستانه و آن تعلق خاطر و مسئولیتی که در بالا از آن صحبت شده است، ما به مفاهیمی چون “ناسیونالیسم آزادیخواه” که این روزها بسیار از آن سخن گفته میشود، نزدیک میشویم که بر پایه شهروندی، مدنیت، تعلق به اجتماعی دیگر پذیر، بنا شود. با دیگر پذیری و با دیگر دوستی و احترام به تفاوتها ترکیب و چهل تکه زیبایی را هنرمندانه خلق کند تا که تمام ایرانیان از هر قوم ، از هر زبان، از هر باور مذهبی و غیر مذهبی در احترامی متقابل بتوانند با یکدیگر همزیستی نوینی را تجربه کنند و «خودی» رنگارنگ را بسازند و با این سلاح در برابر« غیر خودی» که امپریالیسم اسلام مرکز ج ا است بایستند.
وحدت ملی و ناسیونالیسم آزادی خواه با ترسیم خطوط تمایز روشن وبدون مصالحه با ناسیونالیسم انحصارطلب اصالت این ناسیونالیسم آزادی خواه خانگی ایرانی را برجسته خواهد کرد.
اکنون آنچه در برابر ما چون وظیفه ای مبرم قرار دارد مشخص کردن خطوط نظری و دقیق این ناسیونالیسم است. وظیفه هر یک از ما همکاری برای ساختن ویژگی های هرچه روشن تر این مفهوم جدید باشد.
آنچه مبرهن است اینکه تعریف مشخص به اشتراک گذاشته ای در این مورد هنوز موجود نیست و شاید وظیفه هر یک از ما همکاری برای ساختن این معنای جدید باشد.
استراسبورگ ۱۳ دسامبر ۲۰۱۹