اساسی ترین تفاوت انقلاب ۵۷ با انقلاب پیش رو

آرش آذرخش-

انقلاب بهمن ۵۷ یک انقلاب سیاسی بود، اما تبدیل به انقلاب اجتماعی نشد. زیرا توازن قوا مابین نیروهای اجتماعی بر پا کننده انقلاب اجتماعی به لحاظ ساختاری با نیروها و جریانات سیاسی حامی انقلاب سیاسی ، به ویژه در مرحله سرنگونی استبداد پهلوی (با همدستی امپریالیزم امریکا و انگلیس) عمدتا به نفع نیروهای سیاسی بویژه نیروهای مرتجع ( روحانیت به رهبری خمینی ) و لیبرالهای لائیک و مذهبی بود.

مهمترین الزامات انقلاب اجتماعی و جود نهادها و تشکلهای مستقل پایدار توده ای متعلق به کارگران، مزد بگیران و بویژه فرودستان و دیگر طبقات و اقشار بالنده هست.

خوشبختانه در شرایط فعلی ایران اگر چه فرودستان و حاشیه نشینان هنوز سازمانیافته نیستند ( امری که میتواند برای جریانات و افراد پوپولیستی، شبه فاشیستی و کاریسماتیک بسیار خوش آیند باشد) اما توازن قوا مابین نیروهای سیاسی، حامی انقلاب سیاسی با حامیان و دست اندرکاران انقلاب اجتماعی، عمدتا به نفع حامیان و حافظان انقلاب اجتماعی است. همین امر بسیار مهم اساسی ترین و بنیادی ترین تفاوت انقلاب پیش رو با انقلاب ۵۷ هست.

حامیان و دست اندرکاران انقلاب سیاسی اگر به دموکراسی پایدار و عدالت اجتناعی در ایران باور دارند، باید با اتخاذ استراتژی و خط مشی سیاسی مشخص، ضمن پذیرش صادقانه این توازن قوا، عامل تقویت آن شده و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را از این مجرا یعنی تحقق انقلاب اجتماعی تعقیب کنند نه صرفا جابجایی قدرت سیاسی و در بدترین حالت دخالت خارجی.

حال باید دید که کدام خط مشی سیاسی در این رابطه درست تر و اصولی تر هست.

1-خط مشی مسلحانه و قهر آمیز و براندازانه به مثابه یک استراتژی و طبعا تاکتیک .
2- خط مشی گذار محور مسالمت آمیز به مثابه یک استراتژی و طبعا تاکتیک با تکیه بر جامعه مدنی و تشکلها و نهادهای مستقل توده ها.
3- خط مشی تهاجمی مسالمت آمیز و گذار محور همراه با خط مشی دفاعی قهرآمیز، و سرنگونی طلبانه.

من خودم علیرغم اینکه راه دوم یعنی خط مشی گذار محور و مسالمت آمیز را بهترین گزینه جهت تحقق انقلاب اجتماعی میدانم، اما به راه حل و خط مشی نوع سوم نیز به عنوان ، مشی ای تحمیلی بر توده ها و گزینه ای اجتناب ناپذیر نظر دارم.

برای من اصل انقلاب اجتماعی است. انقلاب سیاسی یا جابجایی های قدرت سیاسی اگر در کادر انقلاب اجتماعی نباشد، میتواند به فاجعه تبدیل شود.

اکثر انقلابهای معاصر متاسفاته این گونه بوده و بعضا حتی تبدیل به فجایع جبران ناپذیر بخاطر وجود رهبران پوپولیستی، شبه فاشیستی و کاریسماتیک شده است.

زیرا خود انقلاب سیاسی و قدرت بر آمده از آن ، با نگاه و رفتاری پوپولیستی ، شبه فاشیستی، اولترا ناسیونالیستی و نهایتا رسالت طلبانه،
، بزرگترین مانع انقلاب اجتماعی می شود و در مقابل تشکلها و نهادهای خود بنیاد توده ای و دموکراتیک، اتحادیه ها و شوراهای کارگری و مردمی، احزاب و سازمانهای مستقل سیاسی ، مطبوعات آزاد ، روشنفکران مستقل و ….
.. ایستاده و بنام انقلاب، انقلاب را سلاخی میکند و تبدیل به ارتجاعی میشود که خود را تماما وارث انقلاب میداند.

دیماه ۹۸

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»