«۲۵ خرداد ۱۳۸۸» سرکوب بزرگترین اعتراض ضدحکومتی و آغاز یک دهه خفقان، کیا حمیدی

پس از اعلام نتایج آرای انتخابات ریاست جمهوری دهم به نفع محمود احمدی نژاد و اختلاف فاحش در میزان آرای صندوق با آرای مردمی، معترضین به تقلب در انتخابات به خیابان آمدند و حکومت بی سابقه ترین اعتراض خیابانی علیه خود را مشاهده کرد.

حضور میلیونی مردم در تهران و اعتراضات گسترده در سایر شهرها باعث شد تا نظام برای بقای خود تمام قوای سرکوب و نهایت خشونت را به کار بگیرد و با کشتن تظاهرکنندگان و بازداشت گسترده معترضین و وقایع تلخی که برای زندانیان و خانواده های انها رقم زد، بار دگیر خود را به طور موقت حفظ کند.

سال ۸۸ به بعد را باید «دهه سرکوب» نامید. چرا که حکومت با تجربه ای که از اعتراضات ۸۸ به دست آورده بود، متوجه شد که مقبولیت عمومی ندارد و مردم صرفاً با ابزار سرکوب و ارعاب همچون آتش زیر خاکستر شدند و ممکن است هر زمان شعله ور شوند. طی یک دهه گذشته آمار معترضین سیاسی و فعالان مدنی که به بهانه مختلف توسط رژیم کشته شدند همواره مخفی شده، اما نهادهای بین المللی هربار که اعتراضی از سوی مردم علیه حکمت شکل گرفته تعداد کشته ها و بازداشتی ها را با ارقام صدها نفر اعلام کرده است. تنها در وقایع آبان ماه که حکومت تعداد کشته ها تنها ۲۳۰ نفراعلام کرد درحالی که نهادهای حقوق بشری تعداد کشته های آبان را بیش از ۱۵۰۰ نفر اعلام کردند.

طی یک دهه اخیر و سال های پایان دهه ۹۰ حکومت بیش از هرزمان دیگری با ایجاد محدودیت های اجتماعی فعالان سیاسی را مجبور به سکوت و مهاجرت یا حصر خانگی و زندان کرد. این رویه را به اندازی شدت بخشید که برخی محصورین حتی برای درمان و معالجه محدودیت داشتند و از این حیث سلامت آنها بیش از یک دهه دستخوش امیال سیاسی حکومت قرار گرفت.

از سوی دیگر با سیاست های اقتصادی اجباری در ایجاد تورم و افزایش فشارهای معیشتی، به گونه ای جامعه را درگیر «درد نان» نموده که افراد فرصتی برای اندیشیدن به مطالبات سیاسی نداشته باشند. اما این محدودیت ها به جای اینکه امنیت نظام را تقویت کند، در اصل سرعت زوال و فروپاشی آن را افزایش داده است. امروز دامنه معترضین نظام به اقشار و حامی و هواخواهان سنتی نظام رسیده است. امروز بسیاری از خانواده های شهدا و اقشار مذهبی که همواره حامی نظام بودند ، نسبت به عملکرد حکومت معترضند و بعضاً از سوی مراجع امنیتی و اطلاعاتی به سکوت مجبور شده اند.

کارمندان و کارگزاران نظام به طور جدی نسبت به حمایت از نظام و رهبران آن روگردان شده اند و صرفاً به سبب مسائل اقتصادی و وابستگی های معیشتی سکوت پیشه کرده اند. اما این سکوت دیری نمی پاید که به فریادی بلند مبدل خواهد شد و پیش لرزه های خود را برتن حکومت انداخته و از این حیث حکومت به سرعت درحال یکدست سازی مجاری قدرت است تا بتواند شدت احاطه بر فعالیت های اجتماعی و سیاسی را بیشتر کند.

اما امروز جامعه ایران به سطحی از شناخت رسیده است که می داند فرقی میان روحانی و رئیسی و قالیباف و احمدی نژاد یا برادران لاریجانی یا اصلاح طلبان و اعتدالگرایان و اصولگرایان قائل نیست و متوجه شده است که تمام این افراد و جریان ها مهره رژیم هستند که هربار به طریقی از انها استفاده می کند.

جوانان امروز بیش از نسل پیشین خود دریافته است که برای تغییر آینده خود و کشورشان باید از این محدودیت ها و سرکوب ها گذر کند. نسل حاضر وقایع ۸۸ را در حافظه خود دارد و می داند که این رژیم نیز همچون دیگر حکومت های بسته و ایدئولوژیک، تنها ابزار سرکوب را برای حفظ خود دارد و این ابزار را می توان با حضور گسترده و مطالبه گری چه در فضای مجازی و چه در خیابان، از کارایی انداخت و آینده کشور را به دست و خواست مردم تغییر داد.

*مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.