جنبش دانشجویی سال ۱۳۷۸

به بهانه سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران؛ ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸

جنبش دانشجویی

جامعه ایران تا قبل از جنبش دانشجویی سال ۱۳۷۸ بطور متوالی دستخوش اعتراضات پراکنده بود. این تحرکات اجتماعی در بخش های محروم جامعه و در شهرهایی رخ داده است که از حداقل امکانات زیستی محروم شده بودند. اما اولین جنبش اجتماعی جدی دانشجویی بعد از انقلاب ۱۳۵۷ در سال ۱۳۷۸ رخ داد. این جنبش یک حرکت سراسری دانشجویی بود که زمینه های آن در سالهای قبل بوجود آمده بود. ایجاد جو خفقان در دانشگاههای سراسر کشور و امنیتی کردن فضای دانشگاه در طول تمام سالهای قبل، ناگهان در تیر و مرداد این سال بصورت موجی بزرگ ظاهر شد و بخش های عمده حکومت از جمله جریان سیاسی مهم روز، هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و آیت الله خامنه ای رهبر حکومت را به چالش کشید. انجمن های دانشجویی تحت نام های انجمن های اسلامی و تحکیم وحدت رهبری این جنبش را بعهده داشتند. حشمت اله طبرزدی و منوچهر محمدی در قالب جبهه متحد دانشجویی در این دوره و پس از آن بسختی مورد حمله حکومت قرار گرفتند. اردشیر زاع زاده، کیانوش سنجری، کورش صحتی و بسیاری از اعضای جبهه دموکراتیک ایران در جریانات سالگرد جنبش دانشجویی که تا سال ۱۳۸۲ فعال بود دستگیر و سالها در زندان بسر بردند.علی افشاری (۱۳۹۵) دانشجوی فعال در تشکیلات دانشجویی انجمن اسلامی در این جنبش، که او نیز دستگیر و سالها زندان را تجربه کرده بود، در مقاله ای تحت عنوان «جنبش دانشجویی و ریاست جمهوری رفسنجانی» دلایل سیاسی و زمینه های اجتماعی این جنبش را توضیح داد.

نام «کوی دانشگاه تهران» نه تنها یادآور جنبش های دانشجویی است، بلکه به اسم کسانی چون، “احمد باطبی ها”، “سعید زینالی ها”، “اکبر محمدی ها”، “میثم لطفی ها” و دیگر زخم خورده های آن دوران نیز پیوند خورده است.

یورش لباس شخصی ها به دانشگاه

بی شک می توان حادثه حمله به کوی دانشگاه تهران را بزرگترین چالش جنبش دانشجویی در ایران پس از انقلاب ۵۷ دانست. شروع این واقعه در درون حکومت زمانی آغاز شد که “سعید امامی” در نامه ای محرمانه به “قربانعلی دری نجف آبادی”، وزیر اطلاعات وقت جمهوری اسلامی، ضمن خواستار تعیین مفاد قانون جدید در مطبوعات و نیز محدودیتهایی برای اهل قلم، از اوضاع فرهنگی کشور به شدت ابراز نگرانی کرد. انتشار این نامه در روزنامه سلام، به توقیف آن روزنامه و در نهایت آغاز جنبش دانشجویانی که از تصویب قانون جدید مطبوعات به خشم آمده بودند، منجر شد. اعتراضاتی که ابتدا در کوی دانشگاه تهران با تحصن دانشجویان شروع شد، اما با یورش نیروهای انتظامی و انصار حزب الله به داخل کوی دانشگاه رنگ خشونت به خود گرفت. خشونتی که ذات بی رحم و خوی ددمنشی جمهوری اسلامی را یکبار دیگر به عرصه نمایش گذاشت و نه تنها سبب کشته شدن هفت نفر، ضرب و شتم بسیاری از دانشجویان و تخریب اموالشان شد، بلکه باعث گسترش دامنه اعتراضات و تحصنهای دیگری در شهرهای مختلف کشور از جمله تبریز گردید.

به جرأت می توان گفت، که سرکوب فعالان دانشجویی در دانشگاه و متحصنینی که بدون هرگونه خشونت، متمدنانه به دنبال بیان خواسته ها و اعتراضاتشان بودند، ناشی از همان افکار قرون وسطایی بنیانگذاری است که دانشگاه را مرکز اشاعه فساد می دانست و از همان ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی سر ناسازگاری با این قشر تحصیلکرده جامعه را گذاشت. چرا که بخوبی به این مسئله واقف بود که بیرق مبارزه با ظلم، خفقان و دیکتاتوری ابتدا در دانشگاه و نزد دانشجویان برافراشته می شود و همانند سیلی خروشان به مانند تیرماه ۷۸ به مقصد سرمنشاء فساد، «بیت رهبری» روانه خواهند شد. اگرچه تظاهرات کوی دانشگاه و پس لرزه های آن در روزهای بعد، با سرکوب شدید رژیم مواجه گشت، اما این رخداد نقاب از چهره خیلی از مقامات دولتی بویژه اصلاح طلبانی که داعیه روشنفکری و دفاع از حقوق دانشجو و مردم را داشتند، برداشته و عیار حکومت اسلامی بر همگان آشکار گشت. این حادثه بخوبی نشان داد که جمهوری اسلامی، رژیم خودکامه ایست که هیچگونه نقد و اعتراضی را برنمی تابد و به غیر از اختناق پاسخ دیگری ندارد.

محمد خاتمی که خود را پدر اصلاحات می دانست و در سخنرانیهای لفاظ گونه اش، نسبت به اصولگرایان، لحنی ملایم تر داشت و با شعار «گفتگوی تمدن ها» در دنیای سیاست برای خودش بدنبال جایگاهی بود، گویا گفتگو و نقد داخلی را جدا از تمدن می دانست و خیلی راحت تن به نامه تهدیدآمیز ۲۴ نفر از فرماندهان بلندپایه سپاه از جمله، “قاسم سلیمانی” و “محمدباقر قالیباف” داد، که خطاب به وی نوشته بودند، اگر در سرکوب اعتراضات محکم عمل نکند، خود دست بکار می شوند و شدند!!

تخریب خوابگاه های دانشجویی و ضرب و شتم دانشجویان

حادثه کوی دانشگاه از آن جهت غمبارتر شد، زمانیکه فهمیدیم، تمام سرکوبگران اعم از نیروهای انتظامی و شبه نظامیان وابسته به آن که عاملان قتل مظلومانی “چون عزت الله ابراهیم نژاد”، “فرشته علیزاده”، “تامی حامی فر” و دیگر مصیبت دیدگان این حادثه بودند، همچون همیشه در بیدادگاهای نظام تبرئه شدند و تنها یک سرباز به جرم سرقت ماشین ریش تراشی محکوم گردید!!! سربازی که، نوزده سال بعد، یعنی درست در سال ۱۳۹۷ با درجه سرهنگ تمام، به ریاست کلانتری ۱۵۷ مسعودیه تهران نائل آمد!!

امروز از آن واقعه تلخ ۲۱ سال می گذرد ولی جراحات آن روز تبدیل به زخمهای کهنه ای شده اند که روزی سر باز می زنند. رژیم اسلامی به همراه ماشین سرکوبگرش آن روز «بادی» را کاشت که روزی «طوفان» درو خواهد کرد، طوفانی که دیگر در قالب جنبش دانشجویی نخواهد بود، بلکه تمام ارکان جامعه را در خود دارد تا بساط بیش از چهار دهه ظلم و جنایت را در هم بشکند و آن را به زباله دان تاریخ بسپارد.

«حزب دمکرات ایران»

۱۸ تیرماه ۱۳۹۹

۸ جولای ۲۰۲۰

https://t.me/demokrat55

https://instagram.com/demokrat_iran

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»