منازعه‌ی قره‌باغ، آیا راه حلی وجود دارد؟

با نگاه به تجارب مشابه در بالکان و آفریقا، می‌توان گفت بدون یک اراده بین‌المللی معطوف به اعمال فشار علیه طرفین، امکان دستیابی به راه حل زیاد نیست.

صلاح الدین خدیو

حل منازعه دیرپای قره‌باغ بدون دستیابی ارمنستان و آذربایجان به یک راه‌حل مورد قبول طرفین که حمایت سه قدرت اصلی منطقه یعنی ایران و روسیه و ترکیه را داشته باشد، ممکن نیست.

با این حساب هرگونه مداخله خارجی له یا علیه یکی از طرفین نه تنها به بحران خاتمه نمی‌دهد، بلکه به لحاظ حساسیت و سوق الجیشی بودن منطقه، بالقوه احتمال سرایت بی ثباتی به کشورهای اطراف را هم درپی ‌خواهد داشت.

وضعیت فعلی منازعه که محصول شکست آذربایجان در جنگ سه دهه قبل است، برای آذربایجان غیرقابل قبول است و همیشه پتانسیل شعله ور شدن مجدد بحران را در دل خود دارد.

لذا طبیعی است همیشه در پی تغییر اوضاع و مقابله با راهبرد تحمیل امر واقع ارمنستان برآید. صد البته این به معنای ممکن ‌بودن بازگشت به اوضاع قبل از ۱۹۹۴ هم نیست. پیچیدگی منازعات قومی مخصوصا وقتی با دعاوی ارضی و متغیرهای ژئوپولیتیک در سطح منطقه، آمیخته می‌شود، دوچندان شده و دستیابی به راه حل را منوط به توافق‌های منطقه‌ای و حمایت‌های جدی بین‌المللی می‌کند.

قاعدتا پایه و اساس نگاه ایران به بحران مذکور باید دست‌یابی دو کشور درگیر به راه حلی میانه و مرضی الطرفین با در نظر گرفتن منافع قدرت‌های اصلی منطقه باشد. سیاست ایران در قبال این مساله در سه ‌دهه‌ی گذشته شاهد برخی فراز و نشیب‌ها و ناخرسندی و سرخوردگی‌ها بوده است.

ایران سال ۱۳۷۰ که کم‌ترین آمادگی را برای بزرگترین تحول ژئوپولیتیک قرن یعنی فروپاشی شوروی سابق را داشت، با نگاهی آرمانی به کشور تازه استقلال یافته آذربایجان به ‌عنوان دومین کشور شیعه جهان می نگریست.

این نگاه خام اندیشانه ایدئولوژیک به زودی در برابر واقعیت سکولاریزه شدن عمیق فرهنگ و جامعه آذربایجان و غلبه شدید امر قومی در آن، رنگ باخت و بتدریج دیدگاه سفت و سخت ژئوپولیتیک جای آن را گرفت. روی‌کرد جمهوری آذربایجان به همکاری با قدرت‌های فرامنطقه‌ای نظیر اسرائیل، به دیدگاه فوق ابعاد امنیتی هم بخشید.

طبیعی است واقعیت‌هایی که از رهگذر این تحولات در سه دهه‌ی گذشته شکل گرفته‌اند، اجازه نمی‌دهد ایران نگاه منافع ملی‌محور خود را کنار گذاشته و به دیدگاه آرمانی ابتدای دهه هفتاد بازگردد. در عین ‌حال نمی‌تواند واقعیت همدلی بخش کثیری از جمعیت کشور ـ استان‌های آذری نشین ـ با دولت باکو را هم نادیده گرفته و این متغیر را به‌ عنوان قدرت نرم آذربایجان در روابط فیمابین به حساب نیاورد. همچنانکه نمی‌تواند از مزایای دوستی استراتژیک با ارمنستان هم چشم پوشی نماید.

لذا موضع ایران باید تلفیقی از این نظرگاه‌ها همراه با راهبرد چند جانبه ‌گرایی در همکاری منطقه‌ای برای حل بحران باشد.

هرگونه مداخله به نفع یکی از دو طرف می‌تواند واکنش جبرانی حامیان طرف دیگر را در پی داشته باشد. فرضا اگر ترکیه بخواهد با یک‌جانبه‌گرایی قاعده بازی را تغییر دهد، حتما با واکنش روسیه روبرو می‌شود. از این رو به نظر می‌رسد ایران نسبت به دو کشور پیش‌ گفته در موضع میانه‌تری قرار داشته و از ظرفیت بیشتری برای میانجی‌گری دست‌کم برای یک آتش‌بس فوری برخوردار است.

علاوه بر سه ‌کشور بزرگ منطقه، دست‌یابی به یک راه‌حل قطعی در گرو همکاری سایر بازیگران نظیر آمریکا، گروه مینسک، سازمان امنیت و همکاری اروپا، فرانسه و …است.

تجربه‌ی سی سال گذشته البته حاکی از بی‌نتیجه بودن مذاکرات و میانجی‌‌گری ‌ها بوده است. لذا با نگاه به تجارب مشابه در بالکان و آفریقا، می‌توان گفت بدون یک اراده بین‌المللی معطوف به اعمال فشار علیه طرفین، امکان دستیابی به راه حل زیاد نیست.

فشاری که بتواند باعث تعدیل مواضع طرفین و تن دادن آنها به سازش‌های دردناک شود. در غیر این‌ صورت مانند مساله فلسطین و کشمیر و …باید منتظر صد سالگی این بحران‌ها ماند.

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»