سیاست خیابانی!

اعتراض تجویز نیست، بلکه در متن جامعه شکل می‌گیرد. مسئولیت رسیدن به نقطه فروپاشی متوجه خود نظام‌های سیاسی است

سعید مدنی

آقای مصطفی تاجزاده در مصاحبه اخیر خود با نشریه صدا با اشاره به استراتژی های پیش‌رو برای خروج از بحران و در نقد کنش اعتراضی جمعی(اعتراضات خیابانی) گفته:

«تجربه نشان داده راهبرد اعتراضات خیابانی، در ایران کنونی جواب نمی‌دهد. معنای حرف من، این نیست که سیاست خیابانی غیردموکراتیک است یا قانونی نیست یا در خیلی از کشورها تاثیر مثبت نداشته است. بلکه در ایران امروز جواب نمی‌دهد. به دلیل اینکه یا با آن برخورد سریع و خشن می‌شود یا کشور دچار هرج‌ومرج خواهد شد و همین آزادی‌ها و فرصت‌هایی را هم که امروز داریم، از بین می‌رود.»

نکته اول در مورد گزاره آقای تاجزاده این است که با توجه به سیاست مشت آهنین در برابر هر گونه اعتراض خیابانی این تاکتیک تا اطلاع ثانوی و چرخش شرایط، موفق نخواهد بود.

پاسخ به این سئوال به ارزیابی ما از علل اعتراضات و ماهیت معترضان برمی‌گردد. برای مثال نارضایتی حاصل از محرومیت نسبی می تواند تا آستانه تحریک معترضان افزایش یابد و در آن صورت انگیزه اعتراض بر ریسک حضور در خیابان غلبه پیدا کند. اعتراضاتی که در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ شاهد آن بودیم مگر جز این بود.

اعتراض تجویز نیست، بلکه در متن جامعه شکل می‌گیرد. مسئولیت رسیدن به نقطه فروپاشی متوجه خود نظام‌های سیاسی است. اگر قذافی یا اسد عقب‌نشینی می‌کردند، به نقطه‌ی فروپاشی نمی‌رسیدند. بنابراین مسئولیت فروپاشی و اغتشاش متوجه نظام‌های سیاسی است.اخلاقا نمی توان به معترضین توصیه ‌کرد اعتراض نکنید، اگرچه می توان به آن‌ها گفت اعتراض خیابانی معادل خشونت ورزیدن نیست. همین معترضین، ممکن است از شورش اجتماعی به جنبش اجتماعی گذار کنند. بنا براین معترضین می‌توانند در قالب‌های غیر خشونت آمیز و ترجیحا در قالب‌های مدنی اعتراضشان را به وضع موجود نشان دهند.

اما نکته دوم در گزاره آقای تاجزاده این است که با توجه به قدرت دستگاه سرکوب اعتراض خیابانی هرگز اثر بخشی ندارد و بنا براین از قبل محکوم به شکست و هزینه و بدون دستاورد است. فارغ از موافقت یا مخالفت با کنش اعتراضی خیابانی- در شرایط کنونی- این سخن ایشان فاقد استدلال محکم و روشنی است، زیرا اساسا در کل تاریخ جنبش های اعتراضی از جمله در انقلاب سال ۱۳۵۷ مقدمتا هر اعتراض جمعی خیابانی با سرکوب سریع و خشن مواجه شده است که در صورت تداوم موجب برهم خوردن نظم مستقر در آن جامعه نیز شده است. در برخی مواقع این اعتراضات به عقب نشینی نظام مستقر ختم شده و بنابراین نتایج و آثار مثبتی نیز داشته- مثل سی تیر ۱۳۳۱- و گاه نیز به تشدید سرکوب – مثل اعتراضات در ۱۵ خرداد ۴۲ یا شهریور ۵۷- منجر شده است.

اگر واکنش نظام سیاسی به اعتراضات فقط سرکوب باشد، طبیعی است که علل و عوامل سر جا باقی می‌مانند. بنابراین مجموعه‌ی این علل و عوامل ما را به سمت اعتراضات بعدی می‌برد که اصطلاحا به آن بحران‌های متوالی می‌گویند.

وقتی به مطالبات معترضان پاسخ داده نشود و آنها سرکوب شوند، آنها با ناکامی بیشتری مواجه شوند، این ناکامی عموما به پرخاشگری بیشتر منجر می‌شود و در نتیجه چرخه‌ای از خشونت شکل می‌گیرد که تا خروج از بحران تداوم خواهد یافت.

در دی ۹۶ و آبان ۹۸ شورش های بزرگی رخ داد و البته در این میان هم انبوهی از تجمعات اعتراضی البته در ابعاد محدودتر رخ داد. این حوادث جزایر جداگانه ای نیستند و بر یکدیگر اثر گذارند و هم افزایی دارند. من هم مثل آقای تاجزاده خشونت پرهیز هستم اما برای منع خشونت معترضانی را که فشار از آستانه تحمل شان عبور کرده مخاطب قرار نمی دهم. افزون بر این متهم کردن معترضان دی یا آبان ماه به خشونت، از سوی حاکمان یا برخی تحلیلگران ـ که البته آقای تاجزاده در میان آنها نیست ـ خطای بزرگی است. زیرا حجم خشونت اعمال شده توسط معترضین در مقایسه با اعمال خشونت توسط نیروهای نظامی امنیتی اصلا قابل مقایسه نیست. وجدان اجتماعی و همین طور آگاهی تاریخی جامعه‌ی ایران خشونت پرهیزی را در متن اجتماعی تقویت کرده است. از همین رو رفتار معترضان در دی ماه یا آبان ماه به جز موارد استثنایی گرایش به خشونت نداشت.

اعتراض کردن یک پدیده‌ی غیرعادی نیست. اعتراض نکردن غیرعادی است. جامعه‌ای که هزار مسئله دارد، اساسا اگر کنش اعتراضی نداشته باشد ، موجودیتی ندارد. واکنش سرکوبگرانه نسبت به اعتراض امر غیرعادی و ناهنجار است. اگر شما را در یک اتاق گرسنه نگه دارند و شما داد بزنید که غذا می‌خواهید وضعیت ناهنجار، غیر اخلاقی و غیر انسانی این است که در واکنش به فریاد، شما را بزنند.

جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی در بحران است و دچار انبوه مسائل اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که در چارچوب ساختارهای موجود راه حلی برای آن وجود ندارد. انبوه بحران‌ها در تلفیق با یکدیگر یک بحران بنیادین شده که راه حل آن بی تردید اصلاح ساختار است.

از سوی دیگر جامعه ایران در وضعیت جنبشی است. از اواسط دهه ۷۰ ما وارد فاز جامعه جنبشی شده‌ایم یعنی نارضایتی‌ها تبدیل به واکنش اعتراضی شده است. در جامعه جنبشی تداوم اعتراضات اجتناب ناپذیر است. پس جامعه نیاز به اصلاح ساختار دارد و نظام هم در مقابل اصلاح ساختار مقاومت می‌کند. نتیجه این وضعیت آن است که این شورش‌ها و اعتراضات اجتماعی، به شکل‌های مختلفی تداوم پیدا کند. اعتراضات گسترده و گسترده شود

اما در فقدان یک نیروی اجتماعی آلترناتیو یا یک نیروی اجتماعی مدنی و سرکوب مداوم جامعه خشن‌تر، رادیکال‌تر و بی‌ثباتی و بحران‌ها عمیق تر می شوند. اگر این چرخه سرکوب و شورش ادامه پیدا کند در نتیجه مقاومت ساختار برای اصلاح و فقدان یک نیروی جایگزین نظام و جامعه به سمت فروپاشی می رود.

نظام‌های سیاسی با مقاومت در برابر اصلاح ساختار به فروپاشی نزدیک می‌شوند و هیچ نظامی از این قاعده استثنا نیست. مسئولیت چنین سرنوشتی متوجه معترضین نیست، بلکه متوجه نظام مستقر است.

منبع: ایران فردا

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»