ماجرای خودکشی تلخ رضا آل‌کثیر، کارگر هفت تپه

یکی از اعضای خانواده رضا آل‌کثیر در گفتگو با امتداد از ماجرای خودکشی تلخ این کارگر هفت‌تپه گفت:

یکی از بازنشستگان هفت تپه با اخراج رضا، برادرش را جایگزین او کرده بود/رضا تنها دو روز قبل از این اتفاق عقد کرده بود.

صبح روز شنبه خبر تلخ خودکشی رضا آل کثیر، کارگر سابق بخش خدمات شرکت هفت‌تپه در رسانه‌ها مطرح شد، در همین رابطه یکی از اعضای خانواده آل کثیر در گفتگو با امتداد، ضمن شرح وضعیت زندگی این کارگر اخراجی هفت‌تپه، اظهار داشت: رضا آل‌کثیر با ۲۴ سال سن، آخرین فرزند خانواده بود و ۷ خواهر و ۳ برادر داشت که از این میان، دو خواهر و یکی از برادرانش معلول بوده و مشکلات جدی برای تامین معیشت خود داشتند.

پدر رضا، جانباز ۲۵درصد جنگ تحمیلی بود که سال‌ها پیش فوت کرده و مادرش نیز با سن بالا در این سال‌ها برای تامین نیازهای زندگی با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کند.

از خانواده آل کثیر، تنها دو خواهر معلول رضا، حقوقی در حدود ۴۵ هزارتومان از بهزیستی دریافت می‌کنند و سایر اعضای خانواده شغلی ندارند.

رضا در سال گذشته، حدود ۳ ماه در بخش نی‌بری شرکت هفت تپه مشغول به کار بود و بعد نیز در حدود ۴۰ روز به استخدام بخش خدمات و پشتیبانی در آمد که مسئولین شرکت در همان ۴۰ روز نیز از صدور فیش حقوقی او سر باز زدند.

حدود دی ماه سال گذشته بود که مطلع شدیم، فردی به نام رحیمی، یکی از بازنشستگان شرکت هفت تپه، برادر خود را به جای رضا بر سر کار آورده و به او هم گفته که دیگر سر کار نیاید. هر چقدر هم که پیگیر شده و علت این مسئله را جویا شدیم، خبری از جواب منطقی برای اخراج رضا به ما ندادند.

حتی به شخصه به آمیلی، نماینده تام‌الاختیار شرکت مراجعه کردم و هیچ جواب روشنی به ما نداد. بعد از آن سری به صادقیان، معاون آمیلی زدیم و وضعیت خانواده و شرایط و مشکلات زندگی او را برای این مسئول در شرکت شرح دادیم که او هم با همان برخورد ما را از سر خود باز کرد. پس از آن هم، مسئول امور اداری هفت‌تپه به ما گفت که ظاهرا، آمیلی دستور داده تا رضا دیگر بر سر کار حاضر نشود و اخراجش کرده‌اند.

بعد این دوندگی‌ها به سعید آل کثیر از اعضای شورای کارگری هفت‌تپه مراجعه کردیم که او به نقل از آمیلی گفت که قائم مقام شرکت، ماهانه یک میلیون تومان به رضا پرداخت می‌کند و او نباید سر کار بیاید. رضا هم در جواب گفت که مگر من گدا هستم که اینطور شخصیتم را به بازی بگیرند؟ من فقط حق خودم را می‌خواهم و حتی اگر چند ماه هم حقوقی دریافت نکنم، تنها درخواست استخدام دارم.

حدود سه شنبه هفته پیش بود که مراسم عقد رضا و همسرش را برگزار کردیم و این دو، هیچ مشکلی با هم نداشتند. حتی صبح ۵ شنبه نیز، همسر رضا از او درخواست تهیه یک گوشی همراه کرده بود که رضا قول خرید آن را داد.

منتها به یکباره، پنج شنبه شب بود که عموی همسر رضا تماس گرفت و گفت که خانواده آن‌ها مایل به این ازدواج نیستند و باید قبل از رسیدن ماجرا به بحث شکایت و دادگاه به شکل تفاهمی از هم جدا شوند.

فردای آن روز(صبح جمعه) رضا به منزل برادر خود رفته بود و گپی با هم زده بودند. حتی، برادرش هم قول داده بود که برای ازدواج او دست به کار خواهد شد. شب همان روز، بنا بود به دلیل ناراحتی رضا از ماجرای شب قبل دور هم جمع شویم تا حال و هوای هم عوض شود.

رضا بعد از حضور در منزل برادر بزرگ خود به منزل پدری رفت که حدود سال ۱ ظهر؛ خواهرش طی تماسی اطلاع داد که او خود را در منزل پدری به دار آویخته است.

به گفته خواهر رضا، وقتی به حیاط منزل آمده با جسم به دار آویخته شده رضا مواجه می‌شود که هنوز با داشتن علائم حیاتی، حتی پاهای او نیز تحرک داشته است.

وقتی او را به بیمارستان بردیم، نبضش خاموش نشده بود و هنوز نفس می‌کشید. منتها به محض رسیدن به بیمارستان نظام مافی، مطلع شدیم که به دلیل شدت آسیب به گردن و فشار آن، رضا دچار سکته مغزی شده و متاسفانه به رغم تلاش پزشکان، ۸ صبح روز بعد، پزشک او عنوان کرد که کار تمام شده و دیگر در بین ما نیست.

شب گذشته، فردی به نمایندگی از برادران اسدبیگی به مراسم فاتحه خوانی رضا آمده بود که عذرش را خواستیم و حتی بنر تسلیت شرکت را هم از بین بردیم.

حتی شنیدیم که اسدبیگی، پیغام فرستاده و قول داده که تمام هزینه دفن و کفن و مراسم رضا را پرداخت ‌کند. ظاهرا آقایان با این پیغام و پسغام‌ها به این شکل می‌خواهند خبر بازگشت به کار رضا را بدهند و حتی ملاحظه مادر پیر و دلشکسته او را هم نمی‌کنند.

امتداد
@ettehad