میهن‌دوستی ایرانی؛ عامل وحدت ملی، حسین رفیعی

تداوم وضع موجود، طبق پیش‌بینی مسوولان مملکتی و کارشناسان مستقل، پایان عمر و تمدن ایران است. با تنها عاملی که می‌شود ۸۱ میلیون را متحد کرد، «ایران» است. میهن‌دوستی ایرانی عامل وحدت است.

 

حسین رفیعی

به نظر می‌رسد که بخش مهمی از طرفداران جمهوری اسلامی و حاکمان منصف و مطلع؛ حساسیت شرایط را فهمیده‌اند و روش‌های گذشته را کارساز نمی‌دانند و در عرصه‌ی عمومی با تلویح و صراحت، راه‌حل ارائه می‌دهند.

چهل سال است که ایران، توسط روحانیت با تعمیم و گسترش تئوری ولایت فقیه و اجرای فقه و غمض‌عین اصول قانون اساسی مربوط به حقوق مردم و منافع و مصالح و امنیت ملی، اداره شده است. امروز حتی، فقیهی چون آیت‌اله مصباح یزدی برای تئوری ولایت فقیه ـ حتی در حوزه‌های علمیه ـ اظهار نگرانی می‌کند. و یا آقای ازغدی از سکولار شدن حوزه‌ها، شکایت دارد. صحبت از طلبه‌های لائیک در حوزه‌هاست!

اگر قرار است که آقای روحانی و یا هر رئیس‌جمهوری در آینده رئیس جمهور ۸۱ میلیون ایرانی باشند و این ۸۱ میلیون هم در رابطه‌ای ارگانیک با حاکمان و آماده‌ی فدا کردن جان برای ایران باشند راه دیگری باید جست. با تداوم آنچه گذشته؛ امنیت ملی در خطر است. کارشناسان امنیت اتفاق‌نظر دارند که امنیت ملی بر چهارپایه استوار است:

۱- مشارکت سیاسی عامه ۲- انتفاع اقتصادی عامه ۳- جلب افکار عمومی مردم جهان ۴- تکنولوژی و سلاح تدافعی قدرتمند.

به جز در مورد چهارم که در پس از جنگ پیشرفت‌هایی داشته‌ایم در تحقق، سه مورد اول ناتوان بوده‌ایم و تازه در مورد سلاح تدافعی هم بین ما و کسانی که دشمن می‌انگاریم یک «نامعادله»ی وحشتناکی، وجود دارد. که حتماً کارشناسان نظامی از آن مطلعند. و آقای دکتر ظریف یک بار، واقعیت را گفت و مورد عتاب واقع شد!

میهن‌دوستی ایرانی؛ عامل وحدت ملی

روشن است که ایران یک جامعه‌ی دینی ـ مذهبی است. اسلام و شیعه در خطر نیست. علیرغم همه‌ی سوء‌استفاده‌هایی که از اسلام و شیعه در قرون گذشته و در چهل سال اخیر شده ولی این دو، قدرت ذاتی دارند که همچون گذشته، بازیابی و بازسازی شوند و خداوند هم حفظ آنها را وعده داده است. ولی امروز فیزیک و ظرف ایران مورد تهدید است. برای حفظ ایران باید کاری کرد. مسوولیت همه ما حفظ ایران است. اولویت امروز با ظرف است نه مظروف. خیلی از مناطق ایران، در دوران قاجاریه، از ایران جدا شدند ولی اسلام و شیعه، حفظ شد.

ایران جامعه‌ای متکثر در مذاهب، اقوام، اعتقادات و سلایق است. انشقاق اجتماعی، قومی، مذهبی و فکری مشهود است. میلیون‌ها نفر در چهل سال گذشته به دلیل «غیرخودی» به زندان افتاده مهاجرت کرده منزوی شده و حتی ده‌ها هزار نفر، ترور و اعدام گردیده‌اند. همین عملکردها باعث شده است که حاکمیت به لحاظ سرمایه اجتماعی، در ضعیف‌ترین موقعیت حاکمیت خویش، در داخل و خارج، در چهل سال گذشته باشد و مردم در ضعیف‌ترین مرحله‌ی اعتماد به حاکمیت و امید به آینده، قرار داشته باشند. نه حاکمیت می‌تواند چون گذشته حکومت کند و نه مردم شدائد را تحمل کنند و صبر داشته باشند. با به قدرت رسیدن ترامپ در امریکا و بستن شمشیر از رو آنچنان شرایط داخل و خارج با هم جفت و جور شده‌اند که آقای روحانی به درستی آن را «مهلک» نامیدند. بر خلاف اراده و عملکرد قوه قضائیه دیگر با پرونده‌سازی و حبس و حصر، این مردم را نمی‌توان کنترل کرد. با سرکوب، می‌توان مرتباً به مردم یادآوری کرد که حاکمیت در همه‌جا حضور دارد ولی نمی‌توان این حضور را برای توسعه، پیشرفت و امنیت کافی دانست. این مردم معترض که مطالبات ملموس دارند دیگر چند ده‌هزار افراد روشنفکر و سیاسی و فرهنگی و صنفی نیستند که آنها را خنثی و کنترل کرد، ده‌ها میلیون هستند که هیچ دولتی نخواهد توانست آنها را متوقف کند و یا آنها را تشویق به مهاجرت نماید! طبق محاسبات اتاق بازرگانی مشهد در چهل سال گذشته سه تریلیون (سه هزار میلیارد) دلار از منابع داخلی به اقتصاد ایران تزریق شده است. به علت ناکارایی، سوء مدیریت، فساد، رانت‌خواری و رانت‌دهی، نه تنها تحولی در روند توسعه‌ی مملکت واقع نشده که مدیریت کنونی، مسائل جاری مملکت را هم نمی‌تواند کنترل و اداره کند. نمونه‌ی مشخص آن تخصیص دلار ۴۲۰۰ تومان برای واردات کالاهای ضروری و سوءاستفاده‌ای که از آن شد و وضع کنونی نمونه‌ای از عملکردهای ۴۰ سال گذشته است. عده‌ای از کارشناسان اقتصادی معتقدند که این ارز ۶۰ هزار میلیارد تومان رانت ایجاد کرده است. در ۲۵ سال گذشته، دامنه‌ی خودی‌ها مرتباً تنگ‌تر شده و اداره‌ی مملکت به کمک قدرت امنیتی ـ نظامی ـ قضایی ـ تشکیلاتی و پول نفت و با اهرم سرکوب، حصر، حبس، تهدید، تحدید، حذف و وادار به مهاجرت، میسر شده است.

از طرف دیگر، مگر در اهداف انقلاب؛ توسعه، پیشرفت و نشاط و رفاه مردم و حفظ و تداوم تمدن، عظمت و ارزش‌های ایرانی ـ اسلامی، مورد نظر نبوده است؟ مگر آقای خمینی نگفتند که حاکمیت قرار است دنیا و آخرت مردم را درست کند؟

تداوم وضع موجود، طبق پیش‌بینی مسوولان مملکتی و کارشناسان مستقل، پایان عمر و تمدن ایران است. با تنها عاملی که می‌شود ۸۱ میلیون را متحد کرد، «ایران» است. میهن‌دوستی ایرانی عامل وحدت است. در چهل سال گذشته، استفاده از میهن‌دوستی ایرانی، یا مغفول مانده یا سرکوب شده و به جای آن تشکیل دولت اسلامی، جامعه‌ی اسلامی و تمدن اسلامی در منطقه در دستور کار قرار گرفته است. آن غفلت و این عملکرد موجب بحران‌های کنونی است.

برای فعال کردن میهن‌دوستی ایرانی باید:

۱- نظارت استصوابی شورای نگهبان لغو شود. مشارکت عامه در امر سیاست فراهم خواهد شد. نهادهای انتخابی، به معنی واقعی ملی خواهند شد.

۲- محصوران و محبوسان سیاسی ـ فرهنگی ـ رسانه‌ای ـ صنفی ـ مذهبی آزاد شوند و امکان مشارکت آنها در جامعه، قانونی اعلام و از آنها اعاده حیثیت شود.

۳- نهادهای رسمی مملکت «ملی» شوند. همچون مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت، شورای نگهبان، مجلس خبرگان رهبری، شورای عالی امنیت ملی، شورای فرماندهان نظامی و…

۴- خانه تکانی در قوه قضائیه و انحلال دادگاه‌های مغایر با قانون اساسی (انقلاب و ویژه روحانیت) ضروری است. امید به عدالت و آرامش ذهنی مردم به وجود خواهد آمد.

۵- ملی کردن صدا و سیما که هم‌اکنون عامل تفرقه است و جناحی عمل می‌کند.

۶- آزادی احزاب، رسانه‌ها، نهادهای صنفی و تخصصی

۷- بازگرداندن امنیتی‌ها و نظامی‌ها به حرفه‌ی ذاتی و قانونی آنها و خروج آنها از حیطه‌ی امر اقتصادی ـ سیاسی. چیزی که یک تجربه‌ی سیصدساله‌ی بشری در جهان پیشرفته، دارد.

۸- واگذاری سیاست خارجی به وزارت خارجه و زنده کردن گفتگوی تمدن‌ها و ادیان. چندپارگی سیاست خارجی ایران، علاوه‌بر اینکه انسجام ندارد، اختلاف و تضاد بینش‌ها را هم نشان می‌دهد و طرف‌های خارجی در شکاف این چندپارگی، عمل می‌کنند و امتیاز می‌گیرند. متأسفانه پیشنهاد بسیار عملی و تأثیرگذار گفتگوی تمدن‌ها و ادیان، بدجوری در هیاهوی مخالفت‌های گروهی و جناحی «شهید» شد و مملکت را از یک استراتژی کارساز در دفاع از انقلاب و اسلام، محروم کرد و جنگ‌طلبان غربی را مشعوف و روشنفکران و متفکران مذهبی غرب را ناامید ساخت.

۹- لغو قوانین انحصاری امتیازات روحانیت و مذهب تشیع و مستقل شدن عملکرد دولت از دین و مذهب و حذف بودجه‌های رسمی به نهادهای مذهبی. مردم شیعه آنقدر ثروتمند هستند که خود بتوانند هزینه‌های تحقیقاتی و تبلیغاتی شیعه را در سراسر جهان تأمین کنند. استقلال حوزه‌های علمیه مورد تأکید و افتخار تشیع بوده که در سی سال گذشته از بین رفته است و در عین‌حال در لایه‌های درونی آن تحولاتی مستقل از آرزوها و اهداف حاکمان رخ می‌دهد. با این همه هزینه و کنترل، حوزه‌های علمیه به سمت دیگری می‌روند. این روند سنت الهی است. همه‌ی این آرزوها و اهداف، در چارچوب قانون اساسی جدایی دین از حکومت، تحقق‌پذیر و شدنی هستند.

طبیعی است که پس از تشکیل مجلس جدید که «ملی» و فراگیر خواهد بود، تصمیم در موارد مناقشه‌آمیزی که موجب شرایط کنونی است؛

اگر با این مجلس مقدور نباشد باید فکر دیگری کرد. اصل ۵۹ قانون اساسی از طریق رفراندوم، راه‌حل مستقیماً با مردم خواهد بود. در این شرایط؛ عِرق ملی، ناسیونالیسم ایرانی و هویت ملی اصل شده و موجب نجات ایران از بحران‌های کنونی می‌شود. دیگر هر تهدیدگر خارجی با ۸۱ میلیون طرف خواهد بود که حاضرند خونشان را نثار ایران کنند. چیزی که در سال‌های اول جنگ شاهد آن بودیم و توفیق هم داشتیم. در شرایط تحقق آن راهکارها، روند فرار مغز و سرمایه معکوس شده و توسعه‌ی ایران شروع خواهد شد. بخشی از قدرت ناسیونالیسم ایرانی را در مسابقات جام جهانی فوتبال در سال‌های اخیر دیدیم که چگونه «تیم ملی»، نماد وحدت مردم داخل و خارج گردید.

ضمناً این اصلاحات را می‌توان درون‌زا و مستقل از فشارهای خارجی انجام داد و خیلی از اهرم‌ها و فشار خارجی را خنثی کرد. اسلحه‌ی دفاع آنها در غنی‌سازی اورانیم و حقوق بشر خنثی خواهد شد و استراتژی دفاعی ایران، مستقل از اراده‌های خارجی‌ها و متصل به اراده‌ی ملی تعیین خواهد شد.

۱۰- اصلاح قانون اساسی و تغییر رفتار حاکمان ـ و حتی خود حاکمان ـ به معنی «براندازی» و «انقلاب» نیست. این تجربه را در کشورهای متعددی در قرن ۲۰ و ۲۱، در جهان داشته‌ایم. کره‌ی جنوبی، چین، شیلی، کشورهای اروپای شرقی و… از آن جمله‌اند. روحانیت در چهارچوب قواعد دموکراتیک باید فعالیت سیاسی کند و در پارلمان فراکسیون خود را داشته باشد و قدرت خود را از رأی مردم و صندوق رأی اخذ کند. در آن صورت هم مشروعیت خواهد داشت و هم تأثیرگذاری.

برگرفته از کانال تلگرام نویسنده

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»