در دی ماه ۹۶ برای نخستین بار در شکلی گسترده و با پراکندگی منطقهای قابل ملاحظهای، مردم رک و سر راست نهادهای مختلف حکومت را مخاطب تندترین و صادقانهترین شعارهای خود قرار دادند و هر آن چه را مطابق فهم و شعور عادی انسانی خود نمیدانستند نفی کردند. صرف نظر از ارزیابی ما از جوانب گوناگون این خیزش عمومی، به چالش کشیدن عناصر اساسی ایدئولوژی حکومت با بهرهگیری از عقل سلیم، نقطه بازگشت ناپذیری در فضای سیاسی کشور ایجاد نمود.
ایمان آقایاری
یکی از مهم ترین وجوه رویداد اعتراضی دی ماه ۹۶ که مهرش را بر تمام اتفاقات بعدی زد، بازگشت به عقل سلیم بود. پیشتر، بنابر علل متعدد، کنش سیاسی غالبا با انکار نیت کنشگران صورت میگرفت. این نوع از کنش که در سیاست رسمی از سوی نیروهایی تشویق و تقویت میشد، نمیتوانست پرسشهای اساسی و خواستهای مشخص معترضین را مطرح کند. مثلا وقتی جامعه به بسیاری از قوانین یا شعارهای حکومت اعتراض داشت، با تفسیری متفاوت از قوانین و یا رای دادن به جریانی که خود را خواهان تجدید نظر در بعضی امور مینمایاند، حرف خود را بیان میکرد. سخنها بیشتر در لفافه بود و اقدامات توام با ملاحظات. اگر هم در شکل جنبش سبز به میدان آمد، در نتیجه اعتراضی انتخاباتی و در ابتدا با تمسک به قوانین رسمی بود.
در دی ماه ۹۶ برای نخستین بار در شکلی گسترده و با پراکندگی منطقهای قابل ملاحظهای، مردم رک و سر راست نهادهای مختلف حکومت را مخاطب تندترین و صادقانهترین شعارهای خود قرار دادند و هر آن چه را مطابق فهم و شعور عادی انسانی خود نمیدانستند نفی کردند. صرف نظر از ارزیابی ما از جوانب گوناگون این خیزش عمومی، به چالش کشیدن عناصر اساسی ایدئولوژی حکومت با بهرهگیری از عقل سلیم، نقطه بازگشت ناپذیری در فضای سیاسی کشور ایجاد نمود.
آرنت میگوید: «رژیمهای توتالیتر، جهان نامعقولی را بر پا میکنند که با وجود نامعقولی کارکرد دارد». زمانی «جنون جمعی» و «بی زاری عقیدتی نسبت به واقعیت» بر عقل سلیم غلبه یافت و چندین نسل تاوان این دهن کجی به قواعد معقول را پرداخته و خواهند پرداخت؛ اما مساله این است که دیگر این عنصر «فرا حسی» کار نمیکند. تمنای زندگی نرمال در سایه یک حکومت نرمال که به صورتهای متفاوتی بیان میشود (مثلا کمپینهایی چون «واکسن بخرید» و یا قالب شعارهایی که مضمونش سرخوردگی از سیاستهای خارجی ورشکسته است) نشانههای همین بازگشت به عقل سلیم است. نه تنها دیگر ادعای نمایندگی خدا بر زمین و وعدههای موهوم نسبت به بهشت پس از پیروزی در نبرد نهایی با استکبار و دنیای کفر، مقبولیت ندارد، بلکه این عدم پذیرش از طرف معترضین با صراحت و به دور از مصلحتاندیشیهای پیشین مطرح میشود.
حال دیگر انسانها نه در آینده موعود، که در حال و بر مبنای نیازهای روزمرهشان زندگی میکنند. نسبت به رفاه، آزادی، امنیت جانی، مالی و روانیشان حساساند و مدام خود را با دیگر ملتهای دنیا میسنجند. حاضر نیستند برای آرمانها و ایدههای فرد یا گروهی، چشماندازهای زندگیشان را تباه کنند. قاعده معقول «منافع» در روابط دیپلماتیک را بیش از دیپلماتهایشان میفهمند و با پاسخهای مزورانهای چون «ما اینطور انتخاب کردیم» قانع نمیشوند، بلکه آتش خشمشان شعلهورتر نیز میگردد. برای نجات از شر بیماریهای همه گیر واکسن با کیفیت میخواهند، چه به مذاق رهبرانشان خوش آید و چه تلخ؛ و در یک کلام، حکومتی میخواهند که زندگی دنیوی را برایشان سهلتر گرداند و نه چیزی دیگر.
اینها همه واقعیاتی است که فضای ذهنی جامعه ایران را بر میسازد. هرچند این شرط کافی برای برخورداری از یک حکومت دموکراتیک در آینده نیست؛ اما شرط لازم برای داشتن یک حکومت هست. حکومتی که از فرط فربگی تمام حفرههای جامعه را نیز پر کرده ولی از طرف دیگر فاقد حداقلهای یک حکمرانی کار آمد باشد، اصلا حکومت نیست؛ شاید یک خواب پریشان باشد.
جامعه با توسل به معیارهای عقل سلیم کمینههای یک زندگی انسانی را طلب میکند. لااقل از اعتراضات دی ماه ۹۶ به این سو، در نفی وضعیت ناهنجار تحمیل شده، «به هزار زبان در سخن» آمده. اما این نفی متضمن الزامی برای هر تحلیلگر و نیروی سیاسی نیز هست. الزام به پذیرش قواعد عقل سلیم به عنوان پیششرط و نه همه چیز.
وقتی «تام پین» انقلابی معروف بریتانیایی/آمریکایی اراده کرد همگان را برای قیام علیه تداوم سلطنت بریتانیا بر آمریکا برانگیزاند، جزوهای به نام «عقل سلیم» نوشت. وی در پایان مقدمه این اثر چنین مینویسد: «کشوری فلک زده را از دم تیغ گذراندن و به آتش کشیدن، اعلام جنگ کردن علیه حقوق طبیعی بشر و مدافعان انسانیت را ریشه کن کردن، برای هر انسانی که طبیعت به او قدرت درک داده ناگوار است». حال بر ماست که درک و دریافت عمومی انسانها از ظلم آشکار را به رسمیت بشناسیم و به عبارتی «عقل سلیم» خود را داشته باشیم.
@PersianPolitics