در انقلاب ۵۷ هیچ گروه یا جریانی درپیِ استقرارِ دموکراسی و تبدیلشدن ایران به کشوری مانند سایر کشورها نبود. در بیانیهها و مرامنامههای هیچیک از گروههای سیاسی، “دموکراسی” بر صدر ننشسته بود و معمولاً با تبصره و قیدی مطرح میشد یا در حاشیه قرار میگرفت.
تاکید بر “جمهوری” تنها برای نفیِ نظامِ پادشاهی بود. رایِ عمومی و تعیین سرنوشت توسط مردم هم تسهیل و سپس تشویقِ حضورِ حداکثریِ خیابانی بود. انقلابیون به دموکراسی، دولت مدرن و انسانگرایی توجه نداشتند و حتی همان توجهِ عصر مشروطه به دولتِ ملی (ملت-دولت) را نیز نادیده گرفتند.
دشمنی با نظام و فرهنگ غربی و نگرانی از روندِ شتابانِ نوسازی رایج بود. درنهایت هم عدالتخواهیِ جمعگرایانهی بومیشده و ملیگراییِ عزتخواهانهی دیگریستیز به همبستگی با شیعیان جهادی رسیدند و نادانسته به “فقهِ تمامیتگرا” که عینیتِ “فلسفهی حق” شیعه است، فرصتِ تسلطِ مطلق دادند.