صندوق رای را حاکمیت به مضحکه تبدیل کرده است و خیزش های مدنی را نیز به خون نشانده ،این تصویری مختصر و افسرده کننده از وضعیت امروز ماست.
حمید آصفی
آغاز
اصلاح طلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ بسیج میشوند و گویی اختلاف های آنها در این موضوع به توافق تبدیل میشود و مصمم هستند تا مردم را نیز قانع کنند که در انتخابات پیش رو در هر شرایطی شرکت کنند.آنها “ابر دلیلشان”این است که اگر شرکت در انتخابات” نه” پس چه و بر این هستند که با این روش میتوانند همه مخالفین شرکت در انتخابات را خلع سلاح کرده و شرمنده به دنبال خود بکشانند.در این نوشته تلاش این است تا از چشم انداز انتخابات پیش رو راهبر های ممکن سنجیده شود.
یکم) جامعه ایران خواهان تحولی عظیم است و از طرفی روشهایی چون صندوق رای و حتی اعتراض مدنی را آزموده و در هر دو شکست خورده است صندوق رای را حاکمیت به مضحکه تبدیل کرده است و خیزش های مدنی را نیز به خون نشانده، این تصویری مختصر و افسرده کننده از وضعیت امروز ماست.
دوم) در شرایط پیش رو نه صندوق رای میتواند تحولی هر چند اندک اما معنی دار ایجاد کند و نه جامعه استعداد و توان اعتراض مدنی را دارد. سرکوب های خونین توان جامعه را گرفته و از طرفی در فاهمه آن انسدادی را هر چه پر رنگ تر نموده است. انسداد به این معنی که جامعه به این درک رسیده که هر اعتراض مسالمت آمیزی به خونینترین شکل ممکن سرکوب میشود و دستاوردی نیز نخواهد داشت و هر اعتراضی برای حکومت دستاویزی است برای تنگ تر کردن حلقه کنش مدنی.از این رو با وجود نا رضایتی و خشم روز افزون جامعه میل به حضور در خیابان را ندارد چرا که سرکوب می شود و دستاوردی نیز به دست نمی آورد
سوم) این شرایط به تمام معنا بن بستی استراتژیک است،و فعالین سیاسی اگر با آن موافق هستند بایست صادقانه آنرا با مردم در میان بگذارند،در این شرایط پرسش “چه باید کرد؟” هیچ پاسخی نخواهد گرفت.
در تاریخ ما این شرایط ما به ازاهای بسیاری دارد از جمله بعد از کودتای ۲۸ مرداد تا بر آمدن دولت امینی در اوایل دهه چهل همین بن بست به چشم میخورد مشی جبهه ملی جواب نمی دهد و نتیجه اش زندانهایی افسرده کننده است و حکومت نیز سر تسلیم و نرمش ندارد. بنابراین در این بازه کنش سیاسی به پایان خود رسیده است
شرایط امروز ما بی شباهت با آن دوران نیست. اتفاقا گشایش در آن فضا به واسطه عامل سوم ایجاد میشود. عاملی که نه مردم هستند ونه حکومت بلکه دولتی خارجی است که بر حاکمیت فشار وارد می کند. در این زمانه نیز کنش سیاسی به پایان خود رسیده و زمان آبستن زایش نوزادی تازه است.
چهارم) وقتی تلاش مردم بی سر انجام مانده و حکومت نیز هیچ نرمشی نشان نمیدهد و عملا تحول از بالا و پایین شکست خورده است فقط عامل سوم میتواند فضا را تغییر بدهد.
عاملی که میتواند به قدرت رسیدن رهبر بعدی و پایان زمامداری رهبری فعلی باشد،اگر رهبر بعدی اراده کند که گشایشی سیاسی ایجاد نماید این بن بست خواهد شکست و کنش سیاسی دوباره معنا خواهد یافت اما اگر او سخت تر از رهبر فعلی بر همین مدار بماند این چشم انداز نیز کور خواهد شد.
عامل سوم در سوی جامعه نیز میتواند متولد بشود .جامعه کنش مدنی مسالمت آمیز را ناکارآمد یافته و به سکوت فرو رفته اما این سکوت اگر در خود مرگ نپرورد ، توفان میزاید از این رو این سکوت اگر به مرگ امید و پذیرفتن خواست قدرتمندان بینجامد آنها در سرکوب موفق بودهاند و تا مدتها با آرامش حکومت خواهند کرد و اگر در خود خشمی عمیق را نهفته داشته باشد بایست منتظر زایش خلقی نوین بود ،در این صورت سکوت نشانه پوست اندازی است
بنا بر این عامل سوم که در این دوران بر خلاف دوران امینی درونزا است اگر مردم باشند بایست منتظر خشمی انقلابی ماند،جامعه ای که در سکوت به این نتیجه رسیده که کنش مسالمت آمیز ثمری نخواهد داشت و فقط با ایستادگی و چه بسا خشونت است که می توان به خواسته های خود رسید. وقتی این بار حرکت کند خصلتش فرق خواهد کرد.
در جنبش مدنی و “زیبا و شکوهمند”سبز سطح همبستگی و رواداری و تحمل مردم ستودنی بود،روشی که با خشونت تمام پاسخ گرفت. این توده اگر به این نتیجه برسد که وقتی نرمش نشان می دهد خونش را میریزند و در زندان سرکوبش میکنند .وقتی روش آزموده را بیثمر بداند یا دیگر بار به خیابان نمی آید و یا اگر بیاید رویکردی دیگر خواهد داشت.