شاید این ویژگی روان پیچیده و چند گانه و كمپلكس شخصیت بخش بزرگی از ما ایرانیان است كه قابل شناخت هم نیستیم . كه در فكر خودمان یك جور آدم هستیم : دمكرات و ضد تبعیض و مدرن و رو راست ولی در بیرون در رابطه با خواهر و مادرمان ، پدر متعصب و نسبت به منتقدین و مخالفین خود می شویم اسدالله لاجوردی و نسبت به دوستانمان تنگ نظر و گاهی حسود. وقتی به غرب می آییم از غربی ها ، غربی تر ولی در درون از شرقی ها شرقی تر هستیم. استاد فیزیك می شویم و در كانادا و آمریكا برای زین العابدین بیمار، آش شله زرد پخش می كنیم و در حرف مرگ بر جمهوری اسلامی می گوییم ولی سالی یكبار را برای جراحی های زیبایی به تهران و مشهد می رویم !؟
شاید چندان بیراه نباشد كه بگویم: ما بخش بزرگی از ایرانیها، حداقل بطور آگاهانه دو شخصیت كاملا متمایز داریم: یكی شخصیت برونی و آشكار ماست كه همه می بینند و یكی شخصیت سایه و پنهان ما كه خود می بینیم ولی دیگران نمی بینند. این دو شخصیت دوگانه و ناهمگون در بیشتر مواقع هركدام ساز خود را می زنند و اصلا هماهنگ هم نیستند.
البته كه شخصیت سایه ریشه دارتر و قوی تر است و فرمان می راند . این است كه تفكر و رفتار ما باهم نمیخوانند و ما یاد گرفته ایم كه شخصیت سایه یا درونی خود را آفتابی نكنیم تا از ضربه دور باشد!؟ این دوگانگی و عدم هماهنگی شخصیت فردی ما با شخصیت اجتماعی ما زمینه تضاد در تفكر و رفتار ما را سبب شده كه اضطراب ( anxiety ) ما را فراهم كرده و موجب خود تخریبی ( افسردگی)و دیگر تخریبی ( خشونت) ما شده است و شوربختانه این چرخه معیوب را نمی بینیم و از قبول واقعیت طفره می رویم و برای خود فریبی و دیگر فریبی دلیل تراشی می كنیم.
مهمترین شاخصه ما، سرزنش كردن دیگران و آنها را مقصر كم كاری های خود قلمداد كردن است!؟ شاه را مقصر ، چپ ها را خاین و آخوندها را انگلیسی، ملیون را ساده و محافظه كار و طرفداران زبان مادری را تجزیه طلب و مخالفین همین نظام را جیره خوار ترامپ و پمپوو قلمداد میكنیم!؟
٤١ سال است یك گروه كوچك آخوند ( از غار در آمده) ، سرنوشت ٨٠ میلیون را بدست گرفته اند و منطقه را هم از مسیر زندگی عادی منحرف كرده اند هم ما را به بازی گرفته اند و هم اروپا را.
جالب این كه ما یك شاه در تبعید داریم یك رئیس جمهور مرد و یك رئیس جمهور زن و یك نخست وزیر مقتول و یك نخست وزیر زندانی و یك شهبانوی سرگردان و دو سه تا هم دولت در تبعید و یكی دوتا هم دولت موقت و یكی دوتا هم آیت الله سبز و سكولار و دو سه تا هم حزب انقلابی مسلح و رهایی بخش داریم!؟
كاش كمی جدی می شدیم و از شوخی دست بر می داشتیم و از دلیل تراشی های دفاعی فرا می رفتیم و از خودمان ، شخص خودمان شروع می كردیم و همانطور كه هستیم باشیم تا در ٤٠ ساله دوم كمتر خشت بمالیم و كار بكنیم و نه آه و زاری و شكایت.
طبیعتا ، من هم كه این سخن های تحلیلگرانه وكلی و قشنگ را ردیف كرده ام ، مثل شما ایرانی هستم و همان كار های شما را می كنم ولی نه ریییس جمهور هستم و نه حزب آلترناتیو برپا میكنم و نه درفكر آن هستم كه دوتا را سه تا كنم . فقط برشی (snap shot) از مشاهدات ٦٠ ساله ام را با شما در میان می گذارم .
اگر اشتباه دیده ام، راهنمایی كنید.
ممنون