مرگ تعدادی از سوختبران در شهر سراوان سبب شد یک بار دیگر نام استان سیستانوبلوچستان بر سر زبانها بیفتد، طوریکه در یکی دو روز گذشته اخبار ضد و نقیضی از این استان بهگوش میرسد. درگیریهای اخیر نشان داد که چگونه ممکن است بیتوجهی به آسیبهای اجتماعی مانند فقر تبدیل به یک مسئله امنیتی شود. آسیبهایی که سالهاست گریبان مرزهای ایران را گرفته و حیات مردم مرزنشین را تهدید میکند. …..
همدلی، مظاهر گودرزی : مردمی که خیلیهایشان در مواجهه با امر معیشت دائم یک جمله را تکرار میکنند، «اینجا اول خدا، دوم مرز» این جمله را پیشتر دهیار روستای جکیگور در سیستانوبلوچستان به روزنامه همدلی گفته بود، روستایی که بخشی از اهالی آن فقط با پول یارانه زندگی میکنند.
زندگی با یارانه برای مردمان مناطق مرزنشین اتفاق عجیبی نیست، مرزهای شرقی و غربی ایران مدتهاست که با فقر دست و پنجه نرم میکنند و مولود چنین وضعیتی پدیدههایی بهنام کولبری در غرب و سوختبری در شرق شده است؛ طوریکه متاسفانه هربار نام کولبر بهزبان جاری میشود چهره زنان و مردان کرد به ذهن خطور میکند و با نام سوختبر این تصور برای مردان و زنان استان سیستانوبلوچستان تکرار میشود. حالا این وضعیت بهقدری تکرار شده که اگر روزی مبادله کالا بهشکل غیر رسمی از مرزها، آخرین راه تامین معیشت برای ساکنان مرز بود، امروز به تنها راه تبدیل شده است و این چیزی نیست جز نمایش یک فقر پایدار، فقری که برخی کارشناسان ریشه آن را در تبعیض میدانند. دراینباره یک جامعهشناس به روزنامه همدلی میگوید: «ریشه این وضعیت از تبعیض شروع میشود، یعنی در جامعه برخی امتیازاتی دارند که بقیه از آن محروم هستند. این تبعیض میتواند قومی، مذهبی یا حتی در دوگانه مرکزنشین و غیر مرکزنشین باشد. باید این را در نظر گرفت که معمولاً در همه جوامع ساکنان شهرهای مرزی اغلب فقیر هستند. در ایران بهعنوان یک کشور جهان سوم این وضعیت اصطلاحاً خیلی بهچشم میخورد. شما بهفرض زندگی مردمان مناطق محروم مرزی ایران را با زندگی مردمان شمال شهر تهران مقایسه کنید شاید چیزی حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰سال با یکدیگر فاصله دارند. این فاصله و تبعیض سببساز ایجاد شرایط نامساعد درباره زندگی مردم مرزنشین است.»
سعید معدنی ادامه میدهد: «از طرفی در کشور ما دولتها بهلحاظ سرمایهگذاری، ایجاد اشتغال و فقرزدایی تقریباً جامعه را رها کردند، ما چند دههای است که سرمایهگذاری کلان خارجی در ایران نداریم، باتوجه بهاینکه درجهان امروز بخش زیادی از اقتصاد را سرمایههای خارجی تامین میکند و اصلاً هنر یک نظام آن است که سرمایهگذار خارجی جذب کند. اما بهخاطر برخی سیاستها این سرمایهگذاری در ایران انجام نمیشود از این روی در کشور فقر و بیکاری بیداد میکند. معتقدم وجود تبعیض و همچنین فقر اقتصادی تبدیل بهچیزی میشود که ما آن را سوختبر یا کولبر مینامیم که در سابقه تاریخی ایران به این شکل وجود نداشته است. جامعه هم این وضعیت را مدتی تحمل میکند، اما ممکن است در نهایت این تحمل سبب اعتراض شود، همانطورکه امروز در سیستانوبلوچستان شاهد هستیم.»
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در مناطق مرزی فرودستی وضعیت پایدار پیدا کرده، به روزنامه همدلی میگوید: «دولت ما اقتصاد را رها کرده است، ما چیزی بهنام برنامه اقتصادی نداریم، حالا جامعه برای امرار معاش مناسبترین راهی را که پیرامون خودش هست، انتخاب میکند و در مناطق مرزی مبادله غیر رسمی کالا دمدستترین روش است. وقتی کشور برای خانوادهها اقتصاد رسمی ایجاد نمیکند، در مرزهای شرقی سوختبری و در مرزهای غربی کولبری درست شده و اتفاق بد ماجرا این است که چنین وضعیتی تبدیل به فرهنگ میشود. یعنی حتی اگر بعدها در آن مناطق شغلی هم تولید شود ممکن است بهدلیل کم بودن درآمدِ آن نسبت به سوختبری یا کولبری، افراد وارد اقتصاد رسمی نشوند، یعنی چنین وضعیتی به یک فرهنگ تبدیل میشود. بههمین خاطر میگوییم که جامعه را باید مدیریت کرد، درحالیکه جامعه ما بهتعبیری رها شده است.»
همچنین درخصوص شرایط زندگی مردم مرزنشین بهویژه استان سیستان و بلوچستان، یک جامعهشناس دیگر به روزنامه همدلی میگوید: «سیستان و بلوچستان بهدلیل ویژگیهای طبیعی که دارد مانند بادهای صد روزه و همچنین بهدلیل دور بودن از پایتخت و کمبود امکانات و منابع جزو محرومترین مناطق کشور است. یکبار سالها قبل بخش زیادی از مردم این منطقه بهطرف استان گلستان کوچ کردند، البته مناطق غربی کشور هم محروم هستند، اما ویژگیهای جغرافیایی و طبیعی سیستان و بلوچستان را ندارند. بنابراین مردم این منطقه بهشدت در فقر و ناچاری بهسر میبرند. افراد این منطقه از آنجایی که نه کارخانهای در اطراف محل زندگیشان هست، نه کشاورزی دارند، ناچارند تن به اقداماتی مانند سوختبری بدهند.»
امانالله قراییمقدم ادامه میدهد: «شما باید نگاه کنید و ببینید امروز برای مردم آن منطقه چهچیزی باقی مانده است غیر از فروختن سوخت؟ من بهعنوان یک جامعهشناس چیزی در آن منطقه نمیبینم که مردم آنجا بتوانند از طریق آن خرج و مخارج خانواده خود را تامین کنند. بنابراین دولت در چنین شرایطی موقعیتی را فراهم کند که مردم آنجا بتوانند حداقل با فروختن سوخت کمی امرار معاش کنند. یک طرحی در منطقه سیستان بلوچستان وجود دارد بهنام رزاق، که به مرزنشینانی که در ۲۵کیلومتری اطراف مرز هستند اجازه سوختبری داده شود، اما من این را مناسب نمیدانم، برای اینکه معتقدم بهدلیل شرایط سخت و فقر منطقه باید این شعاع درنظر گرفته شده بیشتر شود. در غیر اینصورت سبب افزایش افراد بیکار میشویم که بهجای سوختبری مجدد سراغ قاچاق مواد مخدر بروند.» در ادامه واکنشها به مسئله فقر در مناطق مرزی کشور، جعفر بای، جامعهشناس درحالیکه حوادث سراوان را یک هشدار جدی تلقی میکند، به روزنامه همدلی میگوید: «اینکه ما در غرب مشکل کولبران و در شرق حکایت غمانگیز سوختبران را داریم، نشان از یک بینظمی و بیانضباطی در حوزه مدیریتی ما دارد. براساس یافتههای مکتب کارکردگرایی اگر یک نیاز در جامعه احساس شود مطالبهگران این نیاز هیچگاه منتظر نمیمانند که مسئولین برای آنها راهکارهای رسمی تدارک ببینند، در واقع خودشان دست به کار میشوند تا نیازهای خود را بهعنوان یک ضرورت جبران کنند. این اتفاقات هشدار بزرگ برای مسئولین است که جایی از کارتان ایراد دارد، و آن اینکه شما اگر کاری نکنید خود مردم آن منطقه برای تامین معاش خود کاری انجام میدهند. هرکدام از ما هم اگر در آن مناطق باشیم و سرمایهای نداشته باشیم، با توجه به نبود شغل، بنابراین ناچار هستیم دست به سوختبری در مرزهای شرق یا کولبری در مرزهای غرب بزنیم.»
وی ادامه میدهد: «نکته مهم این است که نباید این وضعیت را در آن استانها مخفی کنیم، پنهان کردن پدیده سوختبری سبب کاهش توجه به مشکلات مردم آن منطقه میشود، اگر پنهانکاری انجام دهیم آسیبها دست نخورده باقی میمانند، اتفاقاً باید سراغ این پدیده رفت و ابعاد متفاوت آن را شفاف و روشن کرد، در چنین شرایطی است که میتوانیم با سامان دادن بهوضع موجود کمی بهمردم کمک کنیم.
بنابراین پاک کردن صورت مسئله کار درستی نیست و هرگونه اعمال خشونت مشکلات را بیشتر میکند. معتقدم در شرایط موجود باید کولبری و سوختبری را در یک وضعیت شبهرسمی باتوجه بهشرایط کشور مدیریت کرد و با آنها مبارزه قهرآمیز نباید داشت تا که موضوع امنیتی نشود. بنابراین نیازمند کارگروههایی هستیم که با مطالعات میدانی و اکتشافی حتی با کمک گرفتن از خود کولبرها و سوختبرها راهحلهایی برای حل مسئله ارائه کنند.» آنچه مشخص است در سیستانوبلوچستان یا استانهای غربی و مرزنشین کشور، اقتصاد رسمی توسعه پیدا نکرده است. تلاش دولتها برای اجرای سیاستهای فقرزدایی کافی نبوده و حاصل آن تولد دائمی کولبران و سوختبرانی است که گاهی در مواجهه با نگاه امنیتی با برخوردهای قهرآمیز روبهرو میشوند، وضعیتی که سالها ادامه داشته و احتمالاً کسی نمیداند آخر این ماجرا چگونه ختم میشود؟
منبع: صدای مردم