چین و ماچین

چین با چرخشی استراتژیک در سیاست خارجی اش در دهه ۱۹۷۰ میلادی و بویژه بعد از به سرانجام رساندن مذاکرات پینگ پنگ با آمریکا عدولی ساختاری از جهان بینی مائوئیستی انجام داد.

چین دیگر کشورهای غربی را «ببر کاغذی» نمی دید. آنها پله هایی شدند برای تبدیل شدن به چینی جدید و قدرتمند. راه خیزش را در فرمولی بنام چینِ توسعه گرا- قاعده پذیر دیده بود. بنا نداشت حتی تا یک دو دهه بعد هم قدمی برای تضاد و دشمنی که هیچ حتی تقابل آشکار بردارد.

اکنون چین اینقدر بزرگ و بزرگ شده است که رد پای هیولایی اش را نه خودش می تواند پنهان کند و نه رقیبانش می توانند نادیده بگیرند.نخبگان غربی چین را با نظریه «تله توسیدید» تحلیل می کنند و بر همین مبنا رویارویی را اجتناب ناپذیر می دانند.

چین تمام اهداف جهانی و استراتژیکش را در لوای پویش های اقتصادی دنبال کرد. قصد داشت تا جای ممکن قبل از رسیدن به نقطه ی اطمینان بخش حساسیت های جهانی را برنینگیزد. غرب اما تا به خود آمد چین بیش از اندازه بزرگ شد. اکنون قدرتهای بزرگ(آمریکا و اتحادیه اروپا) تمام تلاش شان را متوجه متوقف کردن چین می کنند. غرب هدفش درگیر کردن چین قبل از بلوغ کامل است.

چین نیز که دستش را رو شده می بیند فرمولش را به کشوری توسعه طلب- قاعده گذار تغییر داده است. چین نیز انگیزه جدی غرب را از توقفش درک می کند و رو به استراتژی «اجماع پکن» آورده است. هر دو درگیری ها و اصطکاکات را افزایش داده است.

البته چین همچنان رویارویی با غرب را از جنس رقابت می بیند تا تضاد. بر خلاف کیفیت رویارویی ایران با غرب که از ماهیتی ایدئولوژیک-تضاد برخوردار است. در ماهیت رقابتی سخن از فروپاشی یا برخوردهای جنگِ سردی نیست بلکه صحبت از کنترل رقیب و بیشینه سازی منافع ملی است.

بر این اساس کیفیت رقابت ها انعطاف پذیر است. نمونه اش مراودات کلان اقتصادی طرفین با وجود تشدید رقابت ها است. چین و آمریکا بالای ۷۰۰ میلیارد دلار مراودات اقتصادی دارند.

در اینجا تعاملات کشورها با توجه به درهم تنیدگی مناسبات نوعی زمین بازی می شود. کشورها با هم بازی می کنند. نگاههای حذفی هژمونی ندارند. چین در تلاش است با تقویت پویش های منطقه ای بویژه در خاورمیانه ضمن آمادگی برای مراحل سخت رقابت، نوعی تاکتیک برای بازی با غرب نیز به دست بیاورد. چیزی که دلسوزان ایرانی از آن به عنوان امکان وجه المصالحگی احتمالی ایران از سوی چین نام می برند.

چیزی که اکنون میان ایران و چین امضاء شده، با هر نامی بخوانیم طیفی از واکنش ها را برانگیخت. واکنش ها از ضرورت و شیفتگی به آن بوده تا شانه زدن به فروختن ایران و تکرار ترکمنچای!

برای هر دو سر طیف نیز ادله هایی وجود دارد. امضاء شدن موافقتنامه در تعطیلات عید، تعطیلی روزنامه ها و مجلس و همچنین بی خبری از محتوای آن بشدت چالش برانگیز و نگران کننده است. بی سرانجامی و بن بستِ تضاد با غرب، اقتصاد بحران زده و رها بودن کشور در مناقشات جهانی و از سویی امکان تبدیل شدن چین به اقتصاد اول دنیا از جمله ضرورتهای مدافعان موافقتنامه شمرده می شود.

در مجموع نگرش تاریخیِ منفیِ ایرانیان به هر نوعی توافقی، متغیر اقتصادی چین و آمریکا و بی تناسبی آن با چین و ایران، سابقه ی منفیِ چین در قراردادهای قبلی با ایران، نامعلوم بودن محتوای موافقتنامه ، امکانِ تبدیل شدن ایران به زمین بازیِ آمریکا و چین و حتی تبدیل شدن ایران به موضوع رقابت چین-روسیه از جمله مهمترین متغیرهایی هستند که جمع کثیری از ایرانیان را نگران موجودیت و منافع ملی کشور کرده است.

دغدغه ای که صواب یا ناصواب با تفرعن سیاستگذاران هر روزه مضاعف می شود.
🆔@mousavi2025

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»