این احتمال هم به صورت جدی مطرح است که در سایه پافشاری ایران بر مواضع خود، اولا آمریکا و اسرائیل خواسته باشند مهمترین اهرم فشار را در مذاکرات یعنی در بحث غنی سازی از ایران بگیرند و ثانیا این پیام رسانده شود که اگر از طریق دیپلماتیک کنار نیایید راهکار جایگزین همین خرابکاریها و چه بسا در آینده در قالب حملاتی خواهد بود.
صابر گل عنبری
همزمان با مذاکرات غیر مستقیم میان آمریکا و ایران در وین اتفاقات در خور توجهی رخ داده و میدهد. سه شنبه گذشته حملهای به کشتی ایران ساویز در دریای سرخ انجام میشود. دیروز یکشنبه نیز همزمان با سفر دو روزه لوید آستین وزیر دفاع آمریکا به اسرائیل تاسیسات هستهای “نطنز” مجددا هدف حمله قرار میگیرد که هنوز درباره چند و چون و خسارات احتمالی اطلاعاتی در دست نیست؛ هر چند رسانههای اسرائیلی و آمریکایی ظرف این دو روز به بیان ما وقع پرداخته و جزئیاتی را به نقل از منابع اطلاعاتی اعلام کردهاند که تایید صحت و سقم آنها کار سادهای نیست. نیویورک تایمز در گزارش اخیر خود مدعی است که انفجاری قوی رخ داده و سیستم برق تاسیسات را از کار انداخته است. این روزنامه همچنین مدعی است که احتمالا ۹ ماه طول بکشد که نطنز بتواند به توان قبلی غنی سازی اورانیوم برگردد.
به هر حال، صرف نظر از این گزارشها و صحت و سقم آنها، اما به نظر میرسد که حمله سادهای در کار نبوده است. هم اکنون رسانهها و ناظران در حال تجزیه و تحلیل پیامها و اهداف این حمله هستند؛ به ویژه وقوع آن در هنگامه تداوم مذاکرات وین بازار گمانهزنیها را داغتر کرده است.
قبل از این که به ارتباط این حادثه با مذاکرات وین پرداخته شود، لازم به ذکر است که صرف وقوع آن در روز پس از رونمایی ایران از ۱۳۳ دستاورد هستهای و بازسازی سالن مونتاژ سانتریفیوژها در نطنز که حدودا یک سال قبل هدف یک خرابکاری دیگر قرار گرفت، حامل پیام خاص خود از جانب طراحان این خرابکاری است؛ مبنی بر این که اولا اینگونه نشان دهند که اشراف بر برنامه هستهای ایران دارند و در زمان مناسبی که تشخیص دهند میتوانند اقدام به خرابکاری در تاسیسات هستهای کنند.
در واقع انتخاب این بازه زمانی همزمان با روز فن آوری هستهای و پس از این رونماییها و بازسازی سالن مورد هجوم واقع شده خود حامل این پیام است. ثانیا به نظر میرسد که طراحان خرابکاری، خط قرمزی برای خود در عبور توان هستهای ایران از حد مشخصی به ویژه در غنی سازی اورانیوم تعیین کرده اند. در واقع، آمریکا و طرفهای اروپایی در سال ۲۰۱۵ و پس از غنی سازی ۲۰ درصدی خواستند از طریق برجام مانع تخطی از این خط قرمز و به عبارتی “گریز هستهای” شوند.
اما پس از شکست تجربه برجام، آغاز دوباره غنی سازی ۲۰ درصدی و تهدید به افزایش آن تا ۶۰ درصد در واقع تخطی دوباره از آن خط قرمز دانسته و در سایه دشواریهای دیپلماتیک برای احیای برجام روشهای سخت افزاری جایگزین شده است.
نگارنده دو هفته قبل در یادداشتی در همین کانال به این مهم اشاره کرده و بیان داشت که راهکارهای سختافزاری همچون عملیاتهای خرابکارانه را در پیش خواهند گرفت.
اما حادثه جدید نطنز چه ارتباطی با مذاکرات وین دارد؟ واقعیت این است که قرائت غالب ناظران این است که این خرابکاری اساسا با هدف به شکست کشاندن دیپلماسی دولت بایدن با ایران و این مذاکرات انجام شده است. مروجان این احتمال انگشت اتهام را به سمت اسرائیل به عنوان مخالف جدی برجام و دیپلماسی با ایران نشانه میروند. در واقع این نگاه به نوعی قرائت رسمی ایران نیز هست و اظهارات وزیر خارجه و رئیس سازمان انرژی اتمی خود گواه این مدعاست.
اما در کنار این گمانه، نباید این احتمال را نیز از نظر دور داشت که اگر اسرائیل را صرفا طراح حمله به کشتی و خرابکاری تازه در نطنز بدانیم، بسیار دور از انتظار است که این اتفاقات با علم و اطلاع آمریکا صورت نگرفته باشد. در مورد حمله به کشتی ساویز که برخی رسانههای آمریکا گفتند اسرائیل قبل از انجام آن به پنتاگون اطلاع داده است. به هر حال، هر چند میان آمریکا و اسرائیل در شرایط کنونی در شیوه برخورد با ایران یک نوع اختلاف نظر مشهود است، اما بعید است که تلآویو صرفا در تضاد با دولت بایدن خواسته باشد این مسیر را جداگانه و صرفا برای به شکست کشاندن دیپلماسی آن در پیش گرفته باشد. کسانی که به دقت روابط آمریکا و اسرائیل را پیگیری میکنند، نیک میدانند که در مسائل کلان امنیتی به ویژه در قبال ایران هماهنگی کاملی میان دو طرف وجود دارد و اسرائیل ریسک انجام یک اقدام منفرد بدون این هماهنگی را نمیکند.
از این رو، به نظر نگارنده، این احتمال هم به صورت جدی مطرح است که در سایه پافشاری ایران بر مواضع خود، اولا آمریکا و اسرائیل خواسته باشند مهمترین اهرم فشار را در مذاکرات یعنی در بحث غنی سازی از ایران بگیرند و ثانیا این پیام رسانده شود که اگر از طریق دیپلماتیک کنار نیایید راهکار جایگزین همین خرابکاریها و چه بسا در آینده در قالب حملاتی خواهد بود.
مخلص کلام این که در سایه مواضع کنونی همه طرفها حل و فصل بحران از طرق دیپلماتیک چندان امکانپذیر نیست و در مقابل شرایط برای بحرانیتر شدن اوضاع و حرکت به سمت یک رویارویی مساعدتر است.