توافق با چین در بین نگرانیهای بسیار شهروندان ایرانی بین حکومت ایران و چین امضا شد، پس از ۲ هفته از امضای این توافق، مشخص شده بخشی از این توافق برای جاسوسی از شهروندان ایرانی و کنترل فضای مجازی بوده است. پنهانکاری و دروغ از سوی امضاءکنندگان توافق ایران با چین اصلیترین ویژگی این توافق بود اما در سوی دیگر یعنی مردم ایران و شاید در بخشی از کشورهای منطقه یا جامعه بینالمللی، نگرانی، اصلیترین ویژگی در مورد این توافق بود.
چراییهای بسیار
نگرانی از این که مفاد، تفاصیل و جزئیات آن چیست؟ چرا جزئیات توافقی بدین بزرگی از مردم ایران مخفی نگاه داشته شده است؟ چرا این توافق برای تصویب به مجلس حکومت نرفت و در آنجا مورد بررسی قرار نگرفت؟ چرا لاریجانی به عنوان مشاور خامنهای و فردی خارج از دولت، طرف حساب چین در این توافق شد؟ چرا اعلام شد طرف چینی موافق اعلام جزئیات این توافق نیست و ملاحظاتی با آمریکا دارد؟ چرا وزارت خارجه ایران اعلام کرد الزامی نداریم سند توافق با چین را منتشر کنیم؟ چرا اعلام شد این توافق غیرالزامآور است و تحریم مانع دوچندان برای اعلام متن توافق با چین است؟ چرا فعالان بخش خصوصی که به دلیل تحریمها، عمده مبادلات حکومت با چین را انجام میدهند در جریان جزئیات توافق قرار نگرفتند؟ به رغم عدم امضای لوایح باقیمانده افایتیاف از جانب حکومت ایران، تبادلات پولی این توافق چگونه انجام میشود؟ و مهمتر از همه اینکه چرا این قرارداد محرمانه عنوان میشود؟
بر این چراییهای بسیار، بسیار چراییهای دیگر نیز میتوان افزود وقتی صحبت از توافقی میشود که در یک سوی میز آن، حکومت ایران نشسته است که نمیتوان گفت از نظر مردمی مشروعیت دارد. «اعتراضات گستردهی سیاسی رادیکال» سالهای اخیر که نقطه آغاز اقتصادی داشت و کشتار در مقابل اعتراض صنفی و معیشتی، از سوی حکومت، محلی از اعراب برای مشروعیت سیاسی برای حکومت ایران باقی نمیگذارد.
با این تفاسیر و در حالی که حکومت ایران از لحاظ اقتصادی از مرحله ورشکستگی اقتصادی و سیاسی عبور کرده، ضرورت مبرم یا به فرهنگ خودش «اوجب واجباتش» را حفظ حکومت میداند.
ایرانفروشی خامنهای
در درون کشور که دیگر چیزی باقی نمانده تا به یغما ببرد، برای ادامه حیات با توجه به تحریمهای خردکننده نیاز به منابع مالی دارد، در این بین چین مددرسان غیبی حکومت ایران میشود هر چند به قیمت ایرانفروشی.
در تبیین واژه ایرانفروشی میتوان به تاراجدادن ثروتهای مردم ایران از جمله فروش نفت با تخفیف ۳۲ درصد زیر قیمت بازار به چین از سوی حکومت، واگذاری بهرهبرداری معادن طلای کشور و… که تا کنون از مفاد این قرارداد به بیرون درز کرده اشاره نمود.
به ایرانفروشی خامنهای و حکومتش باید مردمایرانفروشی را نیز افزود. شاید بدایتا اغراق در این جمله به نظر برسد اما وقتی نگاهی به سخنان محمود نبویان؛ نایب رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس حکومت بیندازیم، نه تنها اغراق از جمله فوق زدوده شود بلکه تصدیق امر نیز بیشتر حاصل و امر هویداتر شود.
مردمایرانفروشی خامنهای
در تببین واژه مردمایرانفروشی، محمود نبویان در گفتگو با خبرگزاری مهر سپاه پاسداران در روز ۲۲ فروردین، بدون اینکه به سخنان نوروزی خامنهای درباره «ولبودن» فضای مجازی در ایران اشاره کند اعلام میدارد «حاکمیتی بر فضای مجازی… نداریم»، و «حاکمیت آن از دست ما خارج شده است و برای ما بسیار حائز اهمیت است که با همکاری با چینیها بتوانیم بر فضای مجازی خود حاکمیت داشته باشیم».
دوباره به «اعتراضات گستردهی سیاسی رادیکال» سالهای اخیر برمیگردیم که علاوه بر مبنای نیرویی آن یعنی مردم در کف خیابان، شرط حضور این مردم آگاهیرسانی، هدایت، سازماندادن، اطلاعرسانی و افشای جنایات حکومت ایران از جمله قتل ۱۵۰۰ شهروند ایرانی در آبان ۱۳۹۸، بر وجود فضای مجازی استوار بود و این شرط تعیینکننده است که حکومت ایران را دچار چنان ترسی میکند که راس هرم قدرت، یعنی خامنهای را در سخنرانی نوروزی، مجبور میسازد مفصل به آن بپردازد، متعاقب آن فرمانده سپاه را وادار به آمادهباش به دستور خامنهای میکند، دیگر سران و مهرههای کارگزار خامنهای را به میدان میکشاند و اکنون نبویان صریحترین حرف را بروز میدهد؛ حکومت ایران به رغم تمامی تبلیغات، سانسور، فیلترینگ و ادعاها، حاکمیتی بر فضای مجازی ندارد.
فضای مجازی پاشنه آشیل حکومت ایران
پاشنه آشیل شاید واژه درستی برای به کاربردن در مورد فضای مجازی که دنیای تبادل آزاد اطلاعات و آزادیهای فردی و اجتماعی و آگاهیرسانیست نباشد ولی در مورد حکومت ایران و خامنهای، ظاهرا این طور به نظر میرسد فضای مجازی، پاشنه آشیل و از قضا پاشنه آشیل جدی این حکومت است.
تصدیق آنکه علاوه بر بیشترین سانسور و فیلترینگ، در روز جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸ وقتی در ماجرای گرانی بنزین کف خیابانها مملو از معترضان شد و معلوم شد که اعتراضات ادامهدار خواهد بود حکومت ایران در روز شنبه اینترنت کشور را به طور کامل قطع کرد تا بتواند جنایت را در پس پرده مخفیکاری رقم بزند.
این مهم آنقدر برای حکومت حیاتی بود که برخی از استیضاح و برکناری آذری جهرمی وزیر ارتباطات حکومت سخن گفتند که چرا قطع کامل اینترنت از شروع اعتراضات ۲۴ ساعت به طول انجامیده است؟!
با تمامی این تشریحات، اکنون چیزی در صحنه اقتصادی و سیاسی ایران نه تنها عوض نشده بلکه بدتر نیز شده است، حکومت ایران به قطع یقین، اعتراضات سونامیواری را در پیش دارد پس از آنکه شعلههای ویروس کرونا فروکش کند، بهترین چاره برای دیکتاتور مهندسی یا مدیریت فضای مجازی است که بستر روانسازی، اطلاعرسانی و سازماندهی اعتراضات است. اینجاست که توافق چین علاوه بر بعد اقتصادی، در بعد امنیتی، اطلاعاتی و سیاسی در جاسوسی از شهروندان ایرانی به کمک حکومت ایران میآيد آنطور که نبویان سربسته به آن اشاره میکند و خامنهای نیز هم.
اما در جهانی که هر شهروند نوجوان و جوان در هر نقطه و با پیشرفت مافوق سرعت ارتباطات و تکنولوژی مربوط به آن، مبدل به یک شهروند خبرنگار شده و طیف سنی معترضان علیه خامنهای به زیر ۲۰ سال و بعضا زیر ۱۵ سال رسیده، نسلی که از آنان به عنوان نسل زد [Z] یاد میشود، بعید مینماید توافقات اینچنینی خامنهای کاری از پیش ببرد. ترس خامنهای از اعتراضات، فضای مجازی، و نسل جدید، جدی و تاکیدا بسیار جدی است.
برگرفته از سایت ایران آزاد