استقبال هوشمندانه از ریزش در جمهوری اسلامی، محمد محبی

شایسته است که از هرگونه ریزش در باندهای جمهوری اسلامی استقبال کنیم. هر ریزشی در میان باشندگان فرقه حاکم باعث کاهش هزینه تغییر در ایران خواهد شد. اما نباید در این استقبال افراط و تفریط کرد. نباید از هول حلیم در دیگ افتاد، بلکه این استقبال باید هوشمندانه باشد.

 

محمد محبی

فائزه هاشمی حرف‌های نسبتاً جدید اما کم‌اهمیت زده است، برای کسانی که در چند سال اخیر آن هم از طریق مطالب سطحی و زرد فضای مجازی با مسایل سیاسی ایران آشنا شده‌اند، اظهارات فائزه عجیب و غریب به نظر رسیده و بعضاً کف‌وخون قاطی کرده‌اند. اما برای کسانی که قبل از گوگل و اینترنت با سیاست داخلی ایران آشنا شده‌اند، عجیب نیست. او از زمستان ۱۳۷۴ که نامزد انتخابات مجلس پنجم جمهوری اسلامی شد، سعی دارد که حرف‌های جدیدی برند و خلاف جریان آب جمهوری اسلامی شنا کند، در همان اوایل از موتورسواری بانوان حرف زد، و انصار حزب‌الله با تجمع در مقابل دفترش با شعار «عایشه شترسوار، فائزه موتورسوار» به او اعتراض کردند.با آنکه در انتخابات مجلس پنجم با رأی بسیار بالا انتخاب شد، اما در انتخابات مجلس ششم به همراه پدرش شکست سختی خورد. جناح خط امام یا جناح چپ مذهبی جمهوری اسلامی (که بعدها خود را جناح اصلاح‌طلب!!! نامید)، او را در لیست خود جای نداد. فائزه هاشمی چند ماه قبل از انتخابات مجلس ششم، در یک سخنرانی جنجالی گفته بود که «چپ یک مرده سیاسی بود، کارگزاران آن را زنده کرد»، حرفش تاحدودی درست بود، اما این حرف او به مذاق سران جناح خط امام از جمله مهدی کروبی، محمد خاتمی و علی‌اکبر محتشمی‌پور خوش نیامد. حتی محتشمی‌پور در یک جلسه‌ای به فائزه فحش رکیکی داد.انتخابات مجلس ششم به عنوان فرصتی برای تحقیر اکبر هاشمی رفسنجانی به دست جناح خط امام بود و فائزه هم در کنار پدر تحقیر شد.

به احتمال زیاد، علی خامنه‌ای عمداً این فرصت را در اختیار سران و بولتن‌نویس‌های جناح خط امام قرار داد تا رفسنجانی را زمین بزنند. چند سال بعد خامنه‌ای همان جناح خط امام را هم قلع و قمع کرده و آن‌ها را تبدیل به گدایان هرزه و مفلوک پست در قدرت جهت دریافت تکه‌استخوانی از سفره انقلاب کرد. هرچند رفسنجانی بعد از اتفاقات سال ۱۳۸۸ اندکی در میدان سیاسی جمهوری اسلامی کمر راست کرد، اما هیچ‌گاه آن رفسنجانی دهه شصت و نیمه نخست دهه هفتاد نشد.فائزه هم از سال ۱۳۷۸ تقریباً به محاق سیاسی رفت و سرش را با تحصیل و فعالیت‌های اقتصادی و ورزشی گرم کرد. تا اینکه بعد از وقایع ۸۸ دوباره مطرح شد، زندان رفت، بعد از آزادی، به عنوان نخستین فرد از خاندان‌های پرنفوذ جمهوری اسلامی به دیدار یکی از هم‌بندان بهایی خود رفت.

سخنان اخیر او در کلاپ‌هاوس توجهات را بار دیگر به سمت او جلب کرد. بار دیگر واکنش‌ها توأم با سطحی‌نگری و افراط و تفریط بود. عده‌ای او را در حد یک رهبر اپوزیسیون برانداز بالا بردند و عده‌ای هم با کلیشه‌هایی چون «از خودشونه» و «سگ زرد برادر شغال است» و امثالهم خود را از تأمل و پرسش‌گری معاف کردند.

فائزه طبق معمول با دست پس زد و با پا پیش کشید. از عدم شرکت در انتخابات و پشیمانی از شرکت در انقلاب حرف زد، و در عین حال از پدرش تمام قد دفاع کرد و مدعی «انحراف»! در مسیر جمهوری اسلامی شد! در آن جلسه کذایی کلاپ‌هاوس نشانی از پرسش‌گری ندیدم! هیچ پرسش بنیادین از او نشد و یا حداقل کسی پرسش‌های بنیادین را به‌طور جدی پیگیری نکرد، و او هم با زرنگی از پاسخ شفاف به پرسش‌های اساسی و چالشی فرار کرد.

امثال فائزه هاشمی، قبل از هر چیزی باید تکلیف خود را با میراث پدران خود و با اصل و اساس نظام و انقلاب روشن کنند، دلیل آن هم کاملاً روشن است، اکبر هاشمی رفسنجانی، به عنوان یکی از سرکردگان فساد و جنایت و تباهی، پدر فائزه است، نه پدر من! من یکی، اگر پدرم ریالی از حق کسی خورده باشد و دور از جانش مشغول‌الذمه از دنیا برود، حتماً تلاش میکنم تا از آن فرد دلجویی کرده و حق ضایع‌شده او را برگردانم و تا سال‌ها شرمنده روی او می‌شوم! چطور عده‌ای پامنبری سطحی‌نگر، با کلیشه‌های ابلهانه‌ای چون «خب باباشه»! این مسأله را به مسامحه برگزار می‌کنند؟! و دفاع شرم‌آور فائزه از پدرش را توجیه می‌کنند؟!

مگر پدر او نوک مدادی را شکسته که مجدداً بتراشیم و خطای او را ببخشیم؟! پدر او یکی از خائن‌ترین افراد به ایران در تاریخ معاصر است، یکی از مهم‌ترین عوامل ویرانی ایران و تیره‌روزی ایرانیان است. اتفاقاً امثال فائزه هاشمی لازم نیست حرف‌های ضدنظآم بزنند، اگر صداقت دارند، به‌خاطر خیانت‌ها و جنایت‌ها و فسادهای پدران خود از مردم عذرخواهی کرده و به‌طور علنی با آن‌ها و حکومتی که ساخته‌اند مرزبندی شفاف کنند و حتی در آینده علیه آن‌ها شهادت دهند تا اندکی از بدهی خود به ایران و ایرانیان را صاف کنند. همانند فرزندان مقامات جنایتکار آرژانتینی در عصر دیکتاتوری نظامیان که بعدها با شهامت علیه پدران خود در دادگاه شهادت دادند.

وقتی فائزه هاشمی می‌گوید، اگر به گذشته برگردم در انقلاب شرکت نمی‌کنم. نباید فوری برای او کف زد! چون در ادامه می‌گوید که جمهوری اسلامی از مسیر خود منحرف شده است! این حرف او از حرف‌های خامنه‌ای هم بدتر است! باید از او پرسید که جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن دقیقاً چه نتیجه و ثمره‌ای قرار بود داشته باشد که می‌گویی منحرف شده است؟! اتفاقاً وضعیت کنونی، بهترین نتیجه ممکن برای انقلاب احمقانه ۵۷ و قانون اساسی جمهوری اسلامی است.

اکنون ایران و ایرانی این سمت جوی هستند و جمهوری اسلامی با تمام باندها و جناح‌ها در آن سمت جوی! اگر کسی از جمهوری اسلامی، ولو از خانواده‌های مقامات سابق و لاحق بخواهد این سمت جوی بیاید، بهتر است از آن استقبال کرد و این استقبال هم باید هوشمندانه باشد نه احمقانه! بدون مرزبندی صادقانه و شفاف و قاطع، نمی‌توان به آن‌ها اعتماد کرد. ولی اگر کسی بخواهد وسط جوی بایستد و با دست پس برند و با پا پیش بکشد، بیشتر از همه خیس خواهد شد. و این خیس‌شدن نشانه درستی مواضع او نیست، بلکه نشانه بدبختی و حماقت اوست که نمی‌تواند در یک زمین سفت بایستد!

بله! فائزه علیه نظام حرف زده است، در این نظام چند صباحی هم زندان رفته است. اما هیچ‌کدام از این‌ها، برای کسی مصونیت و مشروعیت نمی‌آورد. که اگر می‌آورد، الآن فرقه مجاهدین خلق بالاترین درجه مصونیت و مشروعیت را دارا بود، چون هیچ گروهی به اندازه این فرقه علیه جمهوری اسلامی اقدام نکرده و از طرف آن تحت فشار و زندان و شکنجه و اعدام و … قرار نگرفته است.

در ساختار تمامی نهاد‌های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی، اداره‌ای برای مقابله با این گروه وجود دارد، یعنی ده‌ها مأمور امنیتی جمهوری اسلامی سال‌هاست که صبح تا شب کارشان رصد تحرکات اعضاء و هواداران این گروه است. چندین گروه تروریستی تجزیه‌طلب هم هستند که خیلی تندتر از رادیکال‌ترین گروه‌های سیاسی اپوزیسیون علیه خامنه‌ای و جمهوری اسلامی حرف می‌زنند و با آن می‌جنگند و کشته می‌شوند. اما آیا این مخالفت و مبارزه آن‌ها ارزشی دارد؟! مطلقاً نه! نمی‌خواهم امثال فائزه هاشمی را با فرقه مجاهدین خلق و اعضای گروه‌های تروریستی مقایسه کنم، بلکه می‌خواهم بگویم که باید یک تفکیک اساسی قایل شویم بین مواضع و سخنان و رفتار فرد از یک سو، و ستم‌ها و فشارهای جمهوری اسلامی بر آن‌ها از سوی دیگر.

صرف مخالفت با خامنه‌ای و جمهوری اسلامی، و صرف زندان رفتن و یا شکنجه شدن و یا اعدام شدن توسط جمهوری اسلامی، برای هیچکس نباید امتیاز محسوب شود. در حال حاضر چند تا از بدنام‌ترین و هرزه‌تربن ماله‌کش‌های نظام، سابقه زندان سیاسی و عقیدتی دارند و یا از خانواده‌های اعدام‌شدگان هستند. حتماً باید پرنسیپ‌های حقوقی و سیاسی در این زمینه تعریف و حفظ شوند، اگر ظلمی از طرف جمهوری اسلامی بر کسی شده و یا می‌شود، آن ظلم محکوم شود و از حقوق فرد مورد ظلم‌واقع‌شده دفاع شود. دقت کنید از حقوق آن فرد دفاع شود، نه مواضع و کردارها و رفتارهای آن فرد! به‌طور مثال، پرنسیپ‌های اخلاقی و حقوقی اقتضا می‌کند که من نوعی از حقوق ضایع‌شده افرادی چون نرگس محمدی و نسرین ستوده و فائزه هاشمی و … دفاع کنم و قطعاً خواهان محاکمه و مجازات عوامل تضییع حقوق این افراد باشم، اما در تحلیل سیاسی، برای مواضع افراد یادشده، پشیزی هم ارزش قائل نباشم و آن مواضع را بی‌رحمانه نقد کنم، آن دفاع حقوقی، و این نقد سیاسی، هیچ تضادی با هم ندارند.

یک پدیده بسیار زشتی که وجود دارد این است که تا از مواضع کسی که علیه جمهوری اسلامی حرف زده و زندان و شکنجه دیده انتقاد می‌شود، فوراً عده‌ای دوران زندان و شکنجه آن فرد را به چشم و چال منتقد فرو می‌کنند تا او را مرعوب سازند، اسم این کار در خوشبینانه‌ترین حالت «باج‌خواهی عاطفی» است.

صدالبته گناه پدر را به پای فرزند نوشتن خطاست و هیچ انسانی را نمی‌توان به‌خاطر اعمال پدر یا مادر یا فرزند مورد محاکمه و مجازات قرار داد. و کسی هم انتظار ندارد که فائزه هاشمی، تاوان جنایت‌های پدرش اکبر هاشمی را بدهد! اما دفاع فرزند از گناهان و خیانت‌ها و جنایت‌های پدر، و یا حداقل انکار جنایات پدر و عدم مرزبندی شفاف با کارنامه و میراث سراسر تباهی پدر، یک رذیلت اخلاقی است. بگذریم که در سوابق خود فائزه هم شواهد و قرائن زیادی مبنی بر فساد و رانت وجود دارد که شخصاً باید درباره آن‌ها پاسخگو باشد.وضعیت میهن ما آن‌قدر خطیر است که نباید چند جمله ظاهراً خوب از زبان فرزند یکی از بنیانگذاران تباهی، ما را دچار حیرت و سرگشتگی کند! ما کارهای بسیار مهم‌تری داریم. پدر او در کنار سایر سران فرقه حاکم، میهن ما را به شدت فقیر کرده است، و ما توان و حوصله خریدن ناز و عشوه‌های امثال او را نداریم. او اگر می‌خواهد برای ساخت آینده ایران سهمی داشته باشد، لاجرم و به‌طور بدیهی باید تکلیف خود را با امروز و دیروز ایران روشن کند و بگوید که کجا ایستاده است؟! او هم مثل هر ایرانی دیگر می‌تواند و حق دارد در آینده این آب و خاک سهمی داشته باشد و هیچ‌کس حق ندارد به صرف نسبت خونی، او را تا ابد از این حق محروم نماید، اما به شرطی که خود او هم بخواهد به وظایف ذاتی خود در قبال ملت و میهن عمل کند.

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»