انتظار خامنه ای از سند تحول آموزش و پرورش؛ مدارس را تبدیل به حوزه علمیه کنید!

به مناسبت بازگشایی مدارس کشور

آموزش و پرورش در هر سیستم و حکومتی، به عنوان زیر بنای فرهنگی و اجتماعی آن جامعه تلقی می شود و بسیاری از امور روبنایی در ساختار هر کشوری را سبب می شود. اینکه یک جامعه ای به لحاظ حقوق مدنی و یا پرهیز از خشونت رفتاری درجایگاه مناسبی قرار می گیرد، ریشه در میزان آموزش صحیح فرزندان نسل قبل داشته که به عنوان زیربنای اجرایی و رفتاری فضای کنونی نمود پیدا کرده است.

امروز شاهد تغییرات محسوسی میان سیستم های آموزشی سنتی و مدرن در سراسر دنیا هستیم. اهمیت این مسئله سبب شد تا سازمان ملل با بهره گیری از تجارب سیستم های آموزشی موفق در سراسر دنیا و بررسی روش های تدریس و کیفیت محتوایی، دستور کاری را برای کشورها مشخص کند که تحت عنوان  «سند۲۰۳۰» شناخته می شود. 

متاسفانه این سند علیرغم پذیرش و امضای آن از سوی نماینده ایران درسازمان ملل، در بررسی و تصویبش توسط نمایندگان مجلس و طیف دلواپسان رأی نیاورد و از سوی علی خامنه ای نیز به عنوان یک نقشه راه منحرف کننده و نفوذ پذیر از سوی غرب معرفی شد که هدفش انحراف فرزندان و دانش آموزان ایرانی و ضربه زدن به سیستم آموزش اسلامی است.

درهمین رابطه نیز در دیدار مجازی اخیر خامنه ای با وزیر و مدیران آموزش و پروش ، بار دیگر بر ضرورت اسلامی کردن مدارس و حتی مهدکودک ها تاکید شد. رهبرایران در مورد ماحصل ۱۲ ساله تعلیم و تربیت توسط آموزش و پروش گفته است که باید در یک کلام «فردی مجاهد و اهل عمل» تربیت و تحویل کشور داده شود! 

علی خامنه ای در مورد تحقق این موضوع بر ضرورت گزینش معلمان تاکید می کند و به آموزش و پرورش دستور داده تا « صلاحیت‌های دینی، اخلاقی و سیاسی را در جذب معلمان مورد تأکید قرار داده واجازه ورود نیروی بی کیفیت به آموزش و پرورش داده نشود».

جای بسی تعجب است که در مورد گزینش معلمان و کادر آموزشی ملاکی برای تخصص و مهارت علمی و آموزشی در نظرگرفته نشده و در سیستم آموزش و پرورش “دین و سیاست” ملاک عملکرد و سنجش است. حال با چنین تفاسیری خروجی چنین نظام آموزشی چه خواهد بود؟!

اینجاست که باید بر تناقض میان تربیت خانواده ها با تربیت مدارس اشاره داشت که موجب یک هدر رفت آموزشی و مهارت در نسل های جامعه ایرانی گردیده است که سرشار از دوگانگی های رفتاری شده اند. 

نظام اگر می توانست مدارس و سیستم آموزش و پروش را به صورت یکپارچه تبدیل به حوزه های علمیه می کرد و سیستم آموزش اسلامی را به خورد فرزندان کشور می داد. اما اکنون نیز به لحاظ محتوایی کتب درسی را به گونه ای برنامه ریزی کرده است که بخش اعظمی از مطالب آن برگرفته از متون اسلامی و برگرفته از باورهای ایدئولوژیک در حوزه های مختلف می باشد. 

اما این مسئله با آنچه در تربیت خانگی و روال معمولی زندگی خانوارهای ایرانی درجریان است، کاملاً در تناقض است. امروز کودکان در منزل رفتاری منزجر کننده از والدین خود نسبت رهبران و مسئولان حکومتی می بینند و در مدارس رفتاری برخلاف آن را تجربه می کنند و حتی در مورد رفتار والدین خود در بیرون از خانه نیز دچار بینش متضاد و تظاهری می شوند. 

لذا آینده این دانش آموز کاملاً مشخص است که یک شخصیت دوگانه و چند رنگ خواهد داشت. چرا که رویکرد رسمی حکومت وی را مجبور به رعایت برخی رفتارها و عقایدی می کند، که به هیچ یک از آنها باور و الزام درونی ندارد . 

قطع به یقین دانش آموزان نسل فعلی با افزایش آگاهی نسبت به حقوق فردی و اجتماعی خود و حرکت در مسیر جهانی شدن، بیش از گذشتگان برخلاف دستورات و هنجارهای حکومتی رفتار خواهند کرد و این مصداق عینی “نافرمانی مدنی” است که مسلماً سرعت ریزش حکومت را افزایش خواهد داد. این امید هست که بنیان های این حکومت به دست نوجوانان و جوانان امروز ایران سرنگون شود.