نگاهی به مواضع جدید در جریان اصلاحات

فضای عجیب و غریب سیاست در ایران به همه ما یاد داده است که اگر چپ‌ترین‌ها و راست‌ترین‌ها به هم رسیدند هم نباید تعجب کرد!

اصلاح‌طلبان و دور زدن دموکراسی؛ از چپ و راست!

چندی است که صداهای مختلفی از درون اردوگاه اصلاح‌طلبی به گوش می‌رسد. صداهایی که از اولویت یافتن مفاهیمی چون عدالت یا توسعه اقتصادی در اردوگاه اصلاحات می‌گویند. نقطه مشترک این صداها البته جلب اعتماد هسته سخت قدرت است. این گزارش نگاهی دارد به این وضعیت که آن را عبور اصلاح‌طلبان از دموکراسی از چپ و راست نامیده است.

وقتی در دوم خرداد ۱۳۷۶، جریانی به اسم اصلاحات با همراهی گروه‌های چپ خط امام (ره) با محوریت حلقه کیان و راست‌های بوروکرات با محوریت حزب کارگزاران سازندگی به وجود آمد، مفهوم مردم‌سالاری دینی وارد ادبیات سیاسی ایران شد. مردم‌سالاری عنوانی بود برای جایگزینی مفهوم دموکراسی در ادبیات سیاسی ایران. در واقع اصلاح‌طلبان با درک حساسیت حاکمیت به عبارت غربی دموکراسی، تعبیری را جایگزین کردند که هم جامعه آن را درک کند، هم حاکمیت نسبت به آن حساسیت نداشته باشد و هم با اضافه کردن پسوند اسلامی به آن، با مبانی نظام اسلامی هم‌خوان باشد. بوروکرات‌های کارگزاران سازندگی که در آن سال‌ها خطر حذف از عرصه قدرت به دست جریان راست سنتی را به خوبی درک کرده بودند، رو به ائتلاف با چپ خط امامی آوردند که چند سالی می‌شد که به دست جریان راست سنتی از قدرت رانده شده بود. هر دو گروه برای بقا و باقی ماندن در عرصه قدرت چاره‌ای به جز سرمایه‌گذاری بر ظرفیت‌های انتخاباتی نداشتند. سال‌ها بود که بخش کوچکی از جناح چپ در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری و نیز حلقه کیان بر توسعه سیاسی و همسازی بین دین و دموکراسی تمرکز کرده و چاره کار بحران‌های نظام سیاسی مستقر را تکیه بیشتر بر ظرفیت‌های دموکراتیک می‌دانستند. کارگزاران سازندگی نیز به خصوص در دولت دوم هاشمی رفسنجانی بر سر آزادی‌های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی با راست سنتی درگیر شده بودند و همین امر بود که زمینه نزدیکی دو گروه بر سر مفهوم توسعه سیاسی را فراهم آورد؛ آن چنان که برای سال‌ها مقوله دموکراسی و توسعه سیاسی به دال مرکزی گفتمان اصلاحات بدل شد و محور اتحاد این جریان‌های سیاسی بود.

با این حال به نظر می‌رسد طی سال‌ها و تحت فشار‌های مستمر، گفتمان اصلاحات حالا لاغرتر از هر زمان دیگری است و به گواه نظرات بسیاری از نظریه‌پردازان اصلاحات، بازیابی گفتمان یکی از اساسی‌ترین نیاز‌های این جریان ریشه‌دار سیاسی است. با نزدیک شدن به موسم انتخابات ریاست جمهوری و انتخاباتی شدن جو سیاسی کشور، به نظر چهره‌های مختلف جریان اصلاح طلب هر کدام از منظری در پی پاسخ دادن به بحرانی هستند که اصلاح‌طلبی با آن درگیر است. در این میان به نظر حزب کارگزاران سازندگی در پی یک تجدید نظر ریشه‌ای در گفتمان اصلاحات است. آن چنان که دال مرکزی گفتمان اصلاح‌طلبی به جای توسعه سیاسی، به توسعه اقتصادی و اجتماعى تغییر یابد.

آدم را سگ بگیرد ولی..

«اصلاحات سیاسی و فرهنگی در شرایط فعلی کشور راه به جایی نمی‌برد. باید به سمت اصلاحات اقتصادی و اجتماعی گام برداشت که بر سر آن می‌توان با نظام مفاهمه کرد.» این بخشی از سخنان حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی در گفتگو با روزنامه همشهری بود. مرعشی در این گفتگو اصالت را به شکل تام و تمام به اصلاحات اقتصادی داد و با نام بردن از دوگانه افغانستان و چین، سودای دموکراسی داشتن در شرایط منطقه‌ای خاورمیانه را بیراهه دانست. از مرعشی پرسیده شد که پس چرا طی این سال‌ها با شعار‌هایی مطالبه عمومی را بالا برده‌اید؟ پاسخ کوتاه بود: «خدا کند آدم را سگ بگیرد، ولی جو نگیرد!» وقتی در رابطه با بیش از بیست سال فعالیت اصلاح‌طلبان در این کشور از او سؤال شد و پرسیده شد که آیا همه آن فعالیت‌ها جوگیری بوده است پاسخ داد: «به گذشته کاری ندارم، الآن باید آینده را ساخت، اگر بپرسید اصلاحات در شرایط فعلی در چه عرصه‌هایی می‌تواند موفق باشد، من پاسخ می‌دهم عرصه اقتصادی و اجتماعی! در عرصه سیاسی و فرهنگی کار ما بسیار سخت و نشدنی است، چون نمی‌توانیم در این مسائل با قدرت اصلی نظام به نظر مشترک برسیم، چون مشترکات‌مان کم است. باید به سال ۶۸ برگردیم و کشور را به حرکت در‌آوریم.»

این تنها اظهارنظر قابل توجه چند روز اخیر از طرف اعضای ارشد حزب کارگزاران نبود. محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی این حزب در پاسخ به یادداشتی که عباس عبدی، فعال اصلاح‌طلب نوشته بود و در آن پیشنهاد احیای جایگاه نخست‌وزیری و تغییر ساختار به نظام پارلمانی را داده بود و نیز در پاسخ به مطلبی که سعید حجاریان، نظریه‌پرداز جریان اصلاحات نوشته بود که در آن قلم را در مرز طنز و جدی حرکت داده و پیشنهاد برگزاری انتخابات با تک کاندیدای مورد تائید شورای نگهبان را داده بود، نوسازی فقهی را چاره خروج کشور از بن‌بست دانسته بود و گفت: «فقهای ما برای رضایت‌مندی مردم باید به‌گونه‌ای تفقه و نظریه‌پردازی کنند و فتوای دینی دهند که اراده مردم متکی بر ظرفیت‌ها و در چارچوب کلی که اسلام تعریف کرده محقق شود. این مطالبه به حق در حال حاضر آنگونه که مورد انتظار است، حاصل نمی‌شود. شورای محترم نگهبان بر اساس نظریه‌های سنتی تفقه دینی خود و البته با رنگ و لعاب وجهی از وجوه سیاسی اصولگرایی حاکم بر کشور نظر می‌دهد که در فرآیند کلی با نظریات سیاسی و حکمرانی امام سازگاری تام و تمام ندارد و بعضاً دچار تعارض است. معتقدم از خلال پیشنهاداتی که آقایان عبدی و حجاریان مطرح می‌کنند فارغ از اینکه جدی باشند یا با طعنه سخن بگویند، اما به‌هرحال یک هدف دنبال می‌شود و آن اینکه مردم‌سالاری نظام در مقابل ولایت ذبح می‌شود. درست همان آرزویی که بنیادگرایان به آن دل بسته‌اند.» کمی بعد، عطریانفر ورود جدی‌تری به بحث انتخابات داشت و در گفت‌وگویی عنوان کرد: «رفتار، معادلات و مبارزات سیاسی اصلاح‌طلبان در سه دهه اخیر به روش شبه پارتیزانی انجام شده، چون فرصت برابر برای مقابله با رقیب را ندارند.» او ادامه داد که بر اساس تجربه تاریخی، شورای نگهبان کاندیدا‌های مرتبط با کارگزاران را نمی‌پذیرد، ولی شاید این بار، شورای نگهبان با بررسی شرایط و عبرت از گذشته، سنت و روش بررسی صلاحیت‌ها را تغییر بدهد. عطریانفر از اسحاق جهانگیری، محمدرضا عارف، محسن هاشمی، مسعود پزشکیان و مصطفی معین به عنوان کاندیدا‌های بالقوه اصلاح‌طلب نام برد.

آدم از اسب بیافتد ولی…

بیش از صد و پنجاه سال پیش، اندیشه مارکسیسم جامعه انسانی را بر دو بخش زیربنا و روبنا تقسیم کرد. کارل مارکس معتقد بود که اقتصاد و تولید زیربنایی برای جامعه است و سایر اندیشه‌های جامعه، از جمله سیاست و فرهنگ بر آن شکل می‌گیرد. طی بیش از یک سده گذشته بسیاری از نظریه‌پردازان سیاسی، به خصوص بسیاری از اندیشمندان لیبرال نقد‌هایی بر این نوع تقسیم‌بندی جامعه نوشته‌اند و تجارب بشری نیز در موارد بسیاری نشان داده است که این مدل‌سازی چندان منطبق با حقیقت نظام‌های سیاسی نیست. بر اساس این اظهار نظر حسین مرعشی، که به نظر انتخاباتی است، سیاست و فرهنگ کشور باید در دست همان جریانی بماند که نیروی میانه‌رویی مانند حسن روحانی نیز طی سال‌های ریاست‌جمهوری خود با آن درگیر بود و آن را جریانی می‌دانست که هم اطلاعات، هم اسلحه و هم سرمایه دارد. حتی احمدی‌نژاد هم که در ابتدا مورد حمایت جریان‌های قدرتمند درون حاکمیت بود، در دور دوم دولتش با این جریان به اختلاف خورد. این که سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی تا چه حد قابل تفکیک از سیاست‌های کلان داخلی و خارجی و نیز تصمیم‌سازی‌های فرهنگی است محل سؤال است. از سوی دیگر، مرعشی دال مرکزی اصلاح‌طلبی را در حالی نفی می‌کند و به دنبال توسعه اقتصادی است و ادعا می‌کند که توان پیش‌برد این نوع از توسعه در ید کارگزاران است که معلوم نیست اگر امکان پیش‌برد توسعه اقتصادی در شرایط فعلی امکان‌پذیر بود، مزیت کارگزاران نسبت به سایر جریان‌های سیاسی درون حاکمیت چیست؟

اگرچه بهبود وضعیت اقتصادی در شرایطی که وضعیت سیاسی کشور، آن هم به شکل نیم‌بند به انتخاباتی در ینگه دنیا گره خورده و مسیر پیش روی اقتصاد ایران بسیار ناهموار است، اما تردیدی نیست که بهبودگر اقتصاد ایران، هرکس که باشد و در هر شرایطی از مواهب قابل توجه اقتصادی و سیاسی برخوردار خواهد شد، لذا این که چرا جریان‌های قدرتمند درون قدرت راضی خواهند شد از این مواهب چشم‌پوشی کرده و آن را به کارگزاران سازندگی واگذار کنند، محل ابهام است. مرعشی فعالیت در حوزه اقتصادی را تنها مسیر مفاهمه بین جریان اصلاحات و حاکمیت می‌داند. این در حالی است که نیرو‌ها و گروه‌های بسیاری از دل جریان اصلاحات مدت‌ها به دنبال تفاهم با حاکمیت بوده‌اند، ولی گویا از جایی حاکمیت چندان تمایلی به باز کردن فضای فعالیت در دایره قدرت برای اصلاح‌طلبان ندارد و معلوم نیست که این اذن در شرایطی که اصلاح‌طلبان شعاع گفتمانی خود را تنها به اقتصاد محدود کنند هم داده شود.

عبور از دموکراسی به نفع عدالت!

گذار از توسعه سیاسی و عبور از دموکراسی‌خواهی تنها محدود به بروکرات‌های کارگزارانی نیست. بخشی از نیرو‌های چپ جریان اصلاحات نیز مدتی است که دال مرکزی اصلاحات را عدالت‌خواهی قرار داده‌اند و در کلام‌شان مدام دوگانه عدالت‌خواهی ـ دموکراسی‌خواهی و یا عدالت‌خواهی ـ آزادی‌خواهی را شکل می‌دهند، گویی عدالت با آزادی و دموکراسی به نحوی در تضاد است! گویا تقلیل مفهوم اصلاح‌طلبی برای برخی از جریان‌های اصلاح‌طلب به عنوان تنها مفر عبور از بن‌بست پیش آمده بین حاکمیت و اصلاحات تلقی می‌شود، رفتاری که با توجه به خاستگاه مختلف گروه‌های اصلاح‌طلب به روش‌های مختلف رخ می‌دهد.

چپ‌گرایی البته جریانی ریشه‌دار در جریان اصلاحات است و بخشی از این جریان سالهاست که بر لزوم همراه کردن دموکراسی و عدالت در گفتمان اصلاحات تاکید دارند. چهره‌هایی چون علیرضا علوی تبار و فعالان برخی از انجمن‌های اسلامی دانشجویان از آن جمله‌اند. با این حال آن چه این روزها قابل مشاهده است گردش به چپ بخش دیگری از اصلاح‌طلبان است که از قضا در سال‌های قبل تاکید چندانی بر این همراهی نداشته‌اند.

این گروه دوم با تاکید بر این که مقوله شکاف‌های طبقاتی و فقیرتر شدن مداوم بخش‌هایی از جامعه بحران بزرگ جامعه ایران است، بر مقوله عدالت خواهی تاکید و خواهان آن هستند که عدالت در کنار دموکراسی به عنوان بخشی از دغدغه‌های اصلی جریان اصلاحات پذیرفته شود. از قضا این گروه هم مانند کارگزاران سازندگی ترجیح می‌دهند که با حاکمیت در مورد عدالت اجتماعی بیشتر تفاهم کنند و با رویکردی ناصحانه حکومت را به اتخاد سیاست‌های عادلانه‌تر و توجه بیشتر به اقشار محروم جامعه تشویق کنند! این گروه هم تاکید دارند که برای رسیدن به این هدف باید از درگیر شدن با حاکمیت بر سر دموکراسی و توسعه سیاسی دست کشید.

اصلاح‌طلبان و عبور چپ و راست از دموکراسی

به این ترتیب هم جریان راست اصلاح‌طلبان در قامت کارگزاران سازندگی به دنبال عبور از دموکراسی‌خواهی با اسم رمز توسعه برای مفاهمه بیشتر با حاکمیت هستند و هم بخشی از جناح چپ این جریان به دنبال چشم پوشیدن بر دموکراسی برای مفاهمه با حاکمیت با اسم رمز عدالت هستند.

البته که هنوز روشن نیست که این دو گروه چه صورتبندی گفتمانی از دیدگاه‌های خود ارایه می‌کنند و چه روش عملی‌ای را برای مفاهمه با هسته سخت قدرت دارند. هسته سخت قدرتی که به نظر نه برای توسعه نیازی به آن‌ها دارد و نه برای اتخاذ سیاست‌هایی به نفع طبقات محروم نیازی به نصیحت!

طرح شدن نام لاریجانی: نامزد مشترک چپ و راست عبوری؟

اما شاید فارغ از تحلیل‌های گفتمانی باید ریشه این عبور را باید در انتخابات ریاست جمهوری آینده دید! جایی که هر یک از دو نگاه چپ و راست اصلاح‌طلبان در پی یافتن نامزدی است که بتواند با حاکمیت مفاهمه کرده و از سد شورای نگهبان نیز بگذرد.

معصومه ابتکار، از چهره‌های بوروکرات جریان اصلاحات در گفت‌وگویی با تسنیم گفته است: «نشنیدم که اصلاح‌طلبان از آقای لاریجانی حمایت کنند، اما اصلاح‌طلبان همیشه در جامعه ما خیرخواه بودند و خیرخواهی از این بابت بوده است که ما نباید مردم را از دست بدهیم. [..]حالا تا آن موقع باید صبر کنیم. فعلاً زود است. هنوز روی این مباحث توافقی صورت نگرفته است.»

مطرح شدن نام علی لاریجانی به عنوان کاندیدای احتمالی جریان اصلاحات اگرچه شاید برای اولین بار در سطح رسانه اتفاق می‌افتد، اما آن‌چه از محافل اصلاح‌طلبان به گوش می‌رسد نشان از این دارد که طرح نام علی لاریجانی اتفاقی بدیع نیست. مدت‌هاست که بخشی از جریان رسانه‌ای حزب کارگزاران به علی لاریجانی برای انتخابات آینده روی خوش نشان می‌دهد. لاریجانی همان کسی است که می‌تواند مجری تنش زدایی در سیاست خارجی و توسعه اقتصادی در داخل باشد و البته از سرمایه اعتماد هسته سخت قدرت هم برخوردار است.

روشن نیست که چپ‌های جبهه اصلاحات که با رویکردی ناصحانه در پی تشویق هسته سخت قدرت به سیاست‌های عادلانه هستند، چه فرد یا افرادی را برای این ماموریت در نظر دارند که هم بتواند مجری نگاه بیشتر به طبقات محروم باشد و هم از سرمایه اعتماد هسته سخت برخوردار باشد و هم با طرح شعارهایی در مورد توسعه سیاسی مزاحمتی در مسیر عدالت خواهی ایجاد نکند.

با این حال فضای عجیب و غریب سیاست در ایران به همه ما یاد داده است که اگر چپ‌ترین‌ها و راست‌ترین‌ها به هم رسیدند هم نباید تعجب کرد! و عجیب نیست اگر چپ و راست عبوری اصلاحات بر نامزدی مشترک اجماع کنند!

منبع: دیدارنیوز

*مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»