“خس و خاشاک” شدن گنجینه های ایران؛ ای کاش «فیروز» های ایران نیز مجال درخشیدن داشتند

باید امیدوار بود که در ایران نیز این گنجینه های هنری از  هنرشان استفاده کنند و بازتاب دهنده  اعتراض عمومی باشند

هنر، جادو و هنرمندان، جادوگران خیال آدمی هستند. جادویی که قفل های بسیاری را می گشاید و مشکلات فراوانی را با کمترین هزینه برطرف می سازند. هنرمندان بعضاً بالاتر و قوی تر از رهبران و کارگزاران حکومت ها در عرصه هایی به غیر از هنر، ورود کرده و نتایجی با کیفیت تر از یک فرد نظامی، یک دیپلمات و حتی یک رئیس جمهور و رهبر کسب می کنند.

کما اینکه دیدیدم امانوئل ماکرون رئیس جمهوری فرانسه درسفرش به لبنان به منزل «فیروز» خواننده بلندآوازه عرب و نماد «وحدت لبنان» رفت و از آنجا برنامه سفردیپلماتیک خود را آغازکرد. خانم «فیروز» از جمله خوانندگانی است که با اشعار خود مفاهیمی همچون “عزت،غیرت و و آزادی” را در میان اعراب تهیج و یادآوری کرده است. از رباط مراکش تا بغداد عراق اعراب با این خواننده زن ارتباط برقرار می کنند و با شنیدن اشعارش مو بر تنشان سیخ می شود و درونشان به جوشش در می آید. لذا جای تعجب ندارد که ماکرون پیش از دیدار با مقامات رسمی و دیپلماتیک لبنان به سراغ این خواننده رفته و به وی قول داده تا “لبنان را باهم نجات دهند”.

حال برگردیم به وضعیت مشاهیر هنری ایران که در وضعیت اسفناک مورد بی مهری حکومت قرارگرفته اند و بعضاً اجازه مصاحبه و ظاهر شدن در مقابل دوربین شبکه های مختلف را هم ندارند. حساب هنرمندان و خوانندگان قبل از انقلاب که مشخص است و نظام تا توانست از آنها انتقام گرفت و هریک را به نحوی جان به لب کرد. از “حبیب خواننده” گرفته تا “ملک مطیعی بازیگر” به آتش سیاست های سلیقه ای مدیران و مسئولان حکومتی سوختند.

اما این وضعیت درمورد آن دسته از هنرمندانی که بعد از انقلاب ۵۷ نیز فعالیت داشتند بهتر از اسلاف خویش نیست. “محمدرضا شجریان” از جمله اسطوره ها و نوادر هنری ایران است که متاسفانه به سبب همسو بودن با جامعه در وقایع و اعترضات دهه ۷۰ و ۸۰ مورد غضب حکومت قرار گرفت. استاد شجریان طی این دو دهه با آثار اعتراضی خود نسبت به عدم تحقق وعده های جامعه آرمانی بعد از انقلاب و کشتار هموطنان به دست نیروهای حکومتی و آثار حماسی که به خصوص بعد از وقایع سال ۸۸ ساخت، تبدیل به یک «اپوزیسیون هنری» برای نظام تبدیل شد.

زمانی که احمدی نژاد درسخنرانی عمومی خود بعد از اعلام پیروزی در انتخابات ۸۸، معترضین میلیونی به تقلب در انتخابات را “خس و خاشاک” خواند، استاد شجریان اثر “تفنگت را زمین بگذار” را به حمایت از مردمی که به خاک و خون کشیده شدند خواند و در مصاحبه با بی بی سی اعلام کرد که من “صدای این خس و خاشاک” هستم.

از این پس بود که شجریان به بایکوتی تمام عیار رفت و دیگر پخش صدایش در صداوسیما ممنوع شد و مجوز فعالیت نداشت و حتی ربنای وی از برنامه های ماه رمضان حذف شد. لذا اخبار مربوط به بیماری وی تنها در شبکه های مجازی دست به دست می شود و رسانه میلی جمهوری اسلامی حتی حاضر نیست اخبار مربوط به وضعیت جسمانی این استاد آواز را پخش کند.

این رویه عادی نظام در برخورد با شخصیت ها و هنرمندانی بوده است که پایگاه اجتماعی داشته و دارند. همواره سعی کرده آنها که دارای هوادار هستند را یا به نفع خود مصادره کند و یا با برچسب هایی همچون وطن فروش، جاسوس و مفسدین اخلاقی و… آنها را مورد غضب و انزوا قرار دهد.

اگر امروز در لبنان یک خواننده زن “نماد وحدت” است، نشان از پایگاه اجتماعی وی دارد و بیانگر قدرت و جادوی هنر برای ایجاد یک همیت و انسجام داخلی است. باید امیدوار بود که در ایران نیز این سرمایه ها و گنجینه های هنری از توان و جادوی هنرشان استفاده کنند و به هر نحو ممکن بازتاب دهنده خواست و اعتراض عمومی باشند و صرفاً از باب داشتن مجوز کار تن به سیاست های ضد مردمی حکومت ندهند تا در ذهن و یاد جامعه ماندگار شوند.

کیا حمیدی

*مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.