به امید پیروزی واقعی، نه در جنگ، که بر جنگ

عباس موسایی

کلاوزویتس، متفکر پروسی و یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان پیرامون جنگ، در کتابی تحت عنوان “ماهیت جنگ” توضیح می‌دهد که فرض کنید ما دشمنی داریم و در موقعیت و وضعیت استراتژیکی گیر کرده‌ایم که موقعیت ما نیست؛ در این صورت باید سعی کنیم از آن بیرون بیاییم و برای بیرون آمدن از آن موقعیت باید آرایش نظامی متفاوتی داشته باشیم.

ایشان با هوشمندی جنگ را ادامه و تابعی از سیاست می‌داند و بیش از جنگ‌افزارها، به سیاست به‌عنوان مقوم و مقدمه جنگ می‌نگرد.

مختصات عرصه عمومی منطقه و کشورمان، به‌گونه‌ای رقم خورده است که مثلثی متشکل از سه ضلع راست افراطی، ایران را در معرض جنگی خطرناک قرار داده‌اند؛ راست افراطی صهیونیستی، راست افراطی سلطنت‌طلب و بخش‌هایی از راست افراطی داخلی.

با مدد از پرآوازه‌ترین نظریه‌پرداز جنگ می‌توان ذهنیت استراتژیک اهل تصمیم و تدبیر کشور را نسبت به مختصات هر نوع منازعه و تخاصمی که به سرازیر شدن خشونت و بیدار شدن زشت‌های خفته و حوادث کوچک بیشماری که تغذیه‌کننده ویرانی و آشوب‌اند، هشیار کرد و انذار داد که غریزه و احساسات ملی، آنگاه که در میدان گسترده‌تری تحت عنوان آگاهی و مصلحت ملی، تعریف شوند، می‌توانند بازدارنده کشور و ملت از سیل و طغیان‌ها و مخاطرات باشند و آنگاه که مستقل از این مبانی و موارد باشند، می‌توانند ویرانگر ظاهر شوند.

سن تزو، فرزانه چین باستان نیز در فرازی زیبا از« هنر رزم» می‌گوید: خودت را بشناس و دشمنان‌ات را، خواهی دید که در هزار نبرد، شکست نخواهی خورد.

با ارجاع به سان تزو، پرسیدنی است که با شناختی که از رژیم صهیونیستی و بحرانی که راست افراطی حاکم بر آن بدان درگیر شده است و نیز شناختی کلان از موقعیت و مختصات داخلی، مصلحت ملی ما، جنگ است یا ایجاد یک اتحاد جهانی و داخلی برای راست افراطی در اسرائیل!!

هر نوع محاسبه اشتباه می‌تواند ایران عزیز را به دومینویی از مخاطرات وارد کند که مصائب امروز در مقایسه با آن اوضاع، بسیار کم‌اهمیت باشد و روزی رسیدن به اوضاع امروزین، آرزو باشد.

از قائم‌مقام فراهانی نقل کرده‌اند که می‌گفت: ما جز در آستانه نخواهیم ایستاد، آنجا ایستادن نیز کاری است سترگ.

خداوند بزرگ و عقلانیت، کشور و ملت ما را در این آستانه، از افتادن به ورطه جنگ محافظت کند. تنها کاری که می‌توان کرد، متقاعد کردن بخش‌هایی از حاکمیت است که تمایلات افراطی رادیکال ندارد و همچنان امکان تأثیرگذاری بر تصمیمات کلان را هرچند اندک دارد.

برای غلبه بر این اوضاع خطرناک،  جامعه مدنی، شخصیت‌ها، احزاب سیاسی و هر آنکه کوچکترین امکانی دارد، حتی اگر کمترین احتمال جنگ وجود داشته باشد؛ باز هم از نقطه عزیمت دفاع از ایران و مصالح ملی، پرچم “نه به جنگ” برافرازد.

آنچه در زیر پوست جامعه ایران می‌گذرد، علیرغم نگرانی از ناوضعیت موجود، عدم مطالبه جنگی است که اوضاع را بدتر کند و بدیهی است که، علیرغم همه عدم‌قطعیت‌ها در پیامدهای نظامی جنگ، ناوضعیت‌تر شدن اوضاع عمومی، از نتایج قطعی آن است.

در مقدماتی متشکل از عدم‌قطعیت‌ها، آنچه اما به نابسامانی‌های محتمل، سامان و سازمان می‌دهد، درجه‌ای از نیروهای اخلاقی است که در نقش تعادل‌افکن ظاهر می‌شود؛ چنانکه کلاوزویتس می‌گوید: «وقتی عدم‌قطعیت در یک کفه ترازو باشد، باید شجاعت و اطمینان به خود را در کفه دیگر گذاشت، تا تعادل به دست آید».

و چه بسیاری از فیلسوفان تاریخ، شجاعت تعادل‌افکنی برای ایجاد وحدت ملی برای غلبه بر جنگ و ایجاد زمینه برای توسعه ملی را، هنر و فضیلت رهبران ملت‌ها دانسته‌اند.

استراتژیست‌های بزرگ، بدون تحمیل جنگ به ملت و کشور خود، خواسته‌های خود را بر دشمنان ملت و کشورشان تحمیل می‌کنند؛ دور نگهداشتن ایران از سایه شوم جنگ، هم بازی نکردن در زمین جنگ‌طلبان بحران‌زی است و توسعه دموکراتیک آن، اقتداری همه‌جانبه، برای تحمیل خواسته‌ها بر دشمن را در پی خواهد داشت.

چه زیبا می‌گوید قیصر شعر و ادب، شاعر خوزستانی حاضر در جنگ که عواقب و آثار آن را دیده بود:

شهیدی که بر خاک می‌خفت
سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت
دو سه حرف بر سنگ:
«به امید پیروزی واقعی
نه در جنگ،
که بر جنگ!»

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»