به نظر میرسد اگر هر کدام از این سه را به صورت جداگانه بررسی کنیم، جواب منفی است. اما چرا منفی؟
منفی است به این خاطر که زن، زندگی هم میخواهد، آزادی هم میخواهد ولی آزادی به منزلت یا حقوق شهروندی مدنی تنها بستگی ندارد، بلکه به نان شب و حق تامین خواستهای زندگی هم بستگی دارد.
این جنبش بیشتر جنبش زنان و مردانی شد که از نعمت حداقلی یا مناسب زندگی بهرهمند بودند. اگر چه افرادی از اقشار دیگر را همراه خود کردند به خصوص دختران جوان را، اما این همراه کردن راهبردی نبود.
زیرا این دختران اقشار فقیر یا کم نواتر نتوانستند خانواده های خود را که درگیر فقر هستند را همراه خود کنند در حالیکه اقشار برخوردارتر این کار را کردند و خانوادهها همراه شدند. مثلا همراهی منطقه اکباتان تهران را مقایسه کنید با دیگر محلات فقیر تهران.
در حالیکه هم مردم از وضع اقتصادی ناراضی هستند اما جنبش نتوانست این مردم را همراه حرکت خیابانی خود کند. به عبارتی زندگی در این شعار مورد غفلت قرار گرفت چرا که به نان شب توجه کافی نکرد.
این عدم توجه عمدی نبود ولی ساختاری بود. جامعه مدنی اروپا از این شعار سهگانه به آزادی مدنی زن توجه کرد و آن را بُولد کرد. اکثر ایرانیان خارج از کشور هم چنین کردند.
رسانههای فارسی زبان هم به نان شب توجه نداشتند، آنان مخاطب گرا بودند. تاثیر این عدم توجه باعث عدم پرداختن به زنان سرپرست خانوار شد. سلبریتیها، هنرمندان و ورزشکاران مشکل مالی نداشتند. آنان به سرکوب و عدم توجه حکومت به آزادی مدنی خود اعتراض داشتند. فضای مجازی هم بر مشکل افزود، چرا که این فضا در خدمات اقشار برخوردارتر است. حکومت هم سرکوبگر این فضا است.
از همه مهمتر این که اکثر روشنفکران مطرح ایرانی، مطابق موج جهانی، باور به لیبرالیسم دارند. آنان رابطهی نان و آزادی را باور ندارند. جریان روشنفکری ما جوزدگی دارد. دیروز نان را بر آزادی ترجیح میداد و امروز اصلا نان را نمی بیند.
مجموعه این نقاط ضعف نشان میدهد که زن و آزادی بدون بستر مادی آن یعنی “زندگی” تعریف شد. زندگی در انواع مختلف آن به نان شب و هم آزادی احتیاج دارد.
از دوره اصلاحات جریانات مطرحتر سیاسی و هم مدنی هم سلبریتیها با زیست لیبرال در عمل با نظام در مورد سیاستهای اقتصادی کلان هم سو بودند و آن اصالت بازار به شکل کامل بود. البته کنترل نظام بازار را به دست سپاه داد.
شکل زندگی، بستر مادی واقعی آزادی و حقوق “زن” است. زندگی شامل حق کار، حق مدنی، حق خانواده و حقوق دیگر است که باید آن را شناخت. این جنبش زمانی فانتزیتر شد که با رسانه های فارسی زبان تبدیل به جنبشی حداکثری برای سرنگونی جمهوری اسلامی شد منتها در فضای مجازی نه در بستر واقعی آن.
البته رفتن نظام امری ضروری است منتها نظام در فضای مجازی نمیرود نظام در مبارزه، آن هم از منظر زندگی و پیوند منزلت و نان شب میرود. منزلت را امری فانتزی برای اقشار مشخصی نمیتواند کرد. منزلت بدون توجه به نان شب فانتزی میشود.
به لحاظ راهبردی و عملی در درون زندگی، به معنی منزلت و نان شب باید شعار “زن” و “آزادی” را تبیین کرد تا به نتیجه بهتری رسید.
برای مثال در میان اقشاری این تبیین انجام شده است. در درون این خانوادهها و شرایط اقتصادی مناسبتر “زن” و “آزادی” را به رسمیت شناخته است اما برای اقشاری کم نواتر این مهم انجام نشده است. در صورتی که جوانان و دختران این خانواده میل به آزادی و حقوق زن دارند.
این عدم پیوند، غفلت بزرگ این جنبش بود و هنوز هم است. نیاز است که از منظر “زندگی” به “زن” و “آزادی” توجه شود تا این جنبش شکل گستردهتری بگیرد چرا که زن و آزادی لازمه دموکراسی هستند. برای این پیوند، هم انگیزه و هم توجه جمعی و هم تئوری نیاز است.
اما می توان با این جملات ادبیاتی فراگیر برای جنبش ایجاد کرد. بایستی این سخن جا بیفتد که آزادی زنان برابر است با حق پوشش و حق کار و حق برابری. باید برای اقشار جا بیفتد که زن و آزادیخواهیاش نمیتواند از خواست حق نان شبش جدا باشد. باید توضیح داده شود حجاب اجباری یعنی سلطه بر جامعه. باید گفته شود کسی حجاب را نمی خواهد ممنوع کنند بلکه با اجبار آن مخالف است. حجاب امری اختیاری است. باید گفته شود که اگر حجاب بهانه محدودیت شغلی زن در جامعه است این بهانه باید از میان برود و …
زن و زندگی و آزادی نیازمند به دید مدنی قوی است.
@RahmaniTaghi