اینکه سعید حدادیان، در دانشکده ادبیات – و نه مثلاً دانشکده الهیات- استاد دانشگاه تهران شده است، حاوی پیامهای جالبی است. خبرگزاری فارس در دفاع از این انتصاب نوشته است که وی «شاعر» است.
سه موضوع که در مجموع سرشت فرهنگ را در حیات متأخر نظام سیاسی نشان میدهند این واقعه را در برگرفتهاند:
اول، مسأله ادبیات است. میدانیم که ادبیات، عمومیترین هنر و در نسبت درهمتنیدهای با جامعه است. هر گروه اجتماعی «ادبیات» (شامل قصه و شعر) دارد که در نسبتی دیالکتیکی آن جامعه را نیز میسازد. دیالکتیک جامعه و ادبیات به ما میگوید که تسلط بر هر یک، سازندهی تغییراتی بنیادین در دیگری است.
لوکاچ گفته بود، هیچ پدیداری به اندازه رمان محصول جامعه مدرن و سازندهی آن نبوده است. روشن است که تا چه حد میل تسلط فرهنگی و غلبه بر جامعه، حضور فیگورهایی مثل سعید حدادیان را در دانشگاه ادبیات، هوشمندانه میسازد.
عقلانی است که دولت برای تغییر جامعه به نفع خود، به سراغ نهاد ادبیات برود. از سوی دیگر میتوان گفت که ادبیات رایج شده در گفتار و نوشتار عمومی (مثلاً در فضای مجازی) و حتی تضعیف شدید کیفیت شعر و داستان، بخشی از زوال فراگیری است که با حضور سعید حدادیان در دانشگاه ادبیات، وضوح خود را نمایان ساخته است.
موضوع دوم نسبت عجیب میان «انتصاب» و دانشگاه است. دولت جمهوری اسلامی هر چه گذشته دانشگاه را به یک نهاد بروکراتیک محض تبدیل کرده که با شیوه مرسوم اداریِ انتصاب-خلع خود را سامان میدهد.
آنچه به مرور تثبیت شده منطق انتصاب به جای صلاحیت است. بروکراتیزه کردن همه چی و همه جا حتی دانشگاه – یعنی همان برقراری نسبت حاکم و محکوم، نفی استقلال همه نهادها برای برقراری نظمی تازه از طریق برهم زدن همه نظمهای پیشین است.
نظام این رؤیا را دارد که توتالیتاریسم بروکراتیک را جایگزین شکلهای دیگری از سرکوب کند که فهمیده دیگر پاسخگو نیست.
موضوع سوم اما تمنای غیر قابل وصف حکومت و حامیانش برای حضور و اشغال هر آنچیزی است که سالهاست در نفی آن تلاش فرهنگی و سیاسی کرده است: اشغال دانشگاه، سینما، مد، ورزش حرفهای، موسیقی، حتی سکس و اتومبیلسازی.
نظام سیاسی در ایران بهتر از ما میداند که جامعهای دیگر ساخته شده که تنها از طریق «نفی فرهنگ جمهوری اسلامی» میتوان آن را جذب کرد. در این میان فرق چندانی بین حامیان نظام و مخالفان نظام سیاسی موجود در این واقعیت وجود ندارد که هر دو سوی نزاع تنها از طریق نفی و عدول از آنچه نظام میخواست، میتوانند در بین مردم حامیانی داشته باشند.