چرا فمینیسم با اومانیسم، برابری خواهی و برابرگرایی تفاوت دارد؟

ترجمه: عفت گوهری –

اگرچه اصطلاحات برابرخواهی، برابری گرایی و انسان گرایی از نظر کلامی زیبا هستند و آرمان های اتوپیایی را در بر می گیرند، اما در نهایت فمینیسم بهترین توصیف برای جنبش متعهد به برابری جنسیتی است.

 در بحث با غیرفمینیستها و فمینیستها و هر چه که مابین این طیف قرار دارد اغلب این سوال پیش می آید: چرا فمینیسم (امروزه) زیر عنوان انسان گرایی، برابری گرایی و برابرخواهی تعریف نمی شود؟ با وجودی که متوجه این موضوع هستم اما من طرفدار مطلق کلمه “فمینیسم” برای بیان جنبش مخالفت با نابرابری جنسیتی هستم. فکر می کنم خارج از دلایلی که در این جا ذکر شده، نام گذاری یک جنبش تفاوت زیادی ایجاد نمی کند. مخالفان همواره دلایل لازم برای تخریب جنبشهای اجتماعی پیدا می کنند. به من  می گویند: “در کشورهای دیگر وضع بدتر است”، “آیا بالاخره به مسائل واقعاً مهمی مثل جنبش ضد نژادپرستی، جنبش محیط زیست، جنبش حقوق همجنسگرایان می پردازی”.

شش دلیل زیر نشان می دهند که هنوز “فمینیسم” یک نام عالی برای جنبش حقوق برابر میان زن و مرد است:

  • بدون فمینیسم تاریخ جنبش زنان نادیده گرفته می شود. فمینیستها قرن های طولانی برای برخی حقوق پایه ای  مبارزه کرده اند. زنان برای مدت طولانی، حق شرکت فعال و غیرفعال در انتخابات، حق سقط جنین، حق دریافت حقوق برابر برای کار برابر و اصولا حق کار کردن را نداشتند و محدود به چهارچوب خانه بودند. شما به عنوان یک زن فقط در رابطه با شوهر خود شایسته احترام بودید و در اصل به عنوان یک ماشین تولید بچه عمل می کردید. قرنهای طولانی تبعیض جنسیتی فقط بر یک جنس تأثیر می گذاشت: “زن”. اینکه اکنون این مسئله در برخی از کشورها و در برخی از زمینه ها تغییر یافته ناشی از تلاش فمینیست هاست. بیایید از این جنبه تاریخی غافل نشویم.
  • فمینیسم به عنوان یک اصطلاح نه تنها به زنان بلکه به زنانگی اطلاق می شود. اینگونه نیست که فمینیسم به عنوان یک کلمه فقط مربوط به زنان است، بلکه به معنای وسیع تری بار منفی زنانگی را نشان می دهد. هنوز هم وقتی مردی رفتار “زنانه” با معنایی که دارد از خود نشان بدهد، جنبه ای منفی از آن تلقی می شود. به این معنا، فمینیسم به عنوان یک جنبش به طور قطع بر مردان نیز و به ویژه روی کلیشه های جنسیتی در مورد مفاهیم “زنانگی” و “مردانگی ” متمرکز است که به نظر می رسد زنانگی دارای بار منفی است. واقعیت خنده دار این است که در ابتدا یک مرد اصطلاح “فمینیسم” را ابداع کرد. برای افرادی که فکر می کنند این اصطلاح توسط یک زن عصبانی ایجاد شده باید بگوییم که  فمینیسم توسط چارلز فوریه به دنیا آمد. وی در سال ۱۸۳۷ در مورد رابطه پیشرفت اجتماعی و وضعیت زنان نوشت: “آزادی، جز در شرایطی که همه از آن بهره ببرند، غیر واقعی و توهم آمیز است.” این که آیا او در واقع با مردسالاری مبارزه کرده یا نه قابل بحث است، اما این واقعیت که یک مرد در قرن نوزدهم نیاز به اصطلاح فمینیسم را کشف کرد، قابل توجه است. پس از این، مبارزان برابری زنان به سرعت این اصطلاح را از آن خود کردند.
  • اومانیسم به برابری انسان اطلاق نمی شود. اومانیسم منشی فلسفی نیست که بدنبال برابری همه انسانها باشد، بلکه بر مهارتهای انسانی، به ویژه منطق، استقلال و علم متمرکز است. اومانیسم به عنوان جنبشی مخالف ارزش های دینی بوجود آمد که در آن انسان و ذهن روشنفکر و عقل خودمختار نقش محوری دارند. با این حال، اومانیسم هرگز هدفش حل مشکل نابرابری بین انسانها نبوده است و بنابراین با یک جنبش اجتماعی مانند فمینیسم قابل مقایسه نیست، اگرچه از اومانیسم برداشتی دیگر می شود.
  • برابرخواهی و برابری گرایی بسیار گسترده اند. کلمات “برابرخواهی” و “برابری گرایی” به “برابری برای همه” اشاره دارند. بنابراین اگرچه به طرز شگفت انگیزی آرمانگرایانه اند، اما به ریشه های مشخص نابرابری اشاره نمی کنند و بدین ترتیب ساختارهای نابرابری موجود را نادیده می گیرند. با این حال، باید به واقعیت نگاه کرد: چه نوعی از نابرابری وجود دارد؟ موفقیت تاریخی مثلاً فمینیسم، جنبش ضد نژادپرستی یا جنبش حقوق همجنسگرایان تا حدی ناشی از مشاهدات و اهداف مشخص این گروه ها است. در حالیکه در صحبت با “برابری خواهان” مشاهده میشود که آنان هدف یا آرمانی مشخص را دنبال نمی کنند تا به برابری دست یایند. بلکه به نظر می رسد که از این استدلال برای کور کردن بحث استفاده می کنند.
  • فمینیسم متقاطع به انواع مختلف نابرابری اشاره دارد. یک جنبش فراگیر با عنوان اصلی ارتباط چندانی ندارد، بلکه چگونگی تفسیر و استفاده از آن توسط پیروان جنبش است که اهمیت پیدا می کند. انتقاد از فمینیسم به عنوان باشگاهی برای زنان سفید تحصیل کرده طبقه متوسط ​​ کاملاً وارد است، اما شما با چسباندن اصطلاح دیگری بر روی آن، این مشکل را حل نمی کنید. در درون فمینیسم، گروه فمینیستی “متقاطع” در حال رشد است: کسانی که می دانند نابرابری ناشی از عوامل مختلفی از قبیل جنسیت، نژاد، قومیت، ترجیح جنسی و طبقه است، همه با هم در ارتباط هستند. بنابراین راه حل این انتقاد را باید در درون جنبش یافت و نه در نام آن.
  • حقوق و فرصتهای برابر برای زنان به معنای آزادی بیشتر برای مردان نیز است. اگر فمینیسم را به عنوان “حقوق و فرصت های بیشتر برای زنان” تفسیر کنید، تعریفی که خودم با آن مخالفم، اما چنانچه بسیاری آن را اینگونه تعبیر می کنند، حتی در این صورت معتقدم که فمینیسم برای مردان هم مفید است. به مرخصی والدین فکر کنید: مرخصی برابر والدین برای مادران و پدران نه تنها به معنای این است که یک زن فضای بیشتری کسب می کند، بلکه پدران نیز می توانند در صورت تمایل وقت بیشتری را با فرزندان خود بگذرانند. این همچنین به معنای فشار کاری کمتر به مردان است که در میان آنان ایده آل کار تمام وقت رایج است. و فمینیسم، با تعریف گسترده ای که من از آن حمایت می کنم، سایر موضوعات جنسیتی را که گریبانگیر مردان هم هست دربر می گیرد. به مشکلات پرداخت نفقه یا میزان بالای خودکشی در میان مردان فکر کنید.

بنابراین اگرچه اصطلاحات برابرخواهی، برابری گرایی و انسان گرایی از نظر کلامی زیبا هستند و آرمان های اتوپیایی را در بر می گیرند، اما در نهایت فمینیسم بهترین توصیف برای جنبش متعهد به برابری جنسیتی است.

منبع: https://stellingdames.nl/waarom-feminisme-zo-heet/

نویسنده: Justine van de Beek

*مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.

«مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.»