نوشته محمد عایش روزنامهنگار فلسطینی
روزنامه “القدس العربی” – چاپ لندن ۳۰/۱۱/۲۰۲۰
هیچ توجیهی ندارد که یک عرب از تجاوز اسرائیل بر یک کشوری در هر جا و تحت هر شرایطی باشد حمایت کند؛ زیرا خلق های سرکوب شده و ستمدیده نباید در کنار تجاوز و دخالت خارجی قرار بگیرند قطع نظر از عامل تجاوز و هویت متجاوز و هویت قربانی هر کسی و هر کشوری باشد.
ترور دانشمند ایرانی محسن فخری زاده بحث و جدل گستردهای را در میان مردم عرب و محافل عربی طی روزهای گذشته برانگیخته است. در این بحث و جدلها مایهی شگفتی است که برخی از عربها تردیدی به خود راه نمیدهند که از ترور یک دانشمند ایرانی حتی با متهم کردن اسرائیل حمایت کنند. این افراد مخالفت خودشان با سیاستهای ایران در منطقه را بهانه میآورند و میگویند که آنها مخالف دخالت ایران در امور کشورهای دیگر هستند، ولی همین اشخاص از دخالت اسرائیل در امور کشورهای دیگر و قلدری و تجاوز آن در منطقه حمایت میکنند. آیا این یک تناقض نامفهوم و شیزوفرنی سیاسی نیست؟.
ترور فخری زاده یک جنایت به تمام معنا می باشد، و در صورت درست بودن اتهامات از سوی ایران به اینکه اسرائیل پشت این جنایت قرار دارد، این بدین معنی است که ما اکنون با یک «تروریسم دولتی» سازمان یافتهای روبرو هستیم که قطعا محکوم و مردود میباشد با قطع نظر از قربانی و با قطع نظر از کشوری که هدف قرار گرفته است. به علاوهی اینکه تنظیم برنامهی هستهای ایران از طریق کانالهای بین المللی در جریان است و طرفهای بین المللی روی آن توافق کردهاند. بنابراین ترور و تجاوز نظامی نقض قوانین بین المللی و حقوق بشر و دخالت در امور دیگران میباشد یعنی همان سیاستهایی که خود عربها از زمان پیدایش اسرائیل در منطقه بزرگترین قربانی آن بوده اند.
موضع عربها در قبال ترور فخری زاده باید موارد زیر را در بر داشته باشد:
۱- مخالفت ما با سیاستهای تهران در منطقه، توجیه کنندهی حمایت از هیچ تجاوز خارجی بر ایران نیست، زیرا ما عربها اگر امروز این تجاوز را بپذیریم این یعنی که ما ملت عرب حلقهی بعدی آن خواهیم بود، زیرا دولت اشغالگر اسرائیل یک تهدید اساسی و مستقیم برای امنیت ملی عربی و تک تک کشورهای عربی است. همچنین باید در نظر داشته باشیم که این کار اسرائیل تکرار حملهی تجاوزگرانهاش بر نیروگاه اتمی عراق در سال ۱۹۸۲ میباشد که عراق همچنان تا امروز بهای آن را میپردازد
۲- حمایت از جنایت ترور در ایران به معنی توجیه غیر مستقیم سیاست ترورهایی است که اسرائیل آنها را برعهده گرفته است و آن سیاستی است که عربها همیشه به تنهایی بهای آن را پرداختهاند، سیاستی که قربانی آن شهدایی مانند: ودیع حداد در عراق، غسان کنفانی در لبنان، محمد المبحوح در امارات، خلیل الوزیر (ابو جهاد) در تونس بودهاند و خالد مشعل نیز در اردن نزدیک بود که قربانی آن شود و بسیاری دیگر.
۳- عربها باید به یاد داشته باشند که اسرائیل فخری زاده را در حمایت از مردم سوریه و یا مردم عراق و یا دیگری ترور نکرده است، چنانکه آمریکا هم قاسم سلیمانی را در حمایت از عربها ترور نکرد. هر کس فکر کند که عربها میتوانند از این جنایتها سود ببرند در توهم است. واشنگتن و تل آویو میخواهند هر چه بیشتر بر منطقه سلطه بیابند و منطقه را هر چه بیشتر تحت کنترل خودشان بگیرند و منافع خودشان را تأمین کنند، و این نیز به سود و صلاح عربها نیست، بلکه ضرباتی بر امنیت عربی به منظور تضعیف این منطقه و عقب نگه داشتن مردم آن از دیگر ملتهای جهان میباشد.
۴- این که گفته میشود ایران چهار پایتخت عربی را در اشغال خودش دارد و ایران دشمن خارجی عربها است خرافهای بی اساس و نادرست است، چرا که ایران به این چهار پایتخت عربی (بغداد، بیروت، دمشق و صنعاء) از طریق متحدین خودش از میان مردم همین چهار کشور عراق و لبنان و سوریه و یمن سلطه یافته است و آنها حقشان است که کشورهایشان را اداره کنند و امور خودشان را به طریقی که مناسب میدانند بچرخانند. در حالیکه اسرائیل یک نیروی اشغالگر وارداتی به این منطقه است و یک سرزمین عربی را در فلسطین و سوریه اشغال کرده است و با قدرت برتری که در نتیجه حمایت آمریکا دارد دست به تجاوزاتی پیاپی بر همسایگان عربش میزند، و این نهایتا یعنی که مقایسه بین ایران و اسرائیل از اساس غلط است و درست نیست؛ هر چند همه حق دارند مخالف ایران و متحدینش و سیاستهای آنها هر جا هستند باشند.
خلاصه اینکه جنایت ترور فخری زاده باید مردود، محکوم و غیر قابل قبول اعلام شود؛ زیرا نمیتوان اقدامات اسرائیل اشغالگر را توجیه کرد، چنانکه هر عربی که از آزادی و استقلال و انقلابهای بهار عربی حمایت میکند، نباید تجاوز اسرائیل به ایران یا سوریه یا لبنان را بپذیرد، حتی اگر مخالف سیاستهای رژیمهای حاکم بر این کشورها باشد، چرا که مخالفت با این رژیمها به هیچوجه به معنی تأیید اسرائیل نیست.